سید مرتضی نبوی معتقد است که دشمن در محاسبه ‌خود به این نتیجه رسیده است که با جنگ سیاسی نمی‌تواند مردم را از انقلاب دور کند. تجربه او در جریان ۸۸این موضوع را ثابت کرد که در نهایت این مردم هستند که پای انقلاب می‌مانند.

همشهری- حمیدرضا بوجاریان: سیدمرتضی نبوی، مدیرمسئول پیشین روزنامه رسالت، عضو پیشین شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است. عضو شورای‌عالی حل اختلاف بین قوا، رئیس مرکز پژوهشی مطالعات راهبردی توسعه، مدیرمسئول فصلنامه راهبرد توسعه از مسئولیت‌های دیگر این چهره اصولگراست. او وزارت پست، تلگراف و تلفن در دولت اول میرحسین موسوی را برعهده داشت و این روزها در دفتر کارش در فصلنامه راهبرد توسعه مسائل روز کشور را دنبال می‌کند.

در گفت‌وگو با نبوی درباره طرح برخی ادعاها درباره زیر سؤال رفتن جمهوریت نظام به‌دلیل کاهش مشارکت مردم در انتخابات، عملکرد مسئولان و نقدهایی که به آن وارد می‌شود، گفت‌وگو کرده‌ایم.

 یکی از مسائلی که سبب تعجب تحلیلگران سیاسی شده این است که ارزش‌های انقلاب اسلامی با گذشت زمان دچار زوال  نشده است . دلیل این اتفاق را در چه می‌دانید؟
انقلاب اسلامی پدیده جدیدی در عصر ما بود و نباید این انقلاب را با انقلاب‌های معاصر و حتی قبل از خودش مقایسه کرد. بی‌نیازی در استفاده از قدرت سخت نظامی و وابسته نبودن انقلابیون به قدرت‌های مختلف و تکیه آنان به قدرت مردم را می‌توان وجه بارز و ماندگار انقلاب اسلامی به شمار آورد. از یک سو، انقلاب بزرگ بود و در تعریف خود به‌دنبال آن بود که ساختارهای فاسد و ناکارآمد را از میان بردارد. در این مسیر، عموم مردم مشارکت کردند و با خواست خود موفق به تحقق این هدف شدند. از سوی دیگر، انقلابی که مردم در آن اثرگذاری مستقیم داشتند در طول زمان دچار زوال و فرسودگی نشده و با رویش‌ها و ریزش‌هایی خود را توسعه می‌دهد. این موضوع سبب شده است، ارزش‌های انقلاب با گذشت زمان دچار استحاله نشود.


چرا چنین اتفاقی برای انقلاب‌های دیگر که همزمان یا بعد از انقلاب اسلامی در جهان شکل گرفتند، رخ نداده است؟
وقوع انقلاب اسلامی متکی به قدرت نرم بود؛ قدرت نرم با رویکردی فرهنگی و معنوی که در همه جای دنیا نیز به این نام شناخته شده است. در ایام انقلاب، میشل فوکو، مبدع نظریه قدرت گفتمان، چندبار به ایران سفر کرد و سفرنامه مفصلی نیز به رشته تحریر درآورد. او درک کرده بود که قدرت انقلاب اسلامی ایران بر مبنای قدرت گفتمان اسلام یا اسلام سیاسی شکل گرفته است که اصولاً متکی به قدرت سخت نیست و برخاسته از اعتقادات مردم، فکر و فرهنگ آنان است.  او در کتاب‌های خود درباره انقلاب ایران تأکید می‌کند که روحیه دینی مردم پیونددهنده آنان به رهبران دینی و اساس انقلاب بر پایه مکتب قرآنی و آموزه‌های اخلاقی است. به این دلیل، انقلاب اسلامی برخلاف دیگر انقلاب‌های عصر خود نه‌تنها از بین نرفت، بلکه گسترش بیشتری نیز پیدا کرد.


جریان‌ معاند تلاش دارد انقلاب اسلامی را کودتا یا شبه‌کودتا علیه پهلوی معرفی کنند. آیا انقلاب اسلامی ایران را می‌توان در رده انقلاب‌های مخملی و رنگی قرار داد؟
چنین قیاسی به چند دلیل قابل پذیرش نیست. معیارها و ملاک‌های انقلاب‌های رنگی و کودتاهای مخملی با انقلاب‌های مردمی تفاوت‌های چشمگیری دارد. اغلب انقلاب‌های مخملی یا رنگی برای ساقط کردن حکومت‌هایی شکل گرفته‌اند که با آرای مستقیم مردم و در قالب فرایندی دمکراتیک بر سر کار آمده‌اند. این دولت‌ها، به‌دلیل استقلال‌طلبی خود از جریان‌های غربی مورد هجمه قرار می‌گیرند.

در این روش، کشورهای استعمارگر با بهره‌برداری از ابزارهای مختلف، پاتکی سخت به دموکراسی‌زده و طرفداران خویش را جمعیتی انبوه و خواسته‌های آنان را خواسته اکثریت جامعه معرفی می‌کنند. در برخی موارد نیز این روش به نتیجه رسیده و شاهد برکناری دولت‌های مردمی و جایگزینی دولت‌های دست نشانده بوده‌ایم. اما انقلاب اسلامی ایران برخلاف این مسیر حرکت کرده است. انقلاب اسلامی در حالی با حضور گسترده مردم شکل گرفت که دولتی نزدیک به جریان غرب و استعماری در کشور حاکم بود. انقلاب براساس خواست مردم، حکومتی مبتنی بر ارزش‌های دینی را پی‌ریزی کرد؛ حکومتی که خواست جریان غرب نبود و به این دلیل نمی‌توان با الفاظی مانند انقلاب نرم، توطئه خارجی یا مانند آن به انقلاب اسلامی هجمه کرد.

برخی مدعی هستند جمهوریت نظام با کاهش مشارکت مردم در انتخابات به خطر افتاده است. آیا این موضوع را قبول دارید؟
بسیاری از انتخابات در جمهوری اسلامی ایران با حضور حداکثر افراد واجد شرایط رأی دادن برگزار شده است. حضور حداکثری مردم پای صندوق‌های رأی برای انقلاب یک ارزش بوده و هست. در ۲دهه اخیر اما، برخی احزاب و جریان‌های سیاسی به‌دلیل نرسیدن به بلوغ سیاسی کافی، اشتباهاتی را مرتکب شده‌اند و آن را ادامه می‌دهند که منجر به کاهش مشارکت مردم در انتخابات شده است. این جریان‌ها چنین تفکری دارند که اگر انتخابات به نفع ما باشد، خوب است و به این دلیل مردم را به شرکت در انتخابات دعوت می‌کنند و حضور مردم را موجب حفظ جمهوریت نظام می‌دانند، اما همین جریان‌ها، هنگامی که با اقبال مردم روبه‌رو نمی‌شوند و نمی‌توانند رأی کافی به‌دست بیاورند، انتخابات را  ترک کرده و طرفداران خود را به مشارکت نکردن در انتخابات به بهانه اینکه جمهوریت نظام کمرنگ شده است، تشویق می‌کنند.

این رویکردهای متضاد و متناقض را مردم می‌بینند و ارزیابی می‌کنند. بنابراین کاهش حضور مردم در انتخابات را نباید به منزله موفقیت جریان‌های معاند در کمرنگ کردن اهمیت انتخابات برای مردم تفسیر کرد. جمهوریت نظام مسئله‌ای نیست که بتوان آن را کمرنگ کرد، اما این نکته را هم باید درنظر گرفت که در آمریکایی که گفته می‌شود مهد آزادی است، حداکثر حضور مردم در انتخابات بسیار کمتر از میزان حضور مردم ایران در پای صندوق‌های رأی است. آمریکا و طرفداران آن در داخل نمی‌توانند ادعا کنند که مردم ایران در انتخابات شرکت نمی‌کنند و به این دلیل جمهوریت نظام زیرسوال است.


گفته می‌شود عملکرد بد مسئولان سبب کاهش مشارکت مردم در انتخابات شده است.
کسانی که در حکومت مسئولیت می‌پذیرند باید منافع شخصی و گروهی را کنار بگذارند و سپس وارد نظام سیاسی شوند. مسئولان حکومت نماینده منافع ملی جامعه هستند و باید طوری تصمیم بگیرند که منافع عموم مردم تأمین شود؛ نه اینکه کسی به دولت برود تا باند خودش را صاحب قدرت کند. رعایت این قواعد سخت نیست، اما این موضوع را که در برهه‌هایی از زمان در انقلاب اسلامی روسای جمهور منافع ملی را در نظر نگرفته و براساس منافع حزبی عمل کرده‌اند، قبول دارم. دلیل آن را هم حاکمیت نداشتن قانون در رویه‌های اداری کشور می‌دانم. وقتی با تغییر یک دولت از صدر تا ذیل یک اداره تغییر پیدا می‌کند، به این معناست که حاکمیت قانون درنظرگرفته نشده است و این افراد هستند که به جای قانون تصمیم می‌گیرند.

هنوز برخی مسئولان ما اینکه باید در کشور قانون حاکم باشد نه خواست و اراده شخص مدیر را قبول ندارند. البته همه مسئولان را هم نباید با یک چوب راند. اگر اقدامات برخی مسئولان نبود، زیرساخت‌های فعلی کشور شکل نمی‌گرفت و سطح دسترسی مردم به خدمات عمومی که در دوران ستمشاهی بسیار پایین بود امروز به بالاترین حد خود نمی‌رسید. اما می‌پذیرم در برخی نقاط خلأهایی وجود دارد که باید برطرف شود. استقرار دولت الکترونیک از راه‌های استقرار حکومت قانون و پایان دادن به روند فعلی است. اگر این اتفاق رخ دهد، اعتماد اجتماعی احیا و نارضایتی‌ مردم از عملکرد مسئولان کم خواهد شد.


با اینکه می‌دانیم مشکل کجاست، چرا تا امروز برای برطرف کردن مسئله اقدامی نکرده‌ایم؟
اینجا پای منافع نامشروع فردی و جمعی عده‌ای در میان است؛ به‌عنوان نمونه، از سال ۸۸قرار است نظام مالیاتی کشور را هوشمند کنند، اما کسانی که در بدنه سازمان مالیاتی هستند؛ چون رابطه چهره به چهره با مؤدی داشته و اطلاعات او را در اختیار دارند، نمی‌گذارند اطلاعات در سیستم شفاف شود تا از انحصار این افراد خارج شود.

این افراد از انحصار اطلاعات برای کسب منافع نامشروع برای خود سود می‌برند؛ برای همین است که در کشور فرار مالیاتی داریم و نمی‌توانیم جلوی آن را بگیریم. هنگامی همه‌چیز شفاف شود و همه در اتاق شیشه‌ای کار کنند، کسی نمی‌تواند سوءاستفاده کند؛ برای همین است که افراد دارای منافع نامشروع جلوی هر اصلاح و تغییر مثبتی را در جامعه می‌گیرند. این افراد در بدنه اجرایی و سیستم‌های اداری نفوذ بالایی دارند و بودجه کشور در اختیار آنان است. به این علت، نمی‌توان به‌سادگی با این افراد برخورد کرد؛ چراکه کار خود را به خوبی بلد هستند و می‌دانند چگونه به حیاتشان ادامه دهند.


نقش نفوذ به لایه‌های اداری و مدیریتی کشور را کجای این معادله می‌بینید؟
این درست است که در برهه‌هایی از زمان شاهد نفوذ جریان‌های غیرانقلابی در لایه‌های مدیریت کشور بودیم و این نفوذ تا حدی جدی هم بوده است. در جریان حوادث سال ۸۸همین نفوذی‌ها میداندار بودند. در ماجرای کوی دانشگاه در سال ۷۸نیز این اتفاقات را شاهد بودیم، اما این به آن معنا نیست که انقلاب مقابل این رفتارها سکوت کرده و منفعلانه حرکت کرده است. هنگامی که جریان کودتای رنگی ۸۸ایجاد شد، با درایت و تدبیر رهبر انقلاب و با آرامش و متانتی مثال‌زدنی، با وجود آشوب چند ماه فتنه‌گران در کشور به‌گونه‌ای تدبیر شد که مردم با حضور خود انقلابی را که پای آن ایستاده بودند در مقابل جریان‌های نفوذی غربی ایمن کرده و تلاش‌های چند ماه شبکه‌های نفوذ برای براندازی جمهوری اسلامی را باطل کردند؛ بنابراین با وجود نفوذ لایه‌هایی از عوامل غربگرا و هدایت برخی امور به‌دست آنها، این جریان‌ها موفق نشده‌اند مردم را از انقلاب و اهدافی که آن را دنبال می‌کند، دور کنند.


شاهد هستیم که دشمنان با شکست در فاز سیاسی، با برجسته کردن مسائل معیشتی مردم و چالش‌های اقتصادی جامعه، به‌دنبال سوار شدن بر موج مطالبات و اعتراض‌های مردم در این زمینه‌ها هستند. آیا راه‌حلی برای خنثی کردن این اقدام دشمنان و البته کاهش اعتراض‌ها و توجه به خواست مردم وجود دارد؟
دشمن در محاسبه ‌خود به این نتیجه رسیده است که با جنگ سیاسی نمی‌تواند مردم را از انقلاب دور کند. تجربه او در جریان ۸۸این موضوع را ثابت کرد که در نهایت این مردم هستند که پای انقلاب می‌مانند. به این دلیل، رویکرد دشمن در محاسباتش تغییر کرده است و به موازات تشدید فشار سیاسی، شدت دادن به فشارهای اقتصادی بر مردم را در دستور کار خود قرار داده است. در این محاسبه به این نتیجه رسیده‌اند که با فشار اقتصادی می‌توانند اعتراض‌های اجتماعی را در ایران سازماندهی کنند و با بهره‌گیری از این اعتراض‌ها مردم را مقابل انقلاب قرار دهند. پس ضرورت دارد، کارآمدی نظام اداری افزایش یابد.

باید ساختارهای حقوقی و قانونی در راستای رعایت حقوق مردم که در قانون اساسی بر آن تأکید شده است به شکل جدی تقویت شود. انجام این کار سخت نیست. رهبر انقلاب در قالب ابلاغ سیاست‌های کلی اصل ۴۴، اقتصاد مقاومتی و گام دوم انقلاب، مسیر حرکت در این زمینه را روشن کرده‌اند. متأسفانه برخی مسئولان یا به‌دلیل منافع شخصی یا به‌روز نبودن اطلاعاتشان قدرت تشخیص کافی برای عمل به این فرامین را ندارند. برخی نیز به این سیاست‌ها و برنامه‌ها باور ندارند و متوجه نیستند که مسائل کشور راه‌حل دارد و راه‌حل آن هم بسیار ساده‌تر از چیزی است که فکرش را می‌کنند.