حیف
قاب عکسها
برای در آغوش گرفتن
سرد هستند.
زینب محمدی
از شهرقدس
- بیمقدمه
بهار
از لبخند تو آب میخورد
که اینچنین
تشنهی شکفتنام؟!
مینا امانی
۱۶ساله از بن (چهارمحال و بختیاری)
- انتظار
عید از راه نرسیده بود
مادرم گندمها را خیس کرده بود
عید از راه نرسیده بود
خواهرم با ماهیقرمز به خانه آمد
عید از راه نرسیده بود
پدر کفشهایش را وصله کرده بود
عید از راه نرسیده بود
من هفتسین را گوشهی اتاق چیده بودم
و به انتظار بهار نشسته بودم
پویا عنایت
۱۴ساله از گنبدکاووس
- یقین
ماهی که برقصد
و دل تنگ را آب کند،
شکوفهی ماه که بشکفد
و باغ را بیخواب کند،
و کاسهی چینی مادربزرگ
از سین سمنو
لبریز شود،
میرسی.
بهار نمیشود که نیاید.
غزل علیبیگی
۱۷ساله از بن (چهارمحال و بختیاری)