به گزارش همشهری آنلاین، عبدالرسول دیوسالار، استاد دانشگاه و مدیر طرح امنیت منطقهای دانشگاه اتحادیه اروپا در روزنامه همشهری نوشت: با آغاز حمله روسیه به اوکراین، این سؤال مطرح شده که آیا سلاح اتمی میتوانست برای اوکراین در مقابل روسیه بازدارندگی ایجاد کند؟ برخی از کارشناسان معتقدند اوکراین درصورت حفظ بیش از ۵هزار سلاح اتمی دوران شوروی اکنون میتوانست سطحی از بازدارندگی در برابر روسیه را حفظ کند. اوکراین طی موافقتنامه بخارست در سال۱۹۹۴ میلادی تمامی تسلیحات اتمی فعال خود را به روسیه منتقل کرد و درعوض امضاکنندگان این موافقتنامه یعنی آمریکا، روسیه و انگلیس متعهد به حفظ امنیت اوکراین شدند، اما واقعیت این است که حفظ این تسلیحات هیچ سطحی از بازدارندگی اتمی برای اوکراین ایجاد نمیکرد، بلکه برعکس اکنون میتوانست اوکراین را در شرایطی بهمراتب بحرانیتر و در خطر تهاجم اتمی روسیه قرار دهد. برای تبیین این مسئله، پیش از هر چیز باید دید مبنای بازدارندگی اتمی چیست؟
ترس از «تخریب غیرقابلقبول» ناشی از استفاده دشمن از سلاح اتمی و ناتوانی در پاسخ متناسب منطق محوری شکلدهنده بازدارندگی اتمی است. این شاخص ترکیبی است از نوع و سطح تخریب و توانایی خودی در پیشگیری و جذب تخریب. بازدارندگی اتمی حداقل در ۳سناریوی زیر تحقق مییابد:
۱- سناریوی حمله پیشدستانه که عبارت است از قدرت اعمال ضربه اول اتمی به اهداف بهشدت محافظت شده، به نوعی که امکان ضربه دوم را از میان بردارد یا بهشدت کاهش دهد. تعداد زیاد کلاهکهای هستهای و برخورداری از کلاهکهایی با شدت انفجار بالا، مهمترین مؤلفه در این نوع از بازدارندگی است.
۲- سناریوی حمله تلافیجویانه وقتی رخ میدهد که تعداد قابلتوجهی از تسلیحات اتمی پس از ضربه اول دشمن حفظ شوند و همچنان امکان ضربه دوم وجود داشته باشد. در این سناریو، بقای کلاهکهای هستهای در برابر ضربه اول بهتنهایی مهم نیست، بلکه بقای زیرساختهای لازم برای زدن ضربه دوم نیز به همان میزان حیاتی است.
۳- سناریوی حمله بنا به هشدار زمانی است که سیستمهای اطلاعاتی حمله قریبالوقوع هستهای از سوی دشمن را پیشبینی کنند و نیروهای خودی ضربه اول را در دقایق کوتاهی قبل از شلیک دشمن به او وارد میکنند. در این سناریو بخش اعظم تسلیحات دشمن باید پیش از آغاز ضربه اول او منهدم شوند.
اجرای این سناریوها به تسلط بر چند توانمندی دفاعی خارج از حوزه اتمی وابسته است؛ اول، ساختار فرماندهی، کنترل و هشدار زودهنگام در شرایط نبرد اتمی. دوم، پدافند غیرعامل اتمی که بقا در شرایط اتمی را تضمین کند. سوم، دفاع موشکی استراتژیک با هدف کاهش شدت ضربه اول. اما اوکراین هیچیک از این قابلیتها و ظرفیتها را در اختیار نداشت.
فرماندهی و کنترل اتمی
امکان مدیریت جنگ اتمی پیچیدهترین بخش ایجاد توان بازدارندگی اتمی است. در جنگ اتمی بهدلیل تهاجم به ستادهای فرماندهی و پالسهای الکترومغناطیسی (EMP) که پس از انفجار هستهای ایجاد میشوند، تقریبا بخش اعظم سامانههای ارتباطی، نظارتی و مدیریت صحنه نبرد از رده خارج خواهند شد. قطع ارتباطات میان فرماندهان و رهبران سیاسی، انتقال دستور برای ضربه دوم اتمی یا حتی دستور عدمضربه و کاهش تنش را مختل میکند. طراحی شبکهای که امکان انتقال دستور شلیک کلاهکها را در شرایط انهدام بالای زیرساختها بدهد و نیروها را پس از تهاجم مدیریت کند، گلوگاه حفظ بازدارندگی اتمی است. بدون چنین سیستمی شاید حتی فرصت شلیک تسلیحات اتمی بهجامانده از ضربه اول فراهم نشود. راهحل، ایجاد شبکهای مقاوم در برابر تشعشعات اتمی، حذف یا کاهش وابستگی به عنصر انسانی و پراکنده کردن سیستمهای ارتباطی و حسگرها در دریا، هوا و فضا و ساخت زیرساختهای فرماندهی متحرک هوابرد است. این شبکه موسوم به فرماندهی، کنترل و ارتباطات اتمی به NC۳ معروف است که ساختاری موازی با شبکه فرماندهی تاکتیکی دارد.
دستیابی به بازدارندگی اتمی در برابر قدرتهای برتر اتمی بدون NC۳ تصوری خیالی است؛ مثلا آمریکا بخشهای حیاتی NC۳ را موازی و چندگانه طراحی کرده و از مراکز فرماندهی اتمی هوابرد روی هواپیماهای E-۴B و E-۶B استفاده میکند تا سیستم سیاسی در هر شرایطی امکان مدیریت جنگ را داشته باشد. بدینترتیب درصورت انهدام فرماندهی استراتژیک اتمی موسوم به STRATCOM بازدارندگی اتمی آمریکا مختل نمیشود. روسیه نیز از موازیسازیهای مشابه بهره میبرد. چالشهای عظیم فنی و عملیاتی ساخت NC۳ از دشواریهای فنی ساخت سلاح اتمی کمتر نیست. از طرف دیگر، پیشنیاز اجرای سناریوی «حمله بنا به هشدار» و «حمله پیشدستانه» در اختیار داشتن یک شبکه اطلاعاتی شناسایی و مراقبت استراتژیک یا ISR است که بتواند با حداقل خطا احتمال آغاز جنگ اتمی را برآورد کند. ISR بخش لاینفک شبکه فرماندهی و کنترل است. ترکیب رادارهای فرا-افق (OTH) که میتوانند با برد چند هزار کیلومتری موشکهای دشمن را رصد کنند، ماهوارههای نظارتی از فضا، رادارهای شناسایی مستقر در دریا و مستقر روی هواپیماها همراه با شبکه اطلاعات انسانی عناصر اصلی ISR را تشکیل میدهند. در اختیار داشتن چنین شبکه وسیعی از ورودیهای اطلاعاتی و توان تجزیه و تحلیل انبوه اطلاعات دریافتی با کمترین خطا پیشنیاز دیگر تحقق بازدارندگی اتمی است. نبود چنین توان اطلاعاتی، خطای آغاز اشتباهی جنگ اتمی را به شکل ترسناکی بالا میبرد.
پدافند غیرعامل اتمی
از سوی دیگر پدافند غیرعامل اتمی راهحل ضروری برای بالا بردن بقای سیستمهای حیاتی در شرایط نبرد اتمی است. پدافند غیرعامل اتمی نیازمند متحرکسازی، تنوعبخشی، استتار و مقاومسازی سیستمهای حامل و ساختارهای پشتیبانی بمب اتمی در برابر تشعشعات و قدرت انفجاری بمب اتمی است. در اختیار داشتن صدها فروند موشک مستقر در سیلوهای موشکی ثابت، مثلا زیرزمین تضمینی برای حفظ توان ضربه دوم نیست؛ زیرا بسیاری از این انبارهای موشکی درصورت اصابت سلاح اتمی یا از میان میروند یا راههای دسترسیشان به سطح زمین مسدود میشود؛ بنابراین تحرک جادهای یا ریلی موشکهای زمینپایه، الزامی حداقلی است؛ غیراز این، امکان شلیک از دریا یا جنگندههای استراتژیک بالاترین ظرفیت بقاپذیری در شرایط جنگ اتمی را ایجاد میکند. هر دو کشور آمریکا و روسیه برای تضمین بازدارندگی اتمی بهشدت روی توان شلیک موشکهای اتمی از زیردریا یا بمبافکنهای استراتژیک حساب باز کردهاند.
از طرفی دیگر باید درنظر داشت که جنگ اتمی در انتهای یک دوره جنگ متعارف یا همزمان با حملات موشکی متعارف رخ خواهد داد؛ بنابراین ساختار پدافند غیرعامل باید قابلیتی ایجاد کرده باشد که بخش اصلی زیرساختها و تجهیزات موردنیاز برای عملیات اتمی در دور اولیه حملات متعارف از میان نرفته یا ناکارآمد نشده باشد؛ مثلا در صورت استقرار موشکهای اتمی زیر زمین همواره احتمال انهدام راههای دسترسی به تونلهای زیرزمینی و بیاستفاده کردن موشکها از طریق بمباران متعارف وجود دارد؛ از اینرو طرح پدافند غیرعامل برای شرایط جنگ اتمی در حقیقت ترکیبی از پدافند غیرعامل متعارف- اتمی است که این امر مهارتی پیچیده و دانشی مجزا از حوزه اتمی است.
دفاع موشکی استراتژیک
جذب ضربه اول بدون در اختیار داشتن سامانههای دفاع موشکی استراتژیک (BMD) که امکان مقابله با موشکهای بالستیک را در فاصلهای دور از سرزمین خودی داشته باشند، مقدور نیست. این سامانهها اساسا با نمونههای متعارف مثل پاتریوت یا S-۳۰۰ متفاوت هستند. BMD با سرجنگی اتمی و برد رهگیری بالاتر از نمونههای مشابه متمایز میشود؛ مثلا سیستم GMD آمریکا و سیستم A-۱۳۵ روسی با برد رهگیری ۲۰۰۰کیلومتری و ارتفاع ۵۰کیلومتری نقش کلیدی در کاهش شدت ضربه اول دارند و فرصت بقای خودی را بالا میبرند. سامانههای دفاع موشکی متعارف بهدلیل برد کم و اصابت در فضای داخل جو و خطر ایجاد ابر اتمی باعث از رده خارج کردن سیستمهای خودی خواهند شد. همچنین BMD در ترکیب با جنگندههایی که در نقش پدافندی ظاهر میشوند، میتوانند رهگیری موشکهای اتمی دشمن را در خارج از فضای سرزمینی انجام دهند و به این صورت مکمل دفاع موشکی استراتژیک باشند. دفاع موشکی استراتژیک در کنار اقدامات پدافند غیرعامل و سامانههای متعارف ضدموشکی شانس حفظ حداقل کلاهکهای لازم برای ضربه دوم را تضمین میکند. در نبود چنین ترکیبی، نابودی کامل یک زرادخانه کوچک تقریبا حتمی است.
سلاح اتمی برای اوکراین بازدارندگی نمیآفرید
واقعیت این است که اوکراین هیچیک از پیشنیازهای گفته شده را در اختیار نداشت. اوکراین تنها محل انبار تسلیحات اتمی شوروی بود. سیستم فرماندهی اتمی شوروی موسوم به «کازبک» سیستمی متمرکز بود که از مسکو هدایت میشد؛ بنابراین افسران مستقر در پایگاههای اتمی اوکراین حتی کدهای دسترسی و کدهای شلیک این تسلیحات را در اختیار نداشتند؛ ضمن اینکه طول عمر بسیاری از این تسلیحات که عمدتا در دهه۱۹۸۰ ساخته شده بودند تا قبل از سال۲۰۱۰ میلادی به پایان میرسید و اوکراین فاقد چرخه فنی نوسازی تسلیحات اتمی بود؛ بنابراین برای حفظ قابلیت استفاده آنها، به فرض دسترسی به موشکها، کییف ناگزیر به ایجاد تمامی زیرساختهای فنی ساخت کلاهک هستهای بود. با توجه به محدودیتهای فنی و مالی این کشور و مخالفتهای بینالمللی چنین امری نیز غیرممکن بهنظر میرسید.
بهطور کلی کشورهایی با زرادخانه کوچک اتمی همچون کرهشمالی، پاکستان، هند و اوکراین (به فرض در اختیار داشتن سلاح اتمی) بهدلیل عدمتوانایی در ایجاد یک شبکه فرماندهی و کنترل امن، پدافند غیرعامل محدود و نبود دفاع موشکی استراتژیک شانسی برای بازدارندگی اتمی در برابر قدرتهای بزرگ اتمی مثل روسیه یا آمریکا ندارند. اوکراین ملزومات فرماندهی، کنترل و نظارت لازم را در اختیار نداشت تا بتواند فعالیتهای آمادهسازی برای ضربه اول اتمی به روسیه را از سیستمهای شناسایی و اطلاعاتی روسی مخفی کند؛ بنابراین شانسی برای حمله پیشدستانه اتمی نداشت؛ ضمن اینکه بهدلیل ضعف سیستمهای اطلاعاتیاش قادر به پیشبینی حمله اتمی احتمالی روسیه نیز نبود و لذا امکان اجرای حمله بنا به هشدار را هم نداشت. اما اگر در مسیر زدن ضربه اول غافلگیرانه اتمی به روسیه گام برمیداشت، این امر بیشک توسط سیستمهای وسیع نظارتی روسها کشف (که قریب به یقین چنین میبود) و آنگاه سناریوی حمله بنا به هشدار روسیه فعال میشد.
به این ترتیب پیش از آغاز هرگونه حمله اتمی از سوی کییف، تمامی پایگاههای اتمی این کشور توسط روسیه منهدم میشد. این در شرایطی است که کلاهکهای اوکراین شانسی برای بقا در برابر حجم عظیم ضربه اول روسیه نداشتند و همین مسئله، حمله تلافیجویانه اوکراین را هم تقریبا امری غیرممکن میکرد. به این ترتیب، اگر اوکراین کلاهکهای اتمی خود را حفظ میکرد، فقط احتمال مورد حمله اتمی قرار گرفتنش بالا میرفت؛ بدون اینکه به بازدارندگی اتمی دست یابد. آنچه مسلم است اینکه بازدارندگی اتمی امری بهشدت پیچیده و وابسته به طیف وسیعی از قابلیتهای فنی فراتر از عرصه اتمی است که کشوری همچون اوکراین فاقد آن بود.