به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایندیپندنت، همچنان که پیشبینی میشد، فیلم «شاه ریچارد» در اسکار هم به توفیق اولیه دست یافت و در چند بخش نامزد شده است. اگرچه اثر رینالدو مارکوس گرین (Reinaldo Marcus Green)، کارگردان به نسبت جوان این فیلم، در نامزدی اسکار به پای نامزدی فیلم «قوت سگ» جین کمپیون کهنهکار (با ۱۲ نامزدی) نرسید، اما آن بخشهایی که نامزد شده است، در زمره مهمترین بخشهای اسکار است و احتمال این که در این بخشها هم گوی رقابت را از رقیبان برباید و مجسمه طلایی اسکار را در آغوش گیرد، بسیار زیاد است؛ همچنان که در جایزه گلدنگلوب نیز جوایز مهمی را به دست آورد.
در اسکار ۲۰۲۲، فیلم این کارگردان در بخشهای بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اول مرد (ویل اسمیت)، و در نهایت در بخش بهترین بازیگر مکمل زن با بازی آنجانو الیس (Aunjanue Ellis - بازیگری که در همان دانشگاهی آموزش سینما دیده است که کارگردان پورتوریکوییتبار فیلم هم در آن درس خوانده است: دانشگاه هنر نیویورک) نامزد شده است.
فیلم در ظاهر داستان زندگی و تلاش و موفقیت ونوس ابونی استار ویلیامز، تنیسباز معروف زن آمریکایی، است اما در باطن ماجرای زندگی پدر او، ریچارد ویلیامز است؛ پدری که پیش از تولد دو فرزند دخترش (دیگری سرِنا ویلیامز، بازیکن تاریخساز تنیس زنان جهان) برای آنها برنامهریزی کرد و نتیجه صبر و استقامت و پایداریاش بر اصولی که خود بنا نهاده بود را پس از ۱۰ یا ۱۲ سال دید و توانست زمینه دستیابی چنان توفیقی را برای فرزندان خود پدید آورد که لقب «شاه ریچارد» خورند و شایسته او باشد.
در همان ابتدای فیلم، میبینیم که او برخی تکیهکلامها را با فرزندانش مرور میکند که شاهبیت آن، این تکیهکلام است: «اگر در برنامهریزی شکست بخوری، یعنی برای شکست برنامهریزی کردهای»، و این تکیهکلام و جمله کلیدی را میتوان در زندگی و سلوک روزمره او و مواجههاش با چگونگی راهنمایی فرزندانش بهعینه دید؛ فرزندانی که از نظر او اجازه رفتن به خیابان نداشتند، چرا که بر این باور بود که در خیابان و با دیدن دوستان ناباب احتمال انحراف وجود دارد، اجازه خوردن «فستفود» نداشتند، و نمیتوانستند با همکلاسیهای خود به جایی بروند. اما در مقابل، همین پدر با چنین سختگیریهایی، در خانه و پارک و زمین بازی تنیس، چنان فضای شاد و طربزایی ایجاد کرده بود و چنان با فرزندانش نزدیک و دوست شده بود که اگر لحظهای حضور نداشت، گویی چیزی بزرگ را از دست دادهاند.
کتکخوردنها، تحقیرشدنها، بیپولی و زندگی بیش از پنج بچه در یک آپارتمان نُقلی که همه دختران در یک اتاق میلولیدند، نمونهای از یک خانواده همبسته در کنار مادری که همانند شیرزنی از فرزندانش مراقبت میکند و پدری که یک لحظه غافل از فرزندان نیست، تصویری متفاوت و حتی متضاد از رفتارهای پدر و مادرهای آمریکایی را نمایش داده است.
فیلم از نظر زمانی متعلق به دهه ۸۰ و ۹۰ است و میتوان تبعیض نژادی را در سویههای مختلف آن دید، اما از سوی دیگر پیامدهنده مثبتی است برای نژاد سیاه که چگونه دو تنیسباز برجسته و تاریخساز زن از میان آنها سر برآوردند.
«شاه ریچارد» از ریتمی تند و پرکشش برخوردار است و شاید یکی از دلایل آن که نامزدی بهترین فیلم و فیلمنامه اقتباسی را به دست آورد، همین ریتم پرکشش، تدوین بهجا، در کنار بازیهای روان، موزیک متن همراه و همنفس با فیلم، و شخصیتپردازیهای درستی باشد که در فیلمنامه تعبیه شده است.
بازی ویل اسمیت در این فیلم بار دیگر تواناییهای این بازیگر سیهچرده را نشان داده است. نقشی متفاوت از پدری یکدنده، با کمری آسیبدیده و به حالتی نیمخیز، که یک لحظه آرام و قرار ندارد و به دلیل آن که خود مربی تنیس بوده است، از یک سو به استعداد و نبوغ فرزندانش باور دارد و از دیگر سو به تمامی رموز و پیچیدگیهای پشت صحنه دنیای حرفهای تنیس آگاه است، و در کنار آن، میداند که آمریکا کشور فرصتها است، اما فرصتها را باید بهموقع و در زمانش قاپید. نمود این عطش و استقامت در کار را تا زمانی که شاهد پیروزی را در آغوش بکشد، اسمیت به خوبی توانسته است ایفا کند و آن را به باوری در تماشاگر بدل سازد.
گیشهای ناموفق؛ آیا اسکار به داد این فیلم میرسد؟
بهرغم آنکه فیلم بسیار پرکشش است و تماشاگری که سه دقیقه اول فیلم را ببیند، تقریبا نمیتواند رهایش کند، در گیشه و حداقل تا امروز چندان موفق نبوده است.
ویل اسمیت، گذشته از بازیگری، تهیهکننده این فیلم هم بوده است و از این منظر یکی از نگرانیهای او برای فیلمی که۵۰ میلیون دلار از سوی کمپانی برادران وارنر برای آن سرمایهگذاری شده است، بازگشت این سرمایه و رسیدن آن به سود است. فیلم در نمایشهای اولیه اقبال چندانی به دست نیاورد. به نوشته گزارشگر فوربس، با فروش پایان هفته منتهی به اول دسامبر، با پنج و هفت میلیون دلار، آغازی ناامیدکننده داشت.
فیلم از اواخر نوامبر در آمریکا اکران شد و در نهایت تا پایان ماه ژانویه فروش داخلی ۱۵ میلیون دلاری و فروش بینالمللی ۱۹ میلیون دلاری را تجربه کرد.
جالب این که در میان کشورهای خارجی، بیشترین اقبال به این فیلم از سوی تماشاگران کشور عربستان سعودی ثبت شده است با فروش بالای دو میلیون دلار. کشورهای بریتانیا، استرالیا، و فرانسه در رده بعدی فروش قرار دارند. به نظر میرسد که به مرور و با توجه به نامزدی آن برای جایزه اسکار، باید شاهد فراز و اوجی دیگر برای فروش فیلم باشیم تا شرکت برادران وارنر حس نکند که پولش را در چاه ریخته است. پیشبینی گرفتن جایزه بهترین بازیگر برای ویل اسمیت هم دور از انتظار نیست. او به خوبی در این نقش فرو رفت و توانست آن را هضم و جذب کند؛ هرچند، تا همین جای کار نیز نامزدی او توفیقی برای این فیلم به شمار میآید.