«ملاقات خصوصی» نخستین فیلم بلند امید شمس است که در جشنواره چهلم فیلم فجر مورد توجه قرار گرفته است.

همشهری آنلاین - محمدناصر احدی: شمس، جنوب شهر را محیطی می‌داند که سرشار از قصه‌ها و شخصیت‌های جذاب است و او دوست دارد در فیلم‌هایش هم به این آدم‌ها و داستان‌هایشان بپردازد و هم نگاهی آسیب‌شناسی به آنها داشته باشد. با شمس درباره فیلمش، جنوب شهر و شناختی که از این محیط دارد، گفت‌وگو کردیم.



چه در سالن رسانه‌ها و چه در سالن‌های مردمی استقبال از فیلم شما خوب بوده است. انتظار چنین استقبالی را داشتید؟
راستش آنقدر نه! فکر می‌کردم فیلم دیده بشود و مورد توجه قرار بگیرد، ولی خب، خدا را شکر خیلی بیشتر از تصورم این اتفاق افتاد و امیدوارم این استقبال همینطور ادامه پیدا کند.

جشنواره دارد به روزهای پایانی‌اش می‌رسد و تعداد فیلم‌هایی که چنگی به دل بزنند، زیاد نبود. با توجه به استقبالی که از فیلم‌تان شده، برای خودتان بختی برای سیمرغ می‌بینید؟
بالاخره ما خیلی برای این فیلم زحمت کشیدیم و امیدوارم که این اتفاق بیفتد. چون فیلم اولم هست، دوست دارم دیده شوم تا بتوانم فیلم‌های بعدی‌ام را راحت‌تر کار کنم و بیشتر و بهتر فیلم بسازم. ولی اینکه بخواهم نسبت به جایزه ادعا کنم، واقعا درست نیست. باید دید داوران و تماشاگران به این نتیجه می‌رسند که فیلم ارزش جایزه دارد یا نه.

چند سالی است که در سینمای ما دوربین کارگردانان جوان به‌سمت گروه‌های خلافکار چرخیده و به این آدم‌ها و زندگی‌هایشان می‌پردازند. فکر می‌کنید دلیل توجهی که به این قشر می‌شود، چیست؟
فکر می‌کنم در جنوب شهر همیشه قصه‌های جذابی وجود دارد. شاید مردمی که با این قصه‌ها آشنا نیستند، برای‌شان عجیب است و وارد جهان دیگری می‌شوند که شاید فقط درباره‌اش شنیده‌اند یا چیز زیادی راجع به آن نمی‌دانند. وقتی با چنین قصه‌های پر تب‌وتابی مواجه می‌شوند، قطعا برای‌شان جذاب است. همیشه در جنوب شهر قصه‌های بیشتر و جذاب‌تری وجود دارد. من خودم بچه جنوب شهرم و در این چند سال اخیر وقتی به‌عنوان فیلمساز نگاه می‌کنم، می‌بینم واقعا جنوب شهر پر از سوژه و پر از قصه و پر از آدم‌های جالب و جذاب و یک‌جاهایی دردناک و یک‌جاهایی امیدوارکننده است. اینها برای مخاطب جذاب است.



فکر می‌کنید سخت‌شدن معاش مردم در چند سال اخیر و اینکه هر روز بر تعداد آدم‌هایی که زندگی‌شان با سختی بیشتری می‌گذرد افزوده می‌شود، در اینکه مردم همذات‌پنداری بیشتری با شخصیت‌های این فیلم‌ها داشته باشند، تأثیری دارد؟ انگار در چند سال اخیر تعداد افرادی که حال شخصیت‌های این فیلم‌ها را درک می‌کنند، بیشتر شده است.
من تا قبل از اینکه با مخاطب فیلمم را ببینم، نمی‌توانستم این را بگویم، اما از وقتی که در سالن‌های مردمی همراه تماشاگران فیلم را دیده‌ام، می‌بینم این همذات‌پنداری و ترس و نگرانی از اینکه این اتفاقات برای خودشان رخ بدهد - چون خیلی‌ها در معرض این شرایط قرار دارند - برایشان بسیار ملموس بوده و این را به من انتقال داده‌اند. برایم خوشایند است که توانسته‌ام در فکر و دیدگاه مردم تأثیر بگذارم و تلنگری بخورند و بدانند دوروبرشان چه خبر است و بیشتر مراقب باشند. موقعی که شرایط بد است، آدم باید خودش تلاش کند تا تغییر ایجاد کند.

به فیلم‌هایی که به زندگی این قشر از جامعه می‌پردازند ایراد می‌گیرند که صرفا از موقعیت جذاب و دراماتیک موجود در زندگی این افراد استفاده می‌کنند و به مسائل ریشه‌ای و عمده‌ای که سبب به‌وجود آمدن این وضعیت شده، اشاره‌ای نمی‌کنند. فکر می‌کنید این انتقاد وارد است؟ یک فیلم وظیفه دارد علل و زمینه‌های رشد خلاف و فساد را هم نشان دهد یا همین که داستانش را بگوید، کفایت می‌کند؟
این خیلی نسبی است. نمی‌شود تعیین کرد که یک فیلمساز حتما باید در فیلمش آسیب‌شناسی اجتماعی کند. وظیفه فیلمساز این است که قصه جذابی بگوید و مخاطب را سرگرم کند. حالا عمق فیلم نسبت به هر فیلمساز و اندیشه‌اش متفاوت است و نمی‌شود این را تعیین کرد. چون اساس سینما سرگرمی است. ولی خب، سلیقه من آسیب‌شناسی و تأثیرگذاری هم هست. من فیلمسازانی را که تلاش می‌کنند مخاطب جذب سینما شود، تحسین می‌کنم. خودم در «ملاقات خصوصی» سعی کردم این بستری که از نظر فضاسازی، آدم‌ها و خلاف‌هایی که می‌کنند خیلی جذاب است، به لایه‌های زیرین برود و آسیب‌شناسی شود و در لایه اصلی، داستان عاشقانه‌ای باشد که آن فیلم را پیش ببرد، نه بزهکاری که من صرفا بخواهم به‌خاطر جذب مخاطب در فیلمم قرار دهم.

من از شما یک فیلم کوتاه دیدم به‌نام «گذر» که درباره رزمنده‌ای بود که موفق می‌شود با یادآوری خاطراتش از میدان مین رد شود ولی وقتی رزمنده بعدی که گمان می‌کند معبر باز شده وارد میدان می‌شود، مین منفجر می‌شود. این فیلم سر و شکلش به ژانر جنگی می‌خورد اما در واقع آن رزمنده با یادآوری عشقش به زندگی و خانواده‌اش می‌تواند از میدان مین بگذرد. در «ملاقات خصوصی» شما عشق را در محیطی خلافکاری روایت کرده‌اید، اما در کارهای قبلی شما هم می‌شود دید که دغدغه «عشق» را دارید.
فیلم کوتاه «قرار» هم - که در فضای جنوب شهری می‌گذرد - راجع به عشق است. خب، بالاخره بعضی حس‌وحال‌ها در فیلمساز حاصل زیست اوست. الان حال من این‌جوری است، ولی شاید چند سال دیگر در ژانر جنایی فیلم بسازم. در این چند سال اخیر، فکر می‌کردم در جنگ، در فضای تلخ، در فضای زندان و در جنوب شهری که مسائل و مشکلات خودش را دارد و اصلا در این حالی‌که در جهان هست و حال خوبی نیست، عشق می‌تواند نجات‌دهنده باشد. این مختص ایران هم نیست. در کارهای کوتاهم به این اشاره کردم و حالا در فیلم بلندم سعی کردم بیشتر به آن بپردازم.

 فیلم عاشقانه مورد علاقه خودتان چه فیلمی است؟
«کازابلانکا» را خیلی دوست دارم.

در بعضی نقدها به شباهت فضای زندان فیلم شما با فیلم «پیامبر» ژاک اودیار اشاره شده. آن فیلم را دیده بودید که از آن تأثیر بگیرید؟
آن فیلم را دیدم. قطعا آدم هر فیلمی که می‌بیند از آن تأثیر می‌گیرد، ولی اینکه بخواهم آن فیلم را ترجمه کنم، نه. در برنامه «هفت» اشاراتی درباره فیلم شد که خیلی مغرضانه بود. گفتند کارگردان فیلم زندان ندیده یا فضاسازی‌اش خوب نیست و.... من بچه جنوب شهرم و بیست‌وچهاری پای‌ام در زندان بوده و کلی دوست زندانی داشته‌ام و درباره زندان مستند ساخته‌ام و با جزئیات کامل به این موضوع پرداخته‌ام.

این فیلم در خود زندانِ فشافویه فیلمبرداری شده که بند بغلی‌اش پر از زندانی بود. یعنی فریم به فریم فیلم با واقعیت تطبیق داده شد. حالا بعضی‌ها خودشان آگاه نیستند و نقد مغرضانه می‌کنند و می‌گویند فیلم من از فیلمی خارجی ترجمه شده است. من ۳-۲ سال پیش درگیر مستندی بودم که در زندان‌های مختلف می‌گذشت و با زندانیان زیادی مصاحبه کردم و این فضا را درک کردم. درک کردن این فضا خیلی مهم است. آدم حتما لازم نیست زندانی باشد تا این فضا را بفهمد. خیلی از بازیگرانی که در فیلم بودند، یک هفته قبل از شروع فیلمبرداری فیلم ما آزاد شدند. یعنی آنقدر به فضا مسلط بودم و در این فضا کار کردم. کسی که می‌گوید از فیلمی خارجی تقلید کرده‌ام، یا مغرض است یا زندان ندیده است.

برچسب‌ها