به گزارش همشهری آنلاین به نقل از فارس، وعده ما با «اکبر براتی» در فرودگاه مهرآباد است؛ جلوی ترمینال یک که محل استقبال از امام (ره) در روز ۱۲ بهمن بود. جلوی ورودی ترمینال که میرسیم خاطراتش زنده میشود و میگوید آن روز شایع شده بود که ساواک قصد ربایش امام (ره) را دارد و کار حفاظت سختتر شده بود؛ «یکی از مسئولان بلندپایه هواپیمایی کشور از طریق شهید عراقی با انقلاب اعلام همبستگی کرده بود و ما توانستیم زودتر به فرودگاه برویم. همینطوری هم تأمین امنیت و سلامت حضرت امام خمینی (ره) و حاضران در مراسم استقبال، مسئولیتی سنگین بود ولی آن روز شایع شده بود که ممکن است ساواک بخواهد امام (ره) را از فرودگاه برباید.
از ۷ صبح در فرودگاه بودیم و همه جا را بررسی کردیم. بعد خبردار شدیم که راهروهای زیرزمینی که محل استقرار تأسیسات فرودگاه بودند به ترمینال یک راه دارند. این راهروها بزرگ بودند و یک خودرو جیپ میتوانست راحت داخل آنها حرکت کند. همه راهروها را بررسی کردیم و سر تقاطعهایی که به ترمینال یک میرسید افرادی از تیم حفاظت مستقر شدند. تا حدود ساعت ۹ فرودگاه برای استقبال از امام (ره) آماده شده بود».
بنیصدر و نظم مراسم
حاج اکبر همان جلوی ورودی ترمینال یک، دری را نشان میدهد که آن روز تنها مسیر ورود به سالن ترمینال بود چون: «همه درها را بسته بودیم و فقط این یکی باز بود و افرادی که برای استقبال از امام (ره) میآمدند از همین در وارد شدند».
بعد هم وارد سالن ترمینال میشود و قسمتهای مختلف سالن را نشان میدهد و تعریف میکند: «در بالکن بالای ورودی ترمینال عدهای از دانشآموزان مستقر بودند که سرود خمینی ای امام را خواندند. وسط سالن یک میز بزرگ گذاشتیم که محل استقرار خبرنگاران بود. در قسمت جنوب غربی سالن نیز بالکنی بود که افرادی که از فرانسه همراه امام آمده بودند آنجا مستقر شدند.
وقتی هواپیمای حامل امام (ره) در باند نشست و ایشان به سالن فرودگاه رسیدند محمد اصفهانی آیاتی از قرآن کریم را تلاوت کرد و بعد امام (ره) حدود یک ربع برای حاضران و خبرنگاران صحبت کردند. یادم است که در بخشی از سخنانشان اشاره کردند که پهلویها آنقدر ویرانی به بار آوردهاند که ما اگر ۲۰ سال هم فقط کار کنیم و بسازیم این ویرانیها جبران نمیشود.
روی پلههایی که سالن خبرنگاران را از بالکن محل استقرار همراهان امام (ره) جدا میکرد نیرو گذاشته بودیم و برای حفاظت از امام (ره) اجازه تردد محدود شده بود. کسی هم مخالفتی نداشت جز آقای بنیصدر که میخواست برود پیش امام (ره) و اجازه ندادیم و مدام میگفت من باید بروم پیش امام (ره) چون مشاور ارشد امام (ره) هستم یا مشاور ویژه امام (ره) هستم و از این حرفها. خلاصه به وی تذکر جدی دادم که اگر بینظمی کند برخورد دیگری خواهم داشت».
وضعیت خودروهای حفاظت میان جمعیت
آن روز گروه حفاظت امام (ره) در ۸ خودرو مستقر بودند و هنگامی که از فرودگاه خارج شدند در میان سیل جمعیت ماجرایی پیش آمد که حاج اکبر چنین روایت میکند: «خودرو بلیزر را که آقای رفیقدوست رانندهاش بود از قبل میخواستیم ضدگلوله کنیم که چنین امکانی مهیا نشد. در نهایت فقط یک شیشه ضدگلوله تهیه شد که بین صندلیهای جلو و عقب گذاشتیم.
وقتی امام (ره) روی صندلی عقب سوار شدند، پرسیدند این چیست و گفتیم شیشه ضدگلوله است. بعد امام (ره) گفت احتیاجی به این کارها نیست و هیچ اتفاقی نمیافتد و پیاده شدند و روی صندلی جلو نشستند. همین آرامش و اطمینان امام (ره) به ما قوت قلب داد. بعد به سمت خروجی فرودگاه حرکت کردیم و وارد خیابانی شدیم که به سمت جاده مخصوص میرود و در مسیر، یک پیچ را که گذراندیم ناگهان دیدیم جمعیت عظیمی روبرویمان منتظر امام (ره) هستند.
آن جمعیت انبوه به سمت خوروهای حامل امام (ره) و خودروهای حفاظت آمدند و اتفاق عجیبی افتاد که هیچگاه یادم نمیرود؛ خودرو ما از جا کنده شد و واقعا انگار سیل آن را با خود میبرد. در واقع خودروها کاملا در میان جمعیت غرق شده بودند و فقط خودرو حامل امام (ره) که بلندتر بود گاهی در میان انبوه جمعیت دیده میشد».
در میان ازدحام جمعیت خودرو حامل امام (ره) نیز بالاخره موتور سوزاند، دود بلند کرد و از حرکت ایستاد. البته از طریق هماهنگی شهید عراقی با گروهی در نیروی هوایی که با انقلاب اعلام همبستگی کرده بودند مأموریت تکمیل شد و امام (ره) به جایگاه سخنرانی در بهشت زهرا (س) رسیدند. بعد هم آن سخنان تاریخی و آن صحنهها که دیدیم و تکلیف پهلویها و طرفدارانشان و دولت نامشروعی که باقی گذاشته بودند پس از خودشان، همانجا روشن شد؛ خلع شدند توسط امام (ره) در پیشگاه مردم ایران و در محضر شهدای انقلاب.