دیدیم کسانی که به حرفهای ما گوش کنند زیادند و یادمان رفته که میتوانیم خواستههایمان را به آنها بگوییم.
این شد که تصمیم گرفتیم از شما بخواهیم برای کسانی که فکر میکنید با آنها حرفی دارید، یا میخواهید درخواستی بکنید، نامهای بنویسید. همه چیز را هم گذاشتیم بر عهده خودتان، که خودتان تصمیم بگیرید برای چه کسی نامه بنویسید. خیلیها گفتند بلد نیستند نامه بنویسند! خیلیها هم گفتند یادشان رفته درخواستهایشان را... عدهای هم این نامهها را نوشتند. هر کدام آنها دنیای متفاوتی است. یادتان نرود همه این نامهها خواندنیاند.
*
با سلام خدمت سرمربی تیم ملی فوتبال، آقای علی دایی
من میدانم که شما خیلی برای فوتبال ایران زحمت کشیدهاید و رنجهای بسیاری بردهاید.
یادم نمیرود که در خیلی از بازیهای در حال باخت با زحمت شما پیروز شدیم. بزرگترها میگویند بعد از باختهای جامجهانی حرفهای زیادی در باره شما زدهاند، اما شما با اینکه دلتان شکسته بود، به خاطر ایران برگشتهاید و در تیم ایران بازی کردهاید.
ما اینها یادمان نمیرود، ولی خواهش میکنم از طرف یک دوستدار فوتبال ایران و کسی که دلش برای ایران و ایرانی میسوزد، وقتی که میبیند کشورهای کوچک و تازه به دوران رسیده، میتوانند خودشان را مطرح کنند، این را بپذیرید که چشم امید ما به شماست. خواهش میکنم که ایران را به جام جهانی ببرید و نمیگویم که حتماً آنجا هم برنده شوید، اما مثل سالهای قبل به ایران برنگردید و مثل بقیه نگویید که چهار سال بعد. خواهش میکنم این چهار سال همین سال 2010 باشد. خواهش میکنم ایرانیها را خوشحال کنید.
یک نوجوان ایرانی،
هستی موسویان، سوم راهنمایی
بهنام خدا
با سلام خدمت آقای قالیباف شهردار محترم تهران؛
با تشکر از زحمتها و تلاشهای فراوان شما؛ در دوران شهرداری شما تهران تغییر زیادی رده است. شما در این دوره و زمانه که خیلی از ماها غمگین هستیم، به فکر روحیه و نشاط ما بودید. سامانه نشاط بوستانها در تابستان، جشنهای بزرگ برای عیدها و همین آبنمای موزیکال پارک ملت، نه تنها در فضای شهر تهران زیبایی ایجاد کرده، بلکه برای مردم شادیآور بوده است.
در زمستان سال گذشته نیز ماشینهای برفروب شهرداری در تمام کوچه و خیابانها به چشم میخورد که راه را برای مردم باز میکردند، مخصوصاً در منطقه یک که زمستانهای سختی دارد. با این کار شهرداری، مردم و خودروها راحتتر رفتوآمد کردهاند. با همت شما بالاخره برج میلاد هم تمام شد و شهر ما یک نماد پیدا کرد؛ اما مشکلاتی هم به چشم میخورد که برای برطرف شدنشان آنها را خدمت شما عرض میکنم:
1 - سطلهای مکانیزه به مشکل جدی تبدیل شده و به خاطر عدم شستوشو ایجاد آلودگی میکند.
2 - موشها در سطح شهر زیاد شدند و در جویهای آب رفت و آمد میکنند و به راحتی هم دیده میشوند.
اما در آخر بدترین مسئلهای که دل انسان را به درد میآورد، قطع شدن درختها در باغها و باغچههای شهر و بهخصوص منطقه شمیران است که جای خود را به برجها میدهند.
خواهش میکنم به درختها و باغها رحم کنید و اجازه ندهید نابود شوند.
در آخر باز هم از زحمتهای شما تشکر میکنم و امیدوارم به درخواستهایم رسیدگی شود.
ثمینه ظهیرالدین، سوم راهنمایی
*
رئیس محترم سازمان صدا و سیما
جناب آقای ضرغامی!
سلام
حالا که این فرصت پیش آمده تا من درخواستهایم را بنویسم، بهتر است تا چندی تای آنها را به شما بگویم.
این روزها صحبت این است که شبکه کودک برای کودکان راهاندازی شود، اما در این میان اصلاً توجهی به ما نوجوانها و مخصوصاً ما دخترها نشده است که بخش زیادی از تفریح ما تماشای تلویزیون است.
من هم دلم میخواهد تا یک کانال راه بیفتد و تمام برنامههای آن برای نوجوانها باشد. در آن فیلمهای جذاب پخش شود و آهنگهای شاد؛ حتی بخشی از برنامهها هم برای بچههای مشتاق علم باشد و یک بخش هم مخصوص کنکوریها.
میخواستم بگویم که آقای ضرغامی چرا ساعات پخش فیلمهای تلویزیون مناسب نیست؟
گاهی ما مجبوریم تا دو نصفه شب بیدار بمانیم تا فیلمها را ببینیم؛ یا اگر هم اهل فیلم دیدن نباشیم تا دو نصفه شب خوابمان نبرد، چون صدای فیلم دیدن میآید؟
امیدوارم نامه من باعث شود تا تغییراتی صورت بگیرد.
با تشکر از زحمتهای شما
هانیه خانی، 16 ساله
گیرنده : همه مسئولان
با سلام
من نوجوانی 16 سالهام. وقتی در خانواده و فامیلم میبینم که همه از بیکاری جوانها حرف میزنند. به نظرم این معضل بزرگی در جامعه ماست.
من نگران میشوم که خیلی از اطرافیانم درس خواندهاند، دانشگاه رفتهآند، یا سربازی رفتهاند، اما بیکارند یا دنبال کار میگردند.
من فکر میکنم اگر خودم هم درس بخوانم، دوست دارم در همان رشتهای که درس خوانده ام، کار کنم. از همه کسانی که میتوانند برای رفع این مشکل کاری انجام دهند، خواهش میکنم جوانها را فراموش نکنند. چند سال دیگر ما نوجوانها هم، جوان میشویم و به کار احتیاج داریم.
سحر، 16 ساله
*
ریاست محترم آموزش و پرورش
جناب آقای احمدی
با عرض سلام و خسته نباشید؛
این جانب دانشآموز مدرسه راهنمایی حضرت زینب س در منطقه 11 هستم. من درخواستی از شما دارم و آن این است که بودجه منطقه 11 را بالا ببرید تا برای ما نیمکت، تخته، دستگیره در و از اینجور چیزها تهیه کنند و میز معلمان را هم عوض کنند.
ما سال گذشته در فصل زمستان خیلی سختی کشیدیم. درِ کلاس ما دستگیره نداشت، بخاری هم کلاس را خوب گرم نمیکرد و ما مجبور میشدیم با کاپشن سرکلاس بنشینیم و چون مدرسه بودجه کافی نداشت، شورا هم نتوانست برای ما کاری انجام دهد.
امسال در شروع مدرسهها هوا خیلی گرم بود و کلاس ما هم طرف خیابان است؛ نه میشد پنجره را باز کرد، چون صدای خیابان میآمد و نه میشد در را باز کرد، چون صدای بچههای کلاسهای دیگر مزاحم کلاس ما میشد.
و ما با این همه مشکلات حتی یک پنکه هم در کلاسمان نداریم.
فاطمهسادات میرجعفریان، 13 ساله
*
جناب آقای رحیم مشائی
رئیس محترم سازمان میراث فرهنگی و گردشگری
لازم میدانم به عنوان یکی از فرزندان این مرز پرگهر، از تلاشهای شما و همکارانتان برای پاسداری از میراث نیاکانمان سپاسگزاری کنم ، با این حال لازم میدانم چیزهایی را که در سفر به شهر شیراز دیدهام، برای شما بیان کنم.
در یک روز گرم تابستان و با مطالعه قبلی راهی تختجمشید شدم. محوطهای با ستونهای بلند را تصور میکردم که سالهاست پا برجا ماندهاند.
اما اینها تنها تصورات من بود. من به سرزمینی رسیدم که یکی از کارکنان ، میان سنگهای باستانی نشسته بود و سیگار میکشید.
آنجا بود که فهمیدم این آب و هوا نیست که باعث فرسایش میراث ما میشوند.
من با نوشتهها و خط خطیهای گردشگران روبهرو شدم و هرچه نگاه کردم تابلو و نشانهای نبود که به آنها اخطار بدهد. هیچکس نبود تا مواظب باشد کسی به میراث تاریخی ما آسیب نزند. همانجا بود که از خودم پرسیدم آیا در کشور من جریمهای برای آسیب رساندن به میراث فرهنگی وجود دارد؟ فکرش را بکنید، اگر این جریمهها نباشد تا چند سال دیگر هیچ میراثی وجود نخواهد داشت.
پانتهآ مرادی، 17 ساله
*
با عرض سلام خدمت جناب آقای مهندس علیآبادی؛
رئیس محترم سازمان تربیت بدنی
ما بچههای منطقه 20 تهران از شما درخواستهایی داریم که امیدوارم به آنها رسیدگی کرده و باعث خوشحالی ما شوید.
خواستههای ما در باره باشگاهها و سالنهای ورزشی است.
اول لازم است که بگویم بعضی از دبیران در مدرسهها امتحانهای سختی از ما میگیرند، این در حالی است که ما از قبل آن درسها را نخواندهایم. بسیاری از مدرسههای منطقه ما سالن ورزشی ندارند و ما اجازه نداریم با لباس ورزشی در حیاط مدرسه تمرین کنیم، حتی ما امکانات ورزشی هم نداریم.
وسایل ورزشی مدرسهها حداکثر دو یا سه توپ و چند عدد راکت است که سالم نیستند.
آیا شما خودتان میتوانید با این وسایل ورزش کنید؟ به ما میگویند ورزش کنید تا سالم بمانید، اما ساعتهای ورزش ما کم هستند. به خانمها بها داده نمیشود. اصلاً با این وسایل و ابزار اندک چگونه میشود ورزش کرد؟
از شما تقاضا داریم که امکانات ورزش بانوان را بیشتر کنید تا ما بتوانیم پیشرفت کنیم و بتوانیم ثابت کنیم که دختران هم میتوانند مقامهای ورزشی بالایی بیاورند.
در بعضی باشگاههای ورزشی منطقه به بهداشت توجهی نمیشود.بعضی باشگاهها حتی سرویس بهداشتی و حمام ندارند.خلاصه وضعیت ورزش در این منطقه بد و حتی در حد صفر است.
با تشکر از شما که قرار است به این مسئله رسیدگی کنید.
یگانه احمدپور، 15 ساله
*
به نام خدا
با عرض سلام و درود به ریاست محترم جمهور، جناب آقای احمدینژاد؛
من دانشآموز سال دوم دبیرستان رشته ریاضی در شهرستان کرج هستم. پدرم صنعتکار است و در یکی از کارخانههای سیمان کار میکند. با توجه به اوضاع اقتصادی ایران ،کار پدرم به بنبست خورده و از آن موقع که وام کارخانههای سیمان را قطع کردهاند، پدرم چند ماه است که نتوانسته از کارخانهها کار بگیرد و طلبهای معوقه خود را دریافت کند. تقریباً تمام کارخانهداران و تولیدکنندگان کوچک همین روال کاری را دارند. البته من نمیگویم که هیچ مشکلی نباید باشد، چون مشکلات به هر حال وجود دارند و برطرف کردن آنها زمان میبرد. در تمام کشورهای جهان مشکلاتی نظیر مشکل اقتصادی وجود دارد، اما به نظر میرسد میزان آن بین تولیدکنندگان ایران بیشتر است.
فکر میکنم برای کم کردن این مشکلات باید پایهها را درست کرد. به نظرم مهمترین آن حمایت از صنعتگران و تولیدکنندگان است، چرا که بدون صنعت ممکن است جامعه فلج شود.
اینها نظر یک دانشآموز 16 ساله است که شاهد مشکلات فراوان در خانواده و اطرافیان خود بوده و هست.
به امید ایرانی بهتر
سبحان حاجی غفاری