همشهری آنلاین: هیچوقت به آموزگار شدن فکر نکرده بود و دوست داشت به شهر مقدس قم رفته و دروس حوزه را بخواند، اما حرف مادرش را روی چشم گذاشت و از زادگاهش قزوین خارج نشد. سپس به معلمی روی آورد و هزاران شاگرد پرورش داد. میگوید: «تا زمانی که نفس دارم، میخواهم معلم باشم.» شاگردانش را همکلاسی خطاب میکند؛ چراکه معتقد است با آنها زیر سقف یک کلاس بوده است. او با شاگردانش رفاقت کرده، به آنها آداب زندگی یاد داده، روش تدریس خلق کرده و شیرینی درس ریاضی را به بچهها چشانده است. میگوید: «بعد از بازنشستگی در ۱۶مدرسه غیرانتفاعی تدریس کردهام. طراح سؤال کنکور دانشگاه آزاد بودهام. ۵۰دوره کارآموزی ریاضی را گذرانده و ۴۹کتاب آموزشی هم نوشتهام.» او ادامه میدهد: «خیلیها از من میپرسند با معلمی چگونه زندگی کردهای؟ میگویم من معلمی نکردهام که زندگی کنم، بلکه زندگی کردهام تا معلمی کنم.»
یادگاریهای ارزشمند بچههای کلاس
او یادگاریهای شاگردانش را که شامل نامه، عکس، کارت پستال و... است، در چند آلبوم نگه داشته و با دقت از آنها مراقبت میکند. اغلب آنها مربوط به دهههای۴۰ و ۵۰ است. چند نامه هم در سربرگ مخصوص پزشکان نوشته شده و پیداست شاگردانش خواستهاند با یک تیر دو نشان بزنند؛ هم با نامهنگاری احوال استاد را جویا شوند و هم با این خبر که پزشک شدهاند، دل معلم پیرشان را شاد کنند. این معلم پیشکسوت که خود را پدر معنوی شاگردانش میداند، میان یادگاریهایش دفترچهای دارد که شماره تلفن و تاریخ تولد بسیاری از شاگردانش را در آن نوشته و هر سال روز تولدشان را تبریک میگوید.
تدریس رایگان ریاضی
«محمدحسین وحیدی» پسر بزرگ استاد میگوید: «۳۰سال است که به مجیدیه آمدهایم. پدرم با وجود کهولت سن، اشکالات درسی بچههای همسایه را برطرف میکند و گاهی هم تا دیروقت به سؤالات بچهها، تلفنی پاسخ میدهد.»