رودخانهها داستانی بههم پیوسته و جاری دارند، که سرچشمهای دارد و مسیری پرپیچ و خم که چرخهای دارد و گاه به انتها میرسد. داستانی که «حمیدرضا خدابخشی»، فعال محیطزیست و کنشگر آب برای ما روایت می کند و بخشی از آن را بهطور خلاصه با هم میخوانیم.
- قصهی اول: پیش از تولد
چرخهی آب در طبیعت، همان است که در کتاب جغرافیا یا قبلتر از آن در علوم خواندهاید. یادتان هست؟ همان تبخیر آب از سطح دریاچهها و اقیانوسها که بعد در اتمسفر ذخیره میشوند. سپس حرکت میکنند و در حین حرکت که در اثر تغییرات انرژی در جو به وجود میآید که به آن جریان همرفتی میگویند. انباشت رطوبتی در جو تبخیر میشوند و میآیند بالا، به نقطهای میرسند که آمادگی مایعشدن را دارند و... در نهایت ابرهای مستعد در دمای مستعد در نقطهای از زمین شروع به باریدن میکنند.
- قصهی دوم: تولد
بخشی از این باران در سطح زمین نفوذ پیدا میکند و میرود زیر زمین. بخشی از آن هم روی زمین جاری و وارد مجراهایی میشود که اول بهصورت نهرهای کوچک است که بههم میپیوندند. در واقع یکسری مویرگ هستند که جمع میشوند و این مویرگها به یک رگ اصلی میپیوندند که رودخانه است.
به مجموع مساحتی که آن نهرهای مویرگی را دربرمی گیرد، میگوییم حوزهی آبریز که محیطزیستیها به آن حوزهی آبخیز میگویند. هر رودخانهای، یک حوزهی آبریز دارد و انتهای حوزهی آبریز میشود رودخانه.
- قصهی سوم: زندگی
اگر بخواهیم به بدن تشبیه کنیم، رودخانه رگهای بدن است که در تمام بدن یا زمین جاری است و طبیعت را ارتزاق میکند؛ مثل رگهایی که به سمت پا میروند و باعث زندهماندن پا میشوند. حالا تمام اجزای یک پا را تشبیه کنیم به زمینهای کشاورزی، درختها و حیات جانوری، ماهیها و... و این رگ (رودخانه)، باعث زندهماندن و پایداری این اکوسیستم یا زیستبوم میشود. همه را بهره مند میکند و میرود تا به نقطهی انتهایی برسد که میتواند خلیجفارس باشد یا دریا یا یک تالاب مثل ارومیه یا بختگان.
آن تالاب میشود ذخیرهی بیولوژیکی زمین که توازن جانوری و بیولوژیکی را در منطقه ایجاد میکند و حضورش باعث ایجاد رطوبت و توازن گرمای منطقه میشود و تالاب، اکوسیستمی است که در اثر رودخانه بهوجود می آید.
- قصهی چهارم: مرگ
هرچیزی یک تابآوری دارد؛ مثلاً یک دیوار تا حدی تحمل وزن را دارد، انسان هم تا حدی تحمل فشار را دارد. یک انسان، ۲۰۰ کیلوگرم وزنه را میگذارد روی سینهاش، ولی یک تن وزنه را نمیتواند تحمل کند. اگر بار زیادی روی سینهاش بگذاری، باعث مرگش میشوی و اگر از رودخانه بیش از حدِ تابآوریاش استفاده کنیم، خشک میشود. مثلاً میزان چاههای زیاد در مناطقی که آبهای زیرزمینی رودخانه را تغذیه میکند، از این مصارف نابهجاست.
در باغهای شخصی و زمینهای کشاورزی، چاههای غیرمجاز میزنند و...؛ تعداد چاهها آنقدر زیاد شده که به مرگ رودخانهها و تالابها سرعت میدهد، چون وقتی از آبی که سهم رودخانه بوده بیش از حد برداری، عملاً آبی در رودخانه جاری نمیشود و مجرای خالی دیگر رودخانه نیست.
- قصهی پنجم: تاب بیاور
اما نقطهی غیرقابل بازگشتی وجود دارد که نباید به آن برسیم. فکر کنید کارون بهدلیل وجود چشمههای زیرزمینی و ذخیرهی برفی در بلندترین کوههای زاگرس، پرآبترین رود کشور است. اما اگر به سرنوشت زایندهرود دچار شود و در کارون آبی نباشد، نفت را نمیتوانند بهرهبرداری کنند، کشاورزی نمیتواند کار کند و...
اما اگر حداقلهایی در تابآوری رعایت شود، مثلاً مقدار بهرهبرداری بخشهای گوناگون مثل صنعت و کشاورزی مشخص شود، چاه زیاد هم نزنند و همه یاد بگیرند مهربانانه با رودخانه برخورد کنند، آب در مجرای طبیعیاش میرود و منطقه را سیراب میکند.«تابآوری»، از مفاهیم جدیدی است که در دنیا در همهی علوم استفاده میشود. حالا وقتی میرویم سراغ نقطهی تابآوری رودخانه، میگوییم از ۴۰درصد منابع این رودخانه استفاده کنیم، بعد باید با آن ۴۰درصد سازگار شویم. «سازگاری»، دومین مفهوم جدید است و بهمعنی سازگارشدن با میزان آب است. تداوم سازگاری با شرایط را میگویند «پایداری» که مفهومی قدیمیتر است و در این شرایط، من به حد پایدار در زیستبوم میرسم.
- قصهی ششم: مصرف درست انرژی
در کشور نیمهخشک ایران در شبانهروز سرانهی مصرف هر فرد ۲۰۰ لیتر آب است. این میزان در تهران به ۴۰۰ لیتر میرسد. در اصفهان ۳۵۰ لیتر و در یزد هم ۳۰۰ لیتر، اما در کشور پرآبی مثل اتریش، فقط ۲۵ لیتر است.
یک نوجوان با درک این موضوع از مدیریت مصرف لذت میبرد که بداند اگر مصرف درست انرژی و بهخصوص آب را در مسائل شخصیاش داشته باشد، میتواند کمک کند به پایداری یک رودخانه.