به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایرنا، مجتبی اردشیری، منتقد سینما نوشت: «می تو» نخستینبار در سال ۲۰۰۵ متولد شد اما این اصطلاح در آن سالها، بیشتر برای زنان و دختران سرزمینهای کمبرخوردار و جنگزده که مورد سطح وسیعی از خشونت جنسی قرار داشتند، به کار برده میشد. در سال ۲۰۱۷، پای این جنبش به سینما باز شد و خیلی زود، ۵ زن شاغل در سینمای آمریکا، ادعاهایی را علیه هاروی واینستین؛ سرمایهدار معروف هالیوودی و یکی از ارکان میرامکس مطرح کردند.
آنچه اما شکایت این ۵ زن را از دیگر شکایات مشابه تا قبل از آن زمان، ویژهتر میکرد، آگاهی آنها از روند پروندههای اینچنینی بود. آنها میدانستند که شکایات بسیاری در هالیوود علیه خشونتهای جنسی ثبت میشود که عمده این شکایتها به دلیل مرور زمان و نبود شاکی کافی، مختومه اعلام شده و همین جریان سبب میشد تا هم، جسارت سوءاستفادهکنندگان در نبود یک قانون محکم بیشتر شود و هم قربانیان بیشتری از نبود یک قانون حمایتگرانه سرخورده شده و راز خود را بازگو نکنند.
این ۵ زن اما به رسانههای پرنفوذی چون نیویورکر و واشنگتنپست متوسل شدند و علاوه بر رسانهای کردن شکایت خود، از دیگر قربانیان خواستند تا شکایت خود علیه هاروی واینستین را در دادگاه اقامه کنند. همین درخواست کافی بود تا در کمتر از دوماه، تعداد شکایات از تهیهکننده پالپفیکشن، به ۲۳ مورد افزایش پیدا کند. تعداد این شکایات در یک سال به ۴۵، در سه سال به ۸۰ و هماکنون به بیش از ۱۰۰ مورد رسیده است تا برای نخستینبار، یک پرونده آزار جنسی، به یک جریان دومینووار تبدیل شده و دادگاه بتواند به استناد تعدد شاکیان و اسناد متقن، واینستین را به زندان بیاندازد.
موفقیت این پرونده سبب شد تا قربانیان دیگر نیز این شهامت را بیابند تا علیه ظلمی که در حق آنها شده، به دادگاه شکایت کنند. به همین دلیل خیلی زود، شکایتهایی علیه برخی چهرههای مطرح هالیوودی که گمان برده میشد، قانون با آنهاست و طرح شکایت، هیچگاه به ضرر آنها تمام نمیشود، مطرح شد.
ازجمله این چهرهها میتوان به بروس ویلیس، کوین اسپیسی، چارلی رز و… اشاره کرد. چهرههایی که برخی از آنها همچنان در مسیر دادگاه، در رفتوآمد هستند اما آنها حتی اگر هم در دادگاه متهم نشوند، آنقدر از چشم کمپانیها افتادهاند که در این سالها، در کمتر پروژهای به کار گرفته شدند و عمده آنها طعم انزوا و حتی بازنشستگی اجباری را در اوج شهرت چشیدهاند.
میتو در ایران
این جنبش در ایران، همزمان با شیوع آن در هالیوود، توسط یک روزنامهنگار، رسانهای شد. جایی که یک خانم روزنامهنگار به ضرورت ترویج این کارزار در ایران اشاره کرد و همانجا اعلام کرد که توسط یکی از کارگردانان سرشناس سینمای ایران، مورد خشونت جنسی قرار گرفته است.
این ادعا در آن زمان، چندان جدی گرفته نشد و حتی برخی در شبکههای مجازی، این حرکت را منکوب و آن را در جهت شوآفهای هالیوودی قلمداد کردند.
در تابستان سال گذشته اما شکل وسیعتری از این جنبش در ایران به راه افتاد و اینبار چند بازیگری که در طول این سالها به صورت جستهوگریخته از برخی سوءاستفادههایی که علیه آنها شده بود، پرده برداشتند نیز به این جریان پیوستند. در این کارزار که خیلی جدیتر از مورد اول بود، حتی نام چند بازیگر و کارگردان نیز برده شد که در کمال تعجب، نه آن خانمهای سینماگر اقدامی حقوقی را رقم زدند و نه آن چهرههایی که علیه آنها ادعا مطرح شده بود، زبان گشودند و یا برای حیثیت خود، در محاکم، طرح دعوی کردند.
با این تفاسیر اما جنبش من هم در ایران، همچنان در پوسته قرار داشت و تنها چیزی که در این بین عایدی دوستداران حقیقت شد، وجود برخی ادعا، علیه چند چهره بود که هیچگاه شکلی رسمی و قانونی به خود نگرفت.
قیام حداکثری علیه خشوت جنسی
موج سوم که تصور میشود بسیار پررنگتر از دو موج قبلی است، از روز سوم فروردین امسال آغاز شد. جایی که سمیه میرشمسی به عنوان دستیار کارگردان، ضمن انتقاد از خشونتهای جنسی علیه زنان سینماگر، ادعا کرد که یک بازیگر سرشناس، در پشتصحنه یک فیلم، دست او را گرفته و از وی تقاضا کرده تا صورت او را ببوسد.
این رشته توئیت، با استقبال قابل توجهی از سوی مخاطبان مواجه شد و اینبار برخلاف دو موج قبلی، دامنه حمایتهای سینماگران زن، بیشتر هم شد تا جایی که بیش از ۱۰۰ تن از آنها، طی بیانیهای، ضمن تائید خشونتها و سوءاستفادههای جنسی علیه آنها در پروژههای سینمایی، خواستار برخورد قانونی با این جریان شدند.
آنچه اما این فریاد سینماگران زن را حتی اندوهبارتر از اعتراض سینماگران زن هالیوودی کرد، آن جایی بود که آنها به باجگیری جنسی اشاره کرده بودند. اگر به متن و اعترافهای قربانیان هالیوودی نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که در تمام آنها، از مواردی چون خشونت جنسی، سوءاستفاده جنسی و یا فریب جنسی سخن به میان آمده است اما در بیانیه هنرمندان زن ایرانی، علاوه بر تکرار تمامی این موارد، صحبت از باجگیری جنسی نیز شده که این گزاره با موضوع قلدری برخی بازیگران و سینماگران مرد، به موازات هم تکرار شده و اشمئزاز قضیه را چند برابر کرده است.
همچنان که در این بیانیه، به سیستماتیک بودن این خشونتها اشاره شده که خود، محل نگرانی عمیق دیگری است که به این سادگیها نمیتوان با آن به مبارزه برخاست. شاید این جریان است که اکنون سبب شده تا دلایل سکوت برخی نهادهای مرتبط با این بیانیه را متوجه شویم.
نکته مهم دیگر راجع این بیانیه مهم سینماگران زن آن است که برخی بازیگران تصمیم گرفتهاند احتیاط، مصلحت و ملاحظه را کنار گذاشته و با شهامت، پای این بیانیه را امضا کنند. از جمله این چهرهها، نیکی کریمی است که ۱۰ سال پیش در گفتوگویی با صراحت اعلام کرده بود که در طول ۲۰ سال فعالیتش در سینما، حتی یک مورد از این اتفاقها را هم ندیده است. او حالا نخستین فردی است که پایان بیانیه را امضا کرده و نام او به عنوان نخستین امضاکننده این بیانیه منتشر شده است.
وقتی تکصدایی تبدیل به فریاد میشود
این موج درحالی تاکنون با قدرت پیش رفته و تکصدایی قربانیان سینمای ایران را به یک فریاد واحد از سوی آنها تبدیل کرده که علاوه بر تعدد بازیگرانی که زیر این بیانیه را امضاء کردهاند، برخی دیگر از سینماگران زن، به صورت مستقیم و غیرمستقیم از این جریان حمایت کرده و خواستار آن شدهاند تا اینبار برخلاف موارد قبلی، تا پایان راه ادامه داده و از تلاش خود خسته نشوند. از جمله این چهرهها میتوان به چیستا یثربی و ترانه علیدوستی اشاره کرد که هر یک با متنهایی متفاوت، ضمن صحه گذاشتن بر روی این سوءاستفادهها، خواستار حمایت همهجانبه سینماگران از این جریان شدهاند.
اهمیت این بیانیه در آن است که این، برای نخستین بار است که علیرغم وجود سوءاستفادههای جنسی در تمامی حوزهها، بانوان یک صنف به پا خاسته و اینچنین باشهامت، خواستههای بهحق و قانونی خود را اعلام کرده و خواستار مجازات و توقف این روند در سینمای ایران شدهاند.
در جدیدترین واکنشها به این بیانیه، دبیر ستاد حقوق بشر اعلام موضع کرده و از آمادگی کامل قوه قضائیه برای رسیدگی به این شکایات سخن گفته است.
حالا که این جریان در سینمای ایران، با ذکر اسامی و مصادیق مطرح شده، این امیدواری وجود دارد تا این کوچکترین بارقه سینماگران زن به اصلاح امور، جدی گرفته شود و زمینه فعالیت درست و مساوی برای زنان و مردان در سینما فراهم شود و در یک گام بلندتر، میتوان امیدوار بود تا این رسالت هنرمندان، به تصویب هرچه سریعتر لایحه صیانت، کرامت و تامین امنیت بانوان ایرانی در برابر خشونت منجر شود تا ذات هنر، بار دیگر، تاثیر ژرف خود را بر روی اجتماعش ببیند.