همشهری آنلاین - هلیا نصیری: «مستطیل قرمز» عنوان نخستین ساخته بلند سینمایی حسن صیدخانی و حسین صیدخانی است که این روزها در سینماهای منتخب سراسر کشور روی پرده است. این فیلم به تهیهکنندگی مرحوم سیدعلیرضا سجادپور که فاجعه بمباران زمین فوتبال چوار در سال ۶۵ را به نمایش میگذارد، نخستین اثری است که به این حادثه میپردازد و در استان ایلام ساخته شده است.
اکران این فیلم سینمایی بهانهای شد تا با حسن صیدخانی، یکی از کارگردانان این پروژه گفتوگویی کوتاه داشته باشیم.
ساخت مستطیل قرمز توسط شما و برادر دوقلویتان ادای دینی به مردم ایلام بود؟
من و برادرم حسین همیشه تمایل داشتیم یک قدم اساسی برای شهدای فاجعه زمین فوتبال چوار برداریم. هرچند میتوانستیم فیلم کوتاه یا مستند درباره این حادثه بسازیم، اما حرکتی بزرگ را در ذهن خود متصور بودیم و زمانی که شرایط ساخت یک اثر سینمایی فراهم شد، تصمیم گرفتیم با این کار دینمان را به شهر خود ادا کنیم؛ چراکه ما اهل استان ایلام هستیم.
چهکسی ابتدا پیشنهاد ساخت این اثر را که نخستین فیلم بلند سینمایی شماست، مطرح کرد؟
ایدهها عموما از گفتمانی که با یکدیگر داریم، خلق میشوند و این تعامل به ما در این مسیر بسیار کمک میکند. صادقانه میگویم من و برادرم بهترین منتقد برای یکدیگر هستیم؛ چراکه تمام تلاشمان بر این است که از یکدیگر مراقبت و برای رسیدن به نتیجه مطلوب، نکات مهم را به هم گوشزد کنیم. این رابطه برادری باعث شده است که در کوچکترین مسائل مراقب هم باشیم و زمانی که قرار است کاری را انجام دهیم، با تعاملی که در بین ما وجود دارد مسیر را به دقیقترین شکل ممکن بررسی کنیم.
شاید در این راه حتی با یکدیگر بحثی نیز داشته باشیم، اما نتیجه تمام این بحثها رسیدن به یک گفتمان مشترک برای رسیدن به مقصد موردنظر است. بنابراین هرچه از خود سؤال کنم، نمیتوانم بگویم کدامیک از ما ایده ساخت این فیلم را مطرح کرد؛ چراکه با توجه به تعاملی که میان ما وجود دارد، انگار هر دو به این نتیجه رسیدهایم که فیلمی با چنین موضوعی در ایلام بسازیم. باید به این مسئله اشاره کنم که علاقهمندم در آینده نیز در مسیر فیلمسازی با برادرم قدم بردارم و فعالیت مشترک ما پس از این فیلم قطع نخواهد شد.
مستطیل قرمز تا چه اندازه بر مبنای واقعیت نوشته شده است؟
برای نگارش پیرنگ اصلی داستان همراه با نویسندگان به مناطقی رفتیم که تجربه چنین اتفاقاتی را داشتهاند؛ چراکه میخواستیم قصههایی را که سعی در روایت آنها داریم مبنایی واقعی و حقیقی داشته باشند. تحقیقات ما به سالهای ۶۰ تا ۶۵ بازمیگردد و بخش زیادی از فیلم و درام حسشونده در این اثر جانمایه واقعی دارد؛ چراکه ما از نویسندگان درخواست کردیم که قصه را براساس تخیل خود ننویسند؛ هرچند که این کار برای یک نویسنده که برای پر و بال دادن به یک داستان باید تخیل کند، سخت است. ناگفته نماند قصههایی که در فیلم میبینیم کاملا واقعی بوده و ممکن است پیوسته با اتفاقات قصه مسابقه فوتبال نباشد، اما در آن منطقه چنین اتفاقی رخ داده است مانند مفقودالاثر شدن برخی از افرادی که در جنگ حضور داشتند و حتی افرادی که با توجه به شرایط جنگی گروگان گرفته یا ربوده شدند.
حضور بازیگران بومی در این فیلم سینمایی به چشم میخورد. تا چه اندازه از اهالی منطقهای که مستطیل قرمز در آنجا ساخته شده است، استفاده کردید؟
در ابتدا باید به نکتهای مهم درباره بازیگران بومی این فیلم اشاره کنم و آن زندگی کردن آنها در نقشهایشان بود؛ حتی میتوانم بگویم آنها نقش بازی نکردند و در مقابل دوربین خود حقیقیشان بودند. به همین دلیل شخصیتها برای مخاطب کاملا قابل درک هستند. از سوی دیگر، مدیران گروه، از عوامل پشت صحنه، افراد حرفهای سینما هستند، اما این مدیران در آن حدی که پروژه ظرفیت داشت با افراد بومی همکاری کردند.
ترکیب بازیگران این پروژه نشان میدهد شما به فیلم مستطیل قرمز نگاه تجاری نداشتهاید.
بله. نگاه من و برادرم به این فیلم صرفا یک نگاه تجاری نبود و بیش از هر موردی کیفیت اثری که مشغول ساخت آن بودیم، برایمان اهمیت داشت.
فیلم «مستطیل قرمز» یک برش اجتماعی از زمان جنگ است و هدفمان نشان دادن چهره مستقیم جنگ و میدانهای نبرد نبوده است. هماکنون در هر نقطه دنیا تا اسمی از جنگ به میان میآید، مردم آن کشور میگریزند، اما ۸ سال مردم ما در این شرایط زندگی کردند. با وجود این، سعی ما روایت قصهای اجتماعی و خانوادگی بوده تا مخاطبان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. چراکه همیشه خط مقدم جنگ به تصویر کشیده شده و پشت جبهه مغفول مانده و تنها چند فیلم انگشتشمار به این موضوع پرداختهاند.
«مستطیل قرمز» روایتی از رشادتهای اهالی منطقه چوار استان ایلام است. قصه در سال ۱۳۶۵ در منطقه چوار رخ میدهد. در این منطقه جنگی، بخشدار برای روحیه دادن به مردم تصمیم به برگزاری مسابقه فوتبال میکند و همین مسابقه تبدیل به فاجعه میشود؛ در حالی که ۳۵ دقیقه تا پایان بازی باقی مانده، هواپیماهای عراقی، منطقه را بمباران میکنند و ... . قصه از زبان یک خبرنگار فرانسوی روایت میشود که در آن زمان در منطقه حضور داشته است.