اما این نشست کمی با نشستهای قبلی فرق داشت، چون در این نشست رؤیا ستوده، دانشآموز سال دوم رشته ریاضی، زکریا بصیری، دانشآموز سال دوم رشته تجربی و عادل جهانآرای دانشآموز قدیمی و پدر یک نوجوان 15 ساله رودرروی هم نشستند تا در باره «تفاوت دو نسل از رویکرد آموزشی» صحبت کنند.
مشاور: به عنوان شروع میتوانیم از نیازهای نسل دیروز و امروز، که خیلی متفاوت شده، صحبت کنیم. شما به عنوان یک محصل دیروز چه تفاوتی با دانشآموزان امروزی حس میکنید؟
جهانآرای: در وهله اول،توجه و اهمیتی که پدر و مادرها در گذشته نسبت به درس و تحصیل فرزندشان داشتند مثل امروز نبود. یکی از دلیل های آن، اطلاعات و سواد کم آنها بود. در آن زمان درس خواندن اگرچه مهم بود، اما تا این حد نبود؛ چون سطح دانش و سطح مدرک تحصیلی در کل پایین بود. ضمن آنکه دانشآموزان دوران ما کمتر ملزم بودند به پدر و مادرها درس تحویل بدهند. فرق اساسی دیگر دوران ما با امروز، پیشرفت ابزار آموزشی و اطلاعات زیاد دانشآموزان امروز است. امروزه یک دانشآموز دوم ابتدایی شاید به اندازه دانشآموز سوم راهنمایی سال 55 اطلاعات داشته باشد. یعنی اطلاعات را قبل از اینکه از مدرسه بگیرد، از مهدکودک، تلویزیون، اینترنت و رسانههای دیگر میگیرد. نکته بعدی هم، سطح آگاهی پدر و مادرهای امروز است، بچهها دیگر نمیتوانند مثل گذشته به پدر و مادر کلک بزنند و 2 را به20 تبدیل کنند. پس تفاوت ها نوع ابزارهای آموزشی موجود و نوع نگاه اولیا به تحصیل فرزندانشان بود.
شرکت کنندگان در نشست از راست به چپ: رویا ستوده ، عادل جهان آرای ، زکریا بصیری و سید رضا رحیمی - عکس ها از میلاد بهشتی
مشاور: در مقام مقایسه، شما در آن زمان به چه چیزهایی نیاز داشتید و چه دغدغههایی داشتید؟
جهانآرای: ما ابزار آموزشی چندانی در اختیار نداشتیم، مثلاً به اندازه کافی کتابهای کمک آموزشی نداشتیم، گاهی برای تهیه مثلاً حلالمسائل ریاضی باید چند هفته وقت تلف می کردیم. در ثانی بعضی از معلمهای ما چندان با سواد نبودند. چرا که معلمها به جهان بیرون و به جهان علم، مثل امروز دسترسی نداشتند. اگر سؤالی از معلم میپرسیدیم و او جواب نمیداد، دستمان بسته بود. ولی امروز بچهها با در دست داشتن منابع غنیای مثل اینترنت و... میتوانند خیلی راحت جواب سؤالاتشان را بگیرند. پس دو کمبود داشتیم: 1- ابزار آموزشی 2- افراد آموزشی. نکته دیگر، تنبیه در مدرسهها بود، زمان ما تنبیه بدنی شاید یکی از ابزارهای آموزشی بود و معلمها به نوعی دانشآموزان را تحقیر میکردند، اما امروز خوشبختانه این مشکلات خیلی کم شده و یا تقریباً از بین رفته است.
زکریا: بله، این چیزها الآن در مدرسه ما نیست و ارتباط معلم و دانشآموز خیلی دوستانهتر است. اما به موازات پیشرفت جامعه و دانش، نیازهای امروز ما هم بیشتر میشود. درست است که اگر کسی درس را سر کلاس نفهمد میتواند از ابزار دیگری مثل اینترنت استفاده کند، ولی شاید خیلی از دانشآموزان از نظر مالی، بودجه استفاده از اینترنت را نداشته باشند و نیازی که به این امکان مدرن دارند، برآورده نشود. و یا بالا رفتن آگاهی پدر و مادرها گاه به ضرر دانشآموزان تمام میشود، مثلاً بعضی از پدر و مادرها فکر میکنند، فقط رشته ریاضی و تجربی مهم است و به فرزندشان اجازه نمیدهند رشته مورد علاقهاش را دنبال کند. شاید چون با تجربهترند، حق داشته باشند، ولی گاهی اوقات...
مشاور: بله، بالا رفتن دانش و آگاهی پدر و مادرها، گاهی اوقات، متناسب با نیازهای امروز دانشآموزان نیست.
رؤیا ستوده: در باره پیشرفت در ابزار و امکانات آموزشی، درست است که مدرسهها پیشرفت کرده اند و امکانات بهتری دارند، ولی همین نیمکتها به گونهای طراحی شدهاندکه به بدن آسیبهای جدی میزنند و در واقع روی زمین نشستن، راحتتر از روی نیمکت نشستن است! باید امکانات بیشتری در مدرسهها وجود داشته باشد. مثلاً ما فقط درسها را میخوانیم و حفظ میکنیم. چه اشکالی دارد، درس زیستشناسی را از طریق عملی با کالبد شکافی به ما آموزش دهند و یا برویم در طبیعت روی سنگها تحقیق کنیم و آنها را بشناسیم، این طوری خیلی بهتر یاد میگیریم. ما در مدرسه حتی یک آزمایشگاه مجهز نداریم.
مشاور: یکی از تفاوتهای نسل امروز با نسل دیروز، تخصصیتر شدن مسائل آموزشی در حوزههای مختلف است. مثلاً در باره امتحانات و ارزشیابی، در حالی که نسل قبل فقط به یک سبک امتحان میداد، امروزه انواع امتحانها با هدفهای متفاوت متداول شده، الآن ما امتحان تشریحی، چهار گزینهای، پاسخ کوتاه، جای خالی و صحیح و غلط داریم که هر کدام از اینها، با توجه به زمانی که از دانشآموز میگیرد و با توجه به محتوای آن، میتواند هدفهای متفاوتی را تأمین کند و به معلم کمک کند تا تشخیص بدهد در کدام نقطه قرار دارد.
جهانآرای: در آن زمان ما مجبور بودیم همه درسها و تمام صفحه کتاب را حفظ کنیم. نوع چهار گزینهای و انواع مختلف امتحان وجود نداشت، ما باید برای پاسخ به یک سؤال، یک صفحه را حفظ میکردیم و اگر یک کلمه جا میانداختیم نمرهها کم میشد. یک شیوه غلط در دوران ابتدایی آن زمان این بود اگر کسی در درس املا نمره کم میگرفت، در درسهای دیگر هم تجدید میشد که این واقعاً یک فاجعه بود، چه بسا بسیاری از کسانی که آن روزها ترک تحصیل کردند، به خاطر نمره نیاوردن در یک درس و رفوزه شدن تحصیل را کنار گذاشتند. در کل هم شیوه امتحان و هم قوانین آموزشی بسیار نامناسب و ناکارآمد بود.
مشاور: خب، در باره بحث یادگیری و امتحان چه نظری دارید؟ امروز از شما انتظار چه نوع یادگیری دارند؟ هنوز همان دیدگاه وجود دارد؟ سطح سواد معلمها کافی است؟
رؤیا: به نظر من امروز سطح دانش معلمها خیلی بیشتر است. در طی یک یا دو جلسه به سؤالهای ما پاسخ میدهند و برای اینکه در زمان امتحانها تحت فشار نباشیم، از اول سال امتحانهای آزمایشی میگیرند. یا اگر نمره کمی بیاوریم، به ما فرصت میدهند که با تحقیق یا تلاش بیشتر کمبود نمره را جبران کنیم. امتحانها هم مفهومیتر شده و دیگر لازم نیست کلمه به کلمه مثل کتاب بنویسیم، فقط کافی است مفهوم را برسانیم.
رویا ستوده
زکریا: بله، مثلاً معلم ما، در باره گِرمَ، خیلی دقیق و موشکافانه صحبت کرد و ما هم خوب یاد گرفتیم. ولی معلمها خودشان باید نوع آموزششان را انتخاب کنند. مثلاً ما معلم سختگیری داریم که درصد قبولی بالایی دارد، در عین حال معلمی هم داریم که دانشآموزان را آزاد میگذارد، او هم درصد قبولی بالایی دارد، پس نوع آموزش به خود معلم هم بستگی دارد.
مشاور: یکی دیگر از مهم ترین تفاوتها، مشغولیتهای ذهنی نسل امروز است، مثل اینترنت، گوشی موبایل، تلویزیون، بازیهای کامپیوتری، که همه اینها در عین مفید بودن میتوانند اثر سوئی هم در آموزش داشته باشند.
جهانآرای: مشغولیتهای ذهنی دوران ما مثل امروز نبود. دغدغهها کمتر و زندگی سادهتر بود و این مسائل پیرامونی نبود که به ما هجوم بیاورد. در واقع پراکندگی ذهنی نداشتیم و با وجود کمبود امکانات اگر میخواستیم خوب درس بخوانیم، میتوانستیم. فناوری امروز مشغولیتها و سرگرمیها را افزایش داده است.
مشاور [ با اشاره به یکی از دختران شرکت کننده ]:شما به عنوان یک دختر دانشآموز از دغدغههای ذهنیتان بگویید.
رؤیا: من وقتی شروع به درس خواندن میکنم، دلم میخواهد سریعتر تکالیفم را انجام دهم تا زودتر به تفریحاتم مثل تلویزیون، فیلم، سینما و... برسم.
مشاور: پس افزایش امکانات باعث افزایش دغدغه میشود.
زکریا: البته این امکانات گاهی باعث به وجود آمدن محدودیت میشود. مثلاً موقع نگاه کردن تلویزیون پدر و مادرها فرزندانشان را محدود میکنند و به او فشار میآورند تا درس بخواند، ولی حتی در هنگام درس خواندن هم ذهن فرد به دنبال آن چیزی است که از آن نهی میشود، مثل اینکه دائم با خودش بگوید: کاش میتوانستم بیشتر تلویزیون نگاه کنم، یا کاش میتوانستم بیشتر بخوابم.
مشاور: همه محدودیتها بد نیست. رشد و تکامل هم با محدودیت همراه است. ما باید بدانیم کدام محدودیت خوب و کدام بد است.
زکریا: اما گاهی برخی از محدودیتها باعث میشود شخص محدود شده ، بیشتر حریص شود تا بفهمد پشت این محدودیت چیست و چگونه میتواند راههای فرار از آن را پیدا کند.
رؤیا: به نظر من برخی از محدودیتها خوب است. مثلاً وقتی پدر و مادرها اجازه نمیدهند فرزندشان تا دیر وقت بیرون از خانه باشد، این محدودیت خوب است، چون ممکن است نوجوان به دلیل ناآشنایی و ناآگاهی منحرف شود.
البته برخی از پدر و مادرها تماشای تلویزیون و یا حرف زدن با تلفن را ممنوع میکنند که این خوب نیست. چرا که برنامههای آموزشی تلویزیون میتواند به دانشآموز کمک کند و یا اگر اشکال درسی پیدا کرد با تلفن به هم کلاسیاش، اشکال خود را برطرف کند. پس هر محدودیتی خوب نیست.
مشاور: حالا برمیگردیم به یکی دیگر از محورهای بحثمان، آقای جهانآرای، دبیران شما از شما چه توقعی داشتند؟
جهانآرای: همان توقعی که دبیران امروز دارند، یعنی دانشآموزی درسخوان، خوشاخلاق و حرف گوشکن. البته معلمهای ما در جامعه خشنتر و سنتیتری بزرگ شده بودند. برخورد آنها تحکمی بود و همیشه از ما انتظار فرمانبرداری داشتند، یکی از مشکلات ما مشقهای فراوانی بود که در ایام تعطیلات رسمی یا نوروز باید مینوشتیم. گاهی مجبور بودیم 150 تا 200 صفحه مشق بنویسیم که واقعاً توقع نابجایی بود و معلمها هم بیآنکه نیمنگاهی به آن بکنند دفترها را پاره میکردند.
زکریا: خب الآن، متنهای سنگینی به ما میدهند که خیلی از لغتهایش را نمیدانیم و میگویند در تعطیلات نوروز آنها را ترجمه و تایپ کنید. یعنی از دانشآموز انتظار دارند به جای مشق یا رونویسی خودش علمش را گستردهتر کند.
مشاور: خب، امروزه ادبیات هم عوض شده.
رؤیا: معلمها دوست دارند، فهم دانشآموزان را بالا ببرند. مثلاً یکی از معلمها از ما خواست که در باره یک شاعر تحقیق کنیم تا سطح معلوماتمان بالا برود. معلم ما نمیخواست فقط همان چیزی را که بهطور مختصر در کتاب درسی نوشته حفظ کنیم و نمره بگیریم.
مشاور: نتیجه این است که دبیران دیروز، اطلاعاتی را وارد ذهن دانشآموز میکردند و در هنگام امتحان آن را پس میگرفتند، اما دبیران امروز میخواهند آنچه به دانشآموزان میآموزند در زندگی شخصیشان کاربرد داشته باشد. براین اساس قدرت تجزیه و تحلیل دانشآموز بالا میرود. توقع معلمها هم تغییر کرده و آموزش به سمتی میرود که دیگر نمره به حفظ کردن فرمول یا... تعلق نمیگیرد. امروزه دانشآموزان باید قابلیت این را داشته باشند که مثلاً درس دین و زندگی را به ادبیات ارتباط بدهند و یا آیهای از قرآن را به یکی از شعرهای حافظ یا مولانا مربوط کنند. و سؤال آخر، شما به عنوان یک پدر، چه توقعی در حوزه مسائل درسی از فرزندتان دارید، با توجه به امکانات و شرایطی که برایش فراهم کردید؟
جهانآرای: به نظر من نمره معیار آگاهی و دانایی نیست. اگر فرزند من در درس نمره 15 یا 16 بگیرد، ولی درس را فهمیده باشد، این برای من مهمتر و مطلوبتر و خیلی بهتر از نمره بیستی است که طوطیوار گرفته باشد. در درجه دوم، بچهها باید همزمان با درس خواندن اطلاعات عمومیشان را هم بالا ببرند؛ کتابهای غیردرسی بخوانند، رمان بخوانند و اگر زبان انگلیسی میخوانند، حداقل بعد از 5 یا 6 سال این زبان را بفهمند یا صحبت کنند.
مشاور: در واقع شما سواد کارنامهای نمیخواهید، سواد زندگی میخواهید.
جهانآرای: دقیقاً.
زکریا: بعضی از پدر و مادرها فقط درس خواندن را در زمره مطالعه قرار میدهند و هیچ ارزشی برای کتابهای غیردرسی قائل نیستند و دوست دارند همان چیزی را که روزی خودشان میخواستند، روی فرزندشان پیاده کنند. پدر و مادر باید فرصت فهمیدن را به فرزندشان بدهند، قبل از اینکه او را محدود کنند. مثلاً من تا پارسال، بیشتر وقتم را پشت کامپیوتر میگذراندم، ولی امسال، خودم فهمیدم که این کار درست نیست.
زکریا بصیری
مشاور: بعضی از پدر و مادرها میخواهند، فرزندانشان، آرزوهای آنها را برآورده کنند و آن رشتههایی را که خود میخواستند، اما موفق نشدند، بچههایشان در همان رشتهها ادامه تحصیل بدهند که این کاملاً غلط است، چرا که هرکسی توانمندیهای مختلفی دارد. به نظر من پدر و مادرها باید فقط خواسته و توقعشان این باشد که فرزندشان با رفتن به مدرسه در هر رشته و در هر مقطعی سواد زندگی بیاموزد.
رؤیا: مادر من خودش دوست داشت وکیل بشود و پدرم هم پزشک، هر دو میخواستند این آرزوی تحقق نیافته خودشان را روی من پیاده کنند، در حالی که من به هیچکدام از این دو رشته علاقه نداشتم. نکته دیگر هم، این است که بعضی از پدر و مادرها فکر میکنند زندگی فقط درس خواندن است. مثلاً من میخواستم گیتار بزنم، اما وقتی دنبالش رفتم، فهمیدم که کشش آن را ندارم، اما بعد از مدتی انتظار داشتند من خیلی عالی گیتار بزنم، در حالی که من آن را تجربه کرده بودم و علاقهای به ادامهاش نداشتم. ولی در آن زمان نمیدانستم، چون تجربهاش را نداشتم، پس به نظر من گاهی بهتر است پدر و مادر فرصت تجربه را به ما بدهند.
مشاور: بله، پدر و مادر باید اجازه دهند فرزندان خودشان تجربه کسب کنند و مجال تجربه را به آنها بدهند و اگر موفق نبودند بتوانند مسیر را عوض کنند. اما در اینجا باید کمی هم به پدر و مادر ها حق بدهیم، یعنی قبل از اینکه تجربه ناشناختهای را شروع کنیم، از کسانی که باتجربه هستند در باره آن سؤال کنیم و اطلاعات کاملی کسب کنیم تا بتوانیم قدمهای محکمتری برداریم. این درست نیست که فرزندان بخواهند کاری به کارشان نداشته باشیم تا خودشان تجربه کنند، چرا که ممکن است این طرز تجربه کسب کردن منجر به صرف هزینههای مادی و چه بسا روحی شود و برای فرزندان و هم برای پدر و مادرها سرخوردگی ایجاد کند.
زکریا: من از آقای جهانآرای یک سؤال دارم: آیا وقتی پدر و مادرتان شما را با کسی مقایسه میکردند، ناراحت نمیشدید؟
جهانآرای: پدر و مادرها زمانی قیاس میکنند که از کار فرزندانشان راضی نباشند. بله پدر و مادر من هم، این کار را میکردند، در کل کار درستی نیست. چرا که هر بچهای ظرفیت و ویژگی خود را دارد و پدر و مادرها باید آن را بشناسند. البته من به شخصه هیچوقت فرزندم را با کس دیگری مقایسه نمیکنم. وقتی پدر و مادرها انتظار موفقیت از فرزندشان را دارند مقاسیه میکنند، اما گاهی وقتها هم حق دارند، وقتی میبینند فرزندشان نتیجه خوبی نمیگیرد، درس نمیخواند، نمرهاش پایین است، قیاس میکند، به این امید که این کار، او را به تلاش و کوشش وا دارد و بتواند موفق شود.
زکریا: مثلاً من در کامپیوتر، نوشتن و کار با وسایل الکترونیکی خیلی موفق هستم، اما در درس کمی مشکل دارم. چرا فقط درس را مقایسه میکنند و نه نقاط قوت و مثبت را؟
جهانآرای: چون الگوهایشان متفاوت است و با شما فرق میکند. و با توجه به الگوهای خود و جامعه حق دارد که از شما بخواهد در درس موفق باشید. اما شما باید در هر دو قضیه آنها را راضی کنید.
مشاور: بهتر این است که اول نقاط قوت دانشآموز دیده شود و از آن نظر تشویق شود مثلاً پدر و مادر بگویند: بله تو در کامپیوتر عالی هستی، ای کاش تلاشت را بیشتر میکردی و در فلان درس و... هم موفق بودی.
حالا میخواهیم بحثمان را جمعبندی کنیم. با توجه به تفاوتهای دو نسل در چند محور به توافق رسیدیم:
1- نیازها. با توجه به پیشرفت دانش، نیازهای دانشآموز امروزی متفاوتتر از دیروز است.
2 - مفاهیم آموزشی.
3 - مشغولیتهای ذهنی: امروزه دانشآموزان با مسائل حواس پرتکن بسیاری روبهرو هستند و بحث تمرکز، سختتر از دیروز شده است.
4 - توقعات: سیستم آموزشی تغییر کرده. تا دیروز فقط حافظه خوب کافی بود، ولی امروز باید قدرت تجزیه و تحلیل بالایی کسب کرد.
5 - توقع پدر و مادرها از دانشآموزان.