همشهری آنلاین_شهاب مهدوی: از سینمای دفاعمقدس بهعنوان اصیلترین و باهویتترین ژانر سینمای پس از انقلاب نام برده میشود اما چرا فیلم دفاعمقدس اصالت و هویتی متمایز از دیگر ژانرهای سینمایی یافته است؟
یک
پاسخ این سؤال از تفاوت جنگ هشتساله ایران میآید؛ جنگی که نه شبیه جنگهای اول و دوم جهانی بود، نه جنگ ویتنام را تداعی میکرد و نه یادآور هیچکدام از جنگهای کلاسیک یک صدسال اخیر بود. آنچه در سنگرها و خاکریزهای خودی بهوقوع میپیوست و حالوهوایی که از شهریور۵۹ تا تابستان ۶۷ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، در جبههها حکمفرما بود، تفاوتهای محسوسی با هر جنگ دیگری داشت که در تاریخ معاصر به وقوع پیوسته بود. انعکاس این حالوهوا به زبان سینما توسط نسلی که فیلمسازی را از پشت خاکریزها آغاز کرده و درک شهودی بالایی داشت، فیلمهایی را به جا گذاشت که شدند سنگ بنای سینمای دفاعمقدس.
در این مسیر، ۲فیلمساز سهم و نقشی گستردهتر از بقیه داشتند؛ ابراهیم حاتمیکیا و زندهیاد رسول ملاقلیپور. همچنان که باید از مجموعه مستند «روایت فتح» نام برد که در پس ساختار به ظاهر سادهاش توانست به جوهر جبههها دست یابد؛ چیزی که در گزارشهای خبری معمول و متداول تلویزیون از جنگ به ندرت اتفاق میافتاد؛ همانطور که تا قبل از ظهور ملاقلیپور و حاتمیکیا ما شاید فیلم جنگی داشتیم اما سینمای دفاعمقدس نداشتیم. به این ترتیب نخستین گامهای جدی این سینما توسط فیلمسازانی برداشته شد که خود از جنس آدمهای جنگ بودند و این گامها خیلی زود رهروانی دیگر هم یافت؛ از کمال تبریزی گرفته تا احمدرضا درویش، عبدالحسن برزیده و عزیزالله حمیدنژاد؛ فیلمسازانی که تجربههای ملموسشان از دفاعمقدس را به تصویر میکشیدند و در حد توان، گوشههایی از آنچه زندگی کرده بودند را مقابل دوربین بازآفرینی میکردند.
هویت منحصربهفرد سینمای دفاعمقدس از همین زیستن با جنگ میآمد. نقش و محوریت غریزه و قریحه در شکلگیری سنگ بنای سینمای دفاعمقدس اهمیتی بسزا دارد؛ «پرواز در شب»، «دیدهبان»، «مهاجر»، «هور در آتش»، «سفر به چزابه» و... از چنین بستری خلق شدند و هویت سینمای دفاعمقدس را رقم زدند.
دو
نکته جالب توجه در سینماگران شاخص دفاعمقدس، امضای شخصی و هویت شناسنامه آثارشان است؛ مولفههایی که تبلوریافته کشف و شهودهای فیلمساز در رسیدن به درکی منحصربهفرد است. «نگاه» مهمترین نقطهتمایز سینماگران شاخص این عرصه است؛ نگاهی که تلفیقی جداییناپذیر از ساختار سینمایی دارد و در مقابل تفکیک و جداسازی فرم و محتوا، از خود مقاومت نشان میدهد.
در نمونههای شاخص این سینما، جای دوربین و میزانسن خود جزئی از زاویه دید و نگاه فیلمساز به مقوله جنگ است. نمونه درخشانش هم فیلم دیدهبان حاتمیکیاست که دنیای سپید فیلمساز با سادگی بصری همسانی و هماهنگی جالبتوجهی دارد. در این فیلم و چند فیلم بعدی حاتمیکیا، هنوز با فیلمسازی مواجهیم که با اتکا به غریزهاش فیلم میسازد و کاری هم به قراردادها و قواعد ژانر ندارد.
مقابل این غنای شاعرانه و لطیف، عصبیت و عصیان ملاقلیپور قرار دارد که حرکتهای دوربین و خلق فضاهای آخرالزمانی و خشونت به همراه حس و حالی کاملا شخصی به آثار این سینماگر برجسته هویتی مشخص میبخشد. بخشی از آنچه منتقدان در سینمای ملاقلیپور به آشفتگی فرمی تعبیر کردند حاصل ثبت بیواسطه درونیات فیلمساز بود. حتی رویکرد درخشان و همچنان بیمثالش به جریان سیال ذهن در سفر به چزابه نیز حاصل غریزه و حس نابش بود و درک شهودی فیلمساز که در محملی درست و به قاعده قرار گرفته و با مهارت حال را به گذشته پیوند میزد. نقش زندگی کردن با کاراکترها و تجربه عینی از موقعیتها سهم بهسزایی در توفیق آثار قابلتوجه سینمای دفاعمقدس داشت.
سه
در دل جنگی هشتساله، فیلمسازانی تربیت شدند که سینما را بهعنوان یک ابزار بیانی برگزیدند برای نمایش آنچه در جبههها اتفاق میافتاد. سینمای دفاعمقدس بدون بخشنامه، دستورالعمل و سفارش متولد شد و بهترین آثار این سینما حاصل گرایش و علاقه فردی فیلمساز بود.
«دیدهبان» و «مهاجر» و «سفر به چزابه» و «کیمیا» حاصل پاسخدادن به ندای درونی سازندگانشان بود. سالها گذشت، زمانه عوض شد. فیلمسازان دفاعمقدس هم پا به حیطههای دیگر گذاشتند و سینمایی که بر تواناییهای چندچهره خاص تکیه کرده بود، یکباره خالی شد از حضور آنها که در جبههها زیسته بودند و سرداران سینمای جنگ بودند.
سینمایی که بهواسطه هزینههای بالا، تولیدش همواره به حمایت دولت نیازمند بود، با سیاستگذاریهای مدیریت دولتی سینما نفس گرفت و به حرکت ادامه داد. در این مسیر فیلمهایی ساخته شد که چیزی به سینمای دفاعمقدس اضافه نکردند. با گذشت بیش از ۲دهه از پایان جنگ، این سؤال بهصورت جدی مطرح شد که آیا الزاما باید فیلم جنگی را کسانی بسازند که تجربه حضور در جبههها را در کارنامه دارند؟
آیا نسل جوانی که شناختش از سینمای جنگ را از همین فیلمها بهدست آورده میتواند درباره جنگ فیلم بسازد؟ حاصل این پرسشها، ورود نسل تازه به سینمای دفاعمقدس بود که تا سالها خروجیاش بهندرت قابلدفاع از کار درآمد. تا اینکه از دهه۹۰ ظهور فیلمسازان تازهنفس در این عرصه نتایجی درخورتوجه را به همراه آورد. نکته، پذیرش تمام شدن دوران حضور چهرههای شاخص سینمای دفاعمقدس بود؛ آن چهرههای مهم و شاخص دهههای ۶۰ و ۷۰ به دلایل مختلف از صحنه خارج شدند و جای خود را به جوانها دادند.
از دل این تغییر فیلمهایی بیرون آمد که میشد نشانههای معاصر بودن را نیز در آنها یافت. سینمای دفاعمقدس به لحاظ سختافزاری به پیشرفتهایی نایل آمد و در فنسالاری رشد کرد؛ سینمایی که در این سالها با مضامین تازه سراغ جنگ رفت و حتی برای بازنمایی دهه۶۰ هم کوشید تا شخص و فردیتی را لحاظ کند که نمونههایش را در فیلمهای جنگی یکدهه قبل به ندرت دیده بودیم؛ نمونهاش همین «موقعیت مهدی».