همچنین عکاسان خارجی مثل «میشل سبتون»، «ژیل پرس»، «آلن دژان» و «الکس بویی» روایتگر انقلاب اسلامی ایران شدند. اما در این میان، یک عکاس خارجی با موهایی فرفری مشکی و عینکی گرد، توانست راوی روزهای مهمی از انقلاب ایران باشد. «دیوید برنت» در دورهی حساس و مهمی از تاریخ وارد ایران شد، درست در دو ماه سرنوشتساز دی و بهمن ۱۳۵۷ که اتفاقهای آن به تغییر دائمی حاکمیت در ایران منجر شد. او مانند بسیاری دیگر از عکاسان خارجی و ایرانی، مأموریت داشت وقایع و حوادث انقلاب را ثبت و ارسال کند. دیوید برنت در آنزمان عکاس و خبرنگار مجلهی «تایم» بود.
با اینکه او در اغلب صحنههای انقلاب حضور داشت، اما در ایران عکسهایش که هم سیاه و سفید و هم رنگی بود، آنطور که باید دیده نشد و در انبوه عکسهای دوران انقلاب قرار گرفت که توسط عکاسان حرفهای و آماتور گرفته میشد و در نشریات و روزنامهها منتشر میشد. البته پرترهی کلوزآپ او از امام خمینی (ره) رهبر انقلاب، بهعنوان عکس برگزیدهی نشریهی تایمز در سال ۱۹۷۹ میلادی انتخاب شد.
تا اینکه حدود ۳۰سال پس از انقلاب با انتشار کتاب عکسی از تصاویر مهم و حتی کمتر دیدهشدهی برنت از انقلاب ۱۳۵۷، دوباره انقلاب ایران و عکسهایش را به جهان یادآوری کرد.
این کتاب که با عنوان «۴۴ روز: ایران و بازسازی مجدد جهان» توسط انتشارات نشنالجئوگرافیک در سال ۲۰۰۹ میلادی چاپ و عرضه شد شامل عکسهای حضور ۴۴روزهی او در ایران است که از تظاهرات خیابانی گرفته تا خروج شاه از ایران و ورود امام خمینی (ره) به کشور را ثبت کرده است.
به برنت لقب عکاسی دادهاند که «از هیچ مأموریتی دست خالی برنمیگردد» و او از ماموریت ۴۴ روزهاش در ایران سال ۱۳۵۷ نیز دست پر بازگشت و راوی یکی از مهمترین انقلابهای قرن شد. برنت با اینکه عکاسی آمریکایی بود، در اوج تظاهرات و شعارهای ضدآمریکایی انقلاب ۵۷، تلاش کرد نگاه بیطرفانهی خود را نسبت به حوادث حفظ کند و این نگاه را در عکسهای او میتوان دید.
برنت عکاسخبرنگاری است که تاکنون وقایع بیش از ۷۰ کشور را ثبت و در مجلههای معروف و خبرگزاریهای مهم جهان از تایم و «لایف» گرفته تا «نشنال جئوگرافیک» و «گاما» و «نیویوکتایمز» به نمایش گذاشته است.
او در وقایع مهمی چون جنگ آمریکا در ویتنام (۱۹۷۲)، کودتا در شیلی و اعدامهای مخفی آن (۱۹۷۳)، انقلاب در ایران (۱۹۷۹)، قحطی در اتیوپی (۱۹۸۴)، سقوط دیوار برلین (۱۹۸۹) و مداخلهی نظامی آمریکا در هائیتی (۱۹۹۴) حضور داشته است.
برنت همچنان عکاسی میکند و حالا موهای فرفریش کمپشت و سفید شدهاند؛ اما ما همیشه او را در تهران و در یک باجهی تلفنی میبینیم که دو دوربین و یک ساک دستی روی دوش دارد و دستهایش را به حفاظ آهنی باجه تکیه داده و با عینک بزرگش به دوربین لبخند میزند؛ از همان باجههای زردرنگ تلفن که دیگر تبدیل به خاطره شدهاند.