همشهری آنلاین-خدیجه نوروزی: از گذشته های دور هر ملتی فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود را داشته و برخی از آن باورها تا به امروز پا بر جا مانده اند. در ایران باستان مردم روزهای خاصی از سال را به جشن و سرور می پرداختند. گروهی از جشن های ایرانی جشن های آتش بود.آتش در بین اقوام آریایی مورد احترام و مقدس بود که برخی از آنها تا به امروز باقیمانده اند مانند چهارشنبه سوری یا چهارشنبه سرخ که در آخرین چهارشنبه سال برپا می شود. جشن آتش پیش درآمد جشن نوروز است که نوید دهنده رسیدن بهار و تازه شدن طبیعت است.
قوانین پریدن از روی آتش
طبق آیین باستان در این روز آتش بزرگی بر افروخته می شود که تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می شود. مردم این آتش را در بعدازظهر روز سه شنبه (شب چهارشنبه آخر سال) روشن می کنند و از روی آن می پرند. البته در گذشته های دور این پریدن ها آداب و رسوم و قوانین خاص خود را داشت. ابتدا بچه ها به خاطر فطرت پاکی که ذاتا داشتند از روی آتش می پریدند و قبل از پریدن به آنها گفته می شد که نیت کنند که الله کمک کند تا انسان پاکی بمانند و بعد چشم هایشان را ببندند و برای سلامتی انسان ها دعا کنند. بعد از پریدن بچه ها نوبت پدربزرگ ها و مادربزرگ ها بود که از روی آتش بپرند و در آخر نوبت زن و شوهرهای عاشق که نیت کنند عشق شان برای همیشه همینطور پرحرارت و گرم بماند. موقع پریدن هم به آتش این اشعار را می گفتند «زردی من از ، سرخی تو از من» با این امید که هرچه بیماری و محنت و درد است را به آتش بسپارند و نشاط و سرزندگی را از او به وام گیرند، تا پایان سال بعد. خاکستر این آتش را نیز به آب روان می ریختند تا هرچه زردی و بدی و محنت است با خود به دورها ببرد. فردی که خاکستر را برده، وقتی بر می گشت در خانه را محکم می کوبید و این مکالمه بین او و فرد داخل خانه شکل می گرفت:
-کی هستی؟
-منم
-از کجا اومدی؟
-عروسی
-چی اوردی؟
-تندرستی
اینگونه بود که در را برایش باز می کردند تا تندرستی را برای یک سال پیش رو به درون خانه بیاورد.
آتشی برای خرد و تفکر
در شبی که آتش را برپا می کردند در میان جمع این پرسش را مطرح می کردند که چه کسی فکر می کند که انسان خوبی است و گناه نکرده و می تواند از روی آتش بپرد و به سلامت از آن عبور کند. در واقع آتش آنقدر مقدس بود که خیلی ها جرات نمی کردند از روی آن بپرند، نه به این دلیل که نمی توانستند، بلکه فکر می کردند هنوز پاک نشده اند و آنچنان که باید الله را نشناخته اند. زیرا اعتقاد داشتند آتش به این علت برای سیاوش( یکی از شخصیت شاهنامه فردوسی) سرد شد که او انسان بزرگی بود. یا آتش از این رو برای حضرت ابراهیم گلستان شد که برگزیده (هو) بود. لذا این سنت زیبا از این رو چند هزار سال است برپا می شود که خرد فکر کردن را به انسان ها بیاموزد و از این طریق آنها را به الله برساند. لذا چهارشنبه سوری را باید بزرگ جشن گرفت تا به جهانیان بفهمانیم جشن ما جشنی چندهزار ساله است. چه خوب است وقتی از روی آتش می پریم با خودمان بگوییم: خدایا از ما راضی هستی؟ ما را دوست داری؟ ما را دریاب، دست ما را بگیر و دل هایمان را به نورت روشن کن.
نحوه آتش روشن کردن
ایرانیان در شب چهارشنبه سوری گاه سه کپه آتش(به نشانه سه پند بزرگ ایرانیان باستان: اندیشه نیم، کردار نیک، گفتار نیک) یا هفت کپه آتش ( به نشانه هفت امشاسپندان) برپا می کردند. برخی مردم از هیزم برای این کار استفاده می کردند. در داخل آتش اسپند نمک می ریختند که حالت ترقه و انفجار پیدا کند. برخی نیز با هیزم یک توپ بزرگ از آتش درست می کردند و از بالای یک تپه روی زمین غلت می دادند و همزمان این شعر را می خواندند که «غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا».
جشن قاشق زنی
بعداز پریدن از روی آتش، رسم بود که دختران و پسران جوان سر و صورت خود را می پوشاندند و به درب خانه دوستان و همسایگان می رفتند. صاحبخانه با صدای قاشق هایی که به کاسه می خورد به درب خانه می آمد و بدون اینکه قاشق زنان را شناسایی کند به برکت این روز به کاسه آن آجیل چهارشنبه سوری، برنج یا نقل و پول می ریخت و هدیه ای می داد. این رسم زیبا با این هدف و نیت بود که به دیگران نیکی و خدمت کنیم اگر کاسه ای دادند آن را پر کنیم بی آنکه نام و نشان شان را جویا شویم.
فال گوشی و گره گشایی
در چهارشنبه سوری رسم بود که دختران جوان چادری بر سر می انداختند پشت خم کوچهای به «فالگوش» میایستادند تا از گفتو گوی رهگذران، فال خویش بخوانند. نشانی در «کوزه» میانداختند و فال حافظ میگرفتند تا «پیر عاشق» آیندهشان را به نشان درون کوزه بازگو کند.
آجیل مشکل گشا
پس از پایان مراسم آتش بازی اهل خانه و خویشاوندان گرد هم می آمدند و آخرین دانه های نباتی مانند تخمه هندوانه، تخمه کدو، پسته، فندوق، بادام، نخود، تخمه خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقی مانده بود روی آتش بو داده و با نمک تبرک می کردند و می خوردند. قدیمیان بر این باور بودند هر کس از این معجون بخورد نسبت به افراد دیگر مهربان تر می شود و کینه و رشک از وی دور می گردد.
وضعیت کنونی
از میان این همه رسم و رسوم زیبای چهارشنبه سوری اما اینک تنها آتش مانده آن هم بدون سرود، با ملغمهای از صداهای گوشخراش و ناهنجار و ترسی که پیران و کودکان را از رفتن به کوچه و خیابان باز میدارد. نسل جوان تنها قصههایی از مادربزرگ ها را به یاد دارد و پیش رو، آن چیزی است که امروز میبیند. چهارشنبه سوری در سال های اخیر با حرکت به سوی خشونت، تحریف و استهاله شده و از اصالت خود فاصله گرفته است. سودجویان با تزریق مواد محترقه و آتش زا و آسیب زا به بازار و تشویق کودکان و جوانان به استفاده از این مواد، کمر به نابودی این سنت زیبای چند هزار ساله ایرانیان بسته اند. آیینی که بساط دورهمی و خوشی خویشاوندان و همسایگان را در دل تاریکی شب در کوچه ها و خیابان ها و پشت بام ها فراهم می کرد امروزه با دشمنی ها و تخریب های سودجویان به سکوت و تخریب اموال عمومی می گذرد. فضای خشونت زا و تنش زای این شب تا حدی است که شهروندان به خاطر کشته شدن و آسیب دیدن از رفت و آمد در خیابان ها هراس دارند.