و خدا را صد هزار مرتبه شکر که بالأخره مسئولین، مچ این آلات مجازی را گرفتند و در همین هفتههای آغازین بهار ۱۴۰۱، به مدیران دستور دادند مدارسمان را از شر این مانیتورها و کیس و کیبورهای ملعون، پاک کنند. و مدیران هم هر آنچه نام دوربین و الاماس و ادبیکانکت بر خود داشت، از صفحهی روزگار مدارس محو کردند و چنین شد که میبینید.
و دیگر اینکه فروردین را، مهر نامیدند و سرود "باز آمد بوی ماه مدرسه" پخش کردند و چنان نمودند که انگار، دو سال آموزش مجازی با همهی تجربههای تلخ و شیرینش، کشک بود و ماست و دوغ و باد هوا!
اما علامت سؤالی که دور سرم میچرخد، این است که مگر این دو سال، مدرسهها تعطیل بود؟. و مگر همین ابزارها نبود که در روزهای سخت کرونا، به دادمان رسید تا جریان انتشار آگاهی، متوقف نشود؟
من که دلخوش بودم در روزگار پساکرونا، حتما جریان سنتی آموزش حضوری، به مدد کرونا و فناوری روز و البته تجربهی مثبت معلمها و دانشآموزان، تغییر خواهد کرد و در مسیری تازه قرار خواهد گرفت؛ اما انگار این قطار سنگین و زمخت آموزش، دوباره به ریل و روال گذشته باز گشته و هیچ سوزنبانی هم نمیتواند آن را در مسیری نو قرار دهد.
البته که پرواضح است کلاسهای حضوری و نفس حق معلمان دلسوز و چشمان مشتاق دانشآموزان، وقتی در کلاسهای درس به هم گره میخورد، هر زمستانی را بهار میکند و هر نهالی را پر شکوفه! اما نباید به این سادگی، از کنار دستاورهای جذاب دنیای فناوری، در عالم آموزش و پرورش گذشت؛ دستاورهایی که باید به همت کارشناسان این حوزه و معلمان دلسوز، بهکار گرفته و از طرف دانشآموزان هم مطالبه شود.