او با تئاتر شروع کرد و طی سالها فعالیت اجراهای زیادی را روی صحنه و در تئاترهای تلویزیونی تجربه کرد. کتاب اکسیر نقش، زندگی هنری محمدعلی کشاورز در باره همین اجراهاست. این کتاب چهارمین کتاب از سری کتابهای تاریخ شفاهی تئاتر ایران است که انتشارات افراز منتشر کرده است. با اعظم کیان افراز، نویسنده این کتاب که ۲ سال برای تحقیق و نگارش آن کار کرده است، در باره محمدعلی کشاورز و زندگی هنری اش صحبت کردیم:
چه شد که سراغ نوشتن کتابی در باره محمدعلی کشاورز رفتید؟
پروژه تئاتر ایران در گذر زمان که هدفش مکتوب کردن تاریخ شفاهی تئاتر ایران است، با کتاب جادوی صحنه، زندگی تئاتری عزتالله انتظامی شروع شد. در ادامه ۲ کتاب «کارگاه نمایش، از آغاز تا پایان» و «تاریخ تئاتر ایران ۴۲-۵۷»، منتشر شد. در ادامه این پروژه تصمیم گرفتم با پیشکسوتان تئاتر که در دهههای ۳۰ و ۴۰ کار کردند و آغازگر تئاتر جدی و علمی در ایران بودند، گفتوگو کنم و کار پژوهشی انجام دهم.
در مرداد ۸۳ بود که جشن سالیانه انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر به پاس یک عمر فعالیت هنری از آقای کشاورز قدردانی کرد. همان جا با آقای کشاورز برای این پروژه صحبت کردم و او با روی گشاده از این کار استقبال کرد و پروژه شروع شد. هر هفته به خانه او میرفتم و از کودکی و آغاز کارش در تئاتر و اجراهای حرفهای صحبت میکردیم. گفتوگو میکردیم.
کتاب شامل بخشهای مختلفی است. میخواهم در باره این بخشها صحبت کنیم.
کتاب روایتگونه است. مثل همان کتاب آقای انتظامی اول شخص و سوم شخص در کنار هم پیش میرود. گفتوگوهایی را که انجام شد به شکل روایت درآوردم. بخشی از کتاب به این صورت است. بخش اول همین روایتهاست که از کودکی و آغاز فعالیتش در تئاتر را شامل میشود. در باره ورودش به هنرستان هنرپیشگی صحبت کرده و این که چطور کنکور داده است. از روی بروشورهایی که موجود بود، فعالیتهای او را سال به سال ثبت کردیم. غیر از این بخش که در فصلهای مختلف نوشته شده، نقدهایی که روی کارهای آقای کشاورز نوشته شده بوده یا گفتوگوهایی که با او انجام شده هم جمعآوری شده است. بخش دیگر هم پایاننامه او است که در باره تأثیر هنرمند بر جامعه است. یک بخش هم در باره کارهای سینماییاش است که یاسین محمدی کار کرده است. در آخر هم حدود صد صفحه آرشیو اسناد و عکسها را داریم.
خود آقای کشاورز وقتی کتاب را دید چه نظری داشت؟
یادش گرامی. او بسیار انسان شریفی بود و و در طول ۲ سال تمام آنچه را در خاطر داشت و اسناد و آرشیوش را در اختیار من گذاشت. چون هیچ منبعی در باره کارهای او نبود و هنوز هم جز کتاب اکسیر نقش فکر نمیکنم منبع دیگری وجود داشته باشد. برای همین تمام منابع را از خود آقای کشاورز گرفتم. به نظرم حتما باید موسسهای باشد که تاریخ شفاهی فرهنگ و هنر ما را مکتوب کند و از پژوهشگران حمایت کند.
از این که بگذریم وقتی کتاب را دید خیلی خوشحال شد و در نشر افراز هم برای کتاب رونمایی و جشن امضا گرفتیم که حضور داشت. از این که ماحصل فعالیتهایش مکتوب شده خیلی خوشحال بود. من در طول فعالیت مطبوعاتی و بعد هم در انتشارات و پروژه تاریخ تئاتر ایران با شخصیتهای مختلفی برخورد کردم، ولی آقای کشاورز بسیار فروتن و با مهر بود.
در این ۲ سال که با آقای کشاورز در ارتباط بودید چه چیزی در صحبتهایش برایتان جذاب بود؟
صداقتی که در جواب دادن به سئوالها داشت، برایم خیلی جالب بود. نه میخواست دروغ بگوید و نه میخواست خودش را بزرگ کند و چیزی بگوید که واقعیت ندارد.
وقتی از او پرسیدم چطور شد که سر از تئاتر درآوردید خیلی ساده گفت برای فرار از خدمت سربازی. کودکی او در اصفهان گذشت و برای سربازی به کرمان رفت و هم دوره احمد محمود بود. در آنجا میگوید میخواهد تئاتر کار کند و بعد هم عاشق این کار میشود. وقتی هم به تهران میآید آگهی هنرستان هنرپیشگی را میبیند که کنکورش را اعلام کرده بوده است. او هم کنکور میدهد و قبول میشود و در هنرستان هنرپیشگی که چیزی هم از تأسیسش نمیگذشت، مشغول تحصیل میشود.
او دور دوم این هنرستان بوده و آقای انتظامی و نصیریان دوره اول بودند. از استادانش هم به نیکی یاد میکرد. مثل اسماعیل مهرتاش که موسیقی درس میداد. بیشترین چیزی که در یادم مانده همین صداقتش است و مهر و عطوفتی که در کمتر کسی سراغ دارم. یکی از بارهایی که گفتوگو میکردیم در یک رستوران در شهرک غرب بود و دیدم چقدر فروتنانه با مردمیکه با او روبهرو میشدند، صحبت میکرد.
سختگیری برای گفتوگوها و تأیید آن نداشت؟
نه. به نسبت آقای انتظامی سختگیریاش بسیار کمتر بود. این را باید بگویم که اصولا این نسل سالم زندگی کردند. نسلی بودند که چه در زندگی حرفهای و چه در زندگی خصوصی سالم و اخلاقگرا بودند. حرفهای و منظم کار کردند. سر ساعت سر تمرین حاضر میشدند و به موقع اجرا میرفتند. آنها به سختی کار کردند. امروز آموزشگاهها و سالنهای اجرای زیادی داریم، این اتفاق به خاطر حضور و پایمردی این افراد در زمانی است که تازه تئاتر علمی و مدرن وارد ایران شده و منابع و کتابهایی هم در این زمینه نبوده است. پشتکار این نسل باعث شد تئاتر در ایران پا بگیرد. هرچیزی را میخواستند به سختی و با تلاش و تمرین به دست آوردند. استادانی داشتند که تراز اول بودند ولی آنها هم تجربه زیادی نداشتند. افرادی مثل سیدعلی خان نصر و نوشین که تئاتر جدی و نو را وارد ایران کردند.
خودتان هم در صحبتهایتان اشاره کردید و در منابع دیگر هم آورده شده که اولین تجربه تئاتر آقای کشاورز در باشگاه افسران بوده است. در جاهای دیگری اولین اجرای او را بازی در نمایشی از علی نصیریان ذکر کردهاند. منظور آنها اولین اجرای حرفهای است؟
بله. اولین باری که روی صحنه تئاتر میرود، در باشگاه افسران است که در شهرستانهای مختلف برای سربازها نمایش اجرا میکردند. ولی اینها کارهای حرفهای نیست. اولین کار جدی او زمانی است که در کار علی نصیریان روی صحنه میرود.
آقای کشاورز هم هنرستان هنرپیشگی را میگذراند و هم دانشکده هنرهای دراماتیک را پشت سر میگذارد. خیلی جالب است که آنقدر آکادمیک دنبال بازیگری بوده است.
بله. این خیلی نکته مهمی است. میل به دانستن و آگاهی و خواندن در تمامی این چهرههایی که با آنها صحبت کردم، وجود داشته است. از جمله آقای کشاورز. این نسل علاقه زیادی به خواندن کتاب و یادگیری داشت. آقای کشاورز و همینطور آقای انتظامی به خاطر همین میل به دانستن و عشق به بازیگری میخواستند علمی کار کنند. نمیخواستند فقط به صورت تجربی فعالیت داشته باشند. هرچند همه آنها در ذات بازیگر بودند و غریزهاش را داشتند، ولی این درس خواندن باعث شد خیلی علمیتر پیش بروند و پیشرفت کنند.
آقای کشاورز با چه گروi هایی کار کرد؟ به جز گروه هنر ملی با گروه دیگری هم همکاری داشت؟
سال قبل از این که به هنرستان هنرپیشگی برود، وارد گروه هنر ملی میشود و اجرای اولش هم در همین گروه با آقای نصیریان بود. بیشترین اجراهایش هم با همین گروه بوده است، اما در کنارش با افراد دیگری هم کار کرده و نمایشهایی را به شهرستانها هم برده است. او با کسانی مثل مصطفی اسکویی هم کار کرده است، ولی در گروه کسی نبوده است. با همین گروه هنر ملی و با آقای جوانمرد و نصیریان و والی کار میکردند.
بیشتر اجراها هم در سالن سنگلج بوده است. درست است؟
بله. سالن سنگلج با اسم ۲۵ شهریور در همان سالها ایجاد شد تا کارهای ایرانی در آن اجرا شوند. نمایشی مثل بلبل سرگشته هم با همین هدف در این سالن اجرا شد.
از آقای کشاورز پرسیدید که شاخص ترین کار تئاترش به نظرش کدام اجرا بوده است؟
یکی از شاخص ترین اجراها که به آن اشاره کرده، بازی استدریندبرگ نوشته فردریش دورنمات و به کارگردانی حمید سمندریان بود که در اسفند ۵۳ در تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران اجرا شد. این اجرا در ذهنش مانده بود.
تئاترهای تلویزیونی چطور؟
این اجراها از سال ۳۹ شروع شد و تعداد زیادی هم بوده است. ولی تعدادش واقعا مشخص نیست. در بخشی از کتاب در باره این تئاترها هم صحبت شده است و اگر خاطرهای داشته تعریف کرده است. از جمله این کارها که به صورت زنده اجرا و از تلویزیون پخش میشد میشود اینها را اسم برد: پنجه که اولین نمایش تلویزیونی او بوده و در اردیبهشت ۳۹ اجرا و پخش شده است، تولدت مبارک، زمین شیطان، تا نیمه شب، در جزیره غریب، شنل، مترسکها در شب که نوشته بهرام بیضایی بود و جعفر والی آن را کارگردانی کرده است. آخرینش هم آدم لاشخورها به کارگردانی حسینعلی طباطبایی بوده و همینطور کر مصلحتی که آخرین کارها بودهاند. سال ۸۷ هم در یک نمایش تلویزیونی به اسم آدم خوابش میگیره بازی کرد.
این نمایشها تا چه سالی ادامه دارند؟
تا سال ۵۷ این نمایشها همچنان ادامه داشتند.
بعد از سال ۵۷ آقای کشاورز دیگر در نمایشی بازی نکرد. دلیلش چیست؟
در دهه ۶۰ که تئاتر رونق نداشت، بعد هم که تا تئاتر پا بگیرد، دیگر به سنی رسیده بود که نمیتوانست کار کند. یعنی زمانی که میتوانست تئاتر نبود و وقتی هم تئاتر رونق گرفت او دیگر توانش نداشت. عقیده داشت باید میدان را به جوان ترها بدهد. میگفت ما دیگر کارمان را کردهایم.
این سئوال را شاید باید اول میپرسیدم. به نظرتان چرا محمدعلی کشاورز یکی از پنج بازیگر بزرگ سینما و تئاتر ایران است که به اصطلاح به آنها «پنج تن» سینما تئاتر میگویند؟
این اصطلاحی است که برای ۵ بازیگر مهم تئاتر و سینما در نظر گرفته شده است. این نسل همانطور که گفتم از پایهگذاران تئاتر امروزی و مدرن و علمی بودند. اینها میتواستند اصلا دانشگاه هم نروند و تجربی کار کنند. ولی دوست داشتند درس این کار را بخوانند. این ۵ نفر یعنی علی نصیریان، عزت الله انتظامی، داود رشیدی، جمشید مشایخی و محمدعلی کشاورز بر جریان بازیگری تأثیرگذار بودند و به صورت جدی و درست کار کردند. چه در سینما و چه در تئاتر نقشهایی بازی کردند که ماندگار است. این لقب واقعا شایسته آنهاست، چون اگر کار این بزرگان نبود معلوم نبود تئاتر ما در آن مقطع به چه سمتی میرفت. کارهایشان برای آگاهی بخشیدن به جامعه بسیار مفید بود. کسانی که کارهای آنها را میدیدند، مخاطب جدی تئاتر بودند. کسانی نبودند که به دیدن آتراکسیونها بروند. کار آنها باعث شد تئاتر جدی در ایران شکل بگیرد و ماندگار شود.