همشهریآنلاین - پروانه بندپی: تفاوت نسلها و شکاف نسلها همیشه یکی از کلیدواژههای داغ و مهم جامعه ایران بوده است. کشوری که به دلیل قوی بودن سنتها، تفاوت نسلها در آن پررنگتر به چشم میآید.
اگرچه فشار سنت، تغییر و تفاوت نسلها را برنمیتابد و تمایل دارد جوانان امروز، مادربزرگها و پدربزرگهای خود را به عنوان الگو قبول داشته باشند و هنوز در مسیر همانها قدم بردارند. نسلی که پدران و مادران خود را هم به عنوان الگو کاملا قبول ندارند. چه برسد به مادربزرگها و پدربزرگها را.
نسلی که خانوادهها آنها را «هیولا» میخوانند
نسلهای بعد از انقلاب در کشور ما با نامهای دههپنجاهیها، دههشصتیها، دهههفتادیها، دهههشتادیها و ... تقسیمبندی شدهاند و در هریک از تقسیمبندیها هر نسل به شوخی و جدی به نامی معروف شده است. دههشصتیها به دلیل رشد کردن در بحبوحه جنگ و کمبودها و جمعیت زیاد و نبود اینترنت و ... خود را نسل سوخته میدانند و تا همین چند سال پیش، دهههفتادیها را سوژه صحبت طنز و جدی خود میکردند. چراکه معتقد بودند متولدان این دهه در میان پر قو بزرگ شدهاند و از دغدغهها و مشکلات آنها (دههشصتیها) بویی نبردهاند. مشکلاتی که مانع بسیاری از موفقیتهای آنها ازجمله ازدواج بهموقعشان شد و هنوز ادامه دارد.
حالا دهههفتادیها از تیررس شوخیها و نقدها دور شدهاند و نسلی جای آنها را گرفته که از نظر خیلیها رفتارهای عجیب و غریبی دارد و با جامعه ایران و جوانانِ دو سه نسل گذشته هیچ شباهتی ندارد. خانوادهها درکی از این نسل ندارند و در قالب شوخی و جدی، آنها را «هیولا» میخوانند. مسئولان نیز در برابرشان کم و بیش گارد میگیرند.
اما خود آنها به راحتی از کنار نقدها و ماجراها میگذرند و کار خودشان را میکنند؛ اتاق شخصی دارند، خوش میگذرانند، با والدین خود میانه صمیمانهای ندارند، واکنش عجولانه ای به موضوعات بهظاهر بیاهمیت دارند و...
نسلی که برخلاف نسل دهه شصت، تلاشی برای پنهان کردن حالات و روحیات خود ندارد، در شبکههای اجتماعی به راحتی از امیال، آرزوها، خواستهها و حتی ضعفهای خود حرف میزند، نسلی که به والدین خود که بیشتر آنها متولدین دهه شصت و اواخر دهه پنجاه هستند نیز معترض است و اختلاف اساسی دارد.
طبق آمارهای موجود، میانگین مکالمه والدین و فرزندان دهههشتادی زیر ۱۰ دقیقه است و این یعنی آنها علاقهای به صرف وقت با والدین خود ندارند. بنابراین ارتباطی بین آنها شکل نمیگیرد که بخواهد به درک متقابل برسد.
نسل دهه هفتاد هم شبیه نسل دهه شصت نبود
اما آیا همه رفتارهای این نسل «تفاوت» نام دارد یا «سرکشی و عصیان»؟ آیا تفاوتهای آنها با نسل دهه شصت که نسلی مطیع، قانع، سربهزیر و حرفگوشکن بودند، نامتعارف و از سر نافرمانی است و خبر از یک بحران در جامعه میدهد؟ یا روندی طبیعی است که باید شناخته شود و مورد احترام قرار گیرد و باید مراقب بود تا در سایه بیتوجهی یا لجاجت و سختگیری خانوادهها، جامعه و مسئولان به آسیب تبدیل نشود؟
برخی جامعهشناسان بر این باورند که نسل جدید به دلیل مواجهه با تکنولوژی روز، دارای ویژگیهایی چون عدم اطاعتپذیری و فردگرایی است و تن به مدلهای سنتی آموزشی نمیدهد.
محمدامین قانعی راد، جامعهشناس و پژوهشگر مطرحی که سال ۱۳۹۷ درگذشت، در یکی از مصاحبههایش گفته بود: با ظهور تینایجرها یا همان دهههشتادیها سن آسیبهای اجتماعی هم پایین آمده است. او گفته بود: تعلق خاطر نداشتن به جامعه، یکی از ویژگیهای این نسل است.
اما دکتر امانالله قرایی مقدم، جامعه شناس و متخصص نسل شناسی در گفتگو با همشهریآنلاین، این تفاوت را کاملا طبیعی میخواند و میگوید: قرار نیست نسل شما با نسل بعد از شما یکی باشد. نسل دهه هشتاد با نسل دهه شصت کاملا تفاوت دارد. نسل دهه هفتاد هم شبیه نسل دهه شصت نبود. دهههفتادیها راحت ازدواج میکنند و راحتتر طلاق میگیرند. حتی کیک طلاق میخرند و جدایی خود را جشن میگیرند. در حالی که این رفتار برای دههشصتیها و قبل از آن اصلا قابل هضم نبوده و نیست.
تفاوت نسلی از ۵۰ سال به ۵ سال رسیده است
این جامعهشناس میگوید: جوان امروز در شتاب متغیرِ تند شونده در حال حرکت است. این موضوع، یک بحران و امری نامتعارف نیست. بلکه نشانه تغییر و تحول و حرکت جامعه به سوی توسعهیافتگی است. موضوع «بحران بودن تفاوت این نسل با نسلهای گذشته» را سنتگرایان مطرح میکنند که معتقدند «یواش بیا یواش برو که گربه شاخت نزنه.» همان جور باش که پدر و مادر و حتی پدربزرگ و مادربزرگت بودند. درحالیکه جامعه دیگر از دوره سنتخواهی و سنتی به سوی خودمختاری در حال حرکت است. حتی حاکمان هم ضرورت تغییر را احساس کردهاند. الان در واقعه جام جهانی قطر، وزارت راه و ... تلاش دارند تا توریستهای خارجی را برای سفر به ایران تشویق کنند. توریست خارجی با خودش تغییر میآورد. معلوم است که جامعه و حتی نگاه حاکمان تغییر کرده است.
این استاد دانشگاه تاکید میکند: اصلا نباید نسل دهه هشتاد با نسل دهه شصت یکی باشند. اگر یکی باشد که یعنی جامعه مُرده و ساکن است و حرکت در آن متوقف شده است. جامعهشناسی، این تغییر را امری طبیعی (Natural) میداند.
این نسل شناس اذعان می کند که تفاوت نسلی از ۱۰۰ سال و ۵۰ سال و ۳۰ سال در گذشته، الان به ۱۰ سال و ۵ سال رسیده است.
دکتر قرایی مقدم میگوید: الان شما نمیتوانید به راحتی جوانان را مجبور به فرزندآوری کنید. اصلا کسی به این فکر کرده که چرا رشد جمعیت کشور ۷دهم درصد است و به یک درصد هم نمیرسد؟ چون فکرها عوض شده. درست است که مشکلات اقتصادی در بروز این مساله اثرگذار بوده ولی پول و مسائل اقتصادی، تمام مشکل نیست. الان دیگر جوانان فرزندآوری را یک وظیفه نمیدانند. آنها نمیخواهند به آسانی مسئولیت یک فرزند را قبول کنند و معتقدند قرار نیست مانند مادران و پدران خود فکر کنیم.
تغییر، آش کشک خاله است؛ بخوری پاته، نخوری پاته
استاد جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی در ادامه به این نکته اشاره میکند که این تفاوتهای نسلی البته آسیبهای فراوانی هم در پی دارد و میگوید: طلاق، روابط نامشروع، خودکشی، بیحرمتی، زیر پا گذاشتن ارزشها و هنجارها آسیبهای آن است. اما این طبیعت است. جامعه یک لحظه شبیه قبلش نیست. وقتی افراد دچار سردرگمی ارزشها و هنجارها بشوند و ارزشهاشان با جامعه منطبق نباشد، دچار سردرگمی میشوند و درنهایت ممکن است دست به خودکشی هم بزنند. نسل امروز بیشتر از نسل دهه ۵۰ و ۴۰ خودکشی میکنند. آن هم به خاطر موضوعات پیشپاافتاده و کوچک.
دکتر قرایی مقدم میگوید: اما این راه طبیعی است و چارهای برایش نداریم. به قول معروف، آش کشک خاله است؛ بخوری پاته، نخوری پاته. پیشرفت تکنولوژی، گسترش فضای مجازی، دسترسی به تلفن همراه، اینترنت، ماهواره و ... تاثیر زیادی بر تفاوتهای جوانان این دهه با نسل دهههای گذشته داشته است.
این جامعهشناس تاکید میکند: این تغییر و تفاوت را هم خانوادهها باید کمکم بپذیرند و هم مسئولان و حاکمان. چراکه این موضوع، یک جبر اجتماعی است. اگر این تفاوت را نپذیریم، نتیجهاش میشود فرار و مهاجرت نسل جوان از کشور. شما ببینید تا امروز چه تعداد نخبه و المپیادی و تیزهوش برای همیشه رفتهاند. فقط ۸۰۰ استاد دانشگاه تا الان مهاجرت کردهاند. ترکیه فکسنی چه چیزی دارد که بیشترین خریداران مِلک در این کشور، ایرانیها هستند؟ چه چیزِ ترکیه یا قبرس از کشور ما بالاتر است؟
این استاد دانشگاه میگوید: جوانی که با زمان حرکت میکند اما حرکت با زمان را در متن جامعه خود نمیبیند، ترجیح میدهد برای داشتن یک زندگی آزاد و انتخابیِ خودش به کشوری مثل ترکیه برود اما در ایران نماند. و این (مهاجرت) خودش یک آسیب بزرگ است.
جوان دهه هشتادی بحران نیست؛ بحران کسانی هستند که عقب ماندهاند
دکتر شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران هم درباره ریشه تفاوت نسل دهه هشتاد و دهههای قبل به خبرنگار همشهریآنلاین میگوید: نسل ها باید هم متفاوت باشند. اغلب دههشصتیها در خانوادههای پرجمعیت متولد شدند. بیشترین موالید ایران بعد از انقلاب را در دهه ۶۰ داشتیم. امکانات کشور کم بود، جنگ بود، بچهها از داشتن اسباببازی هم محروم بودند. در دهههای ۷۰ و ۸۰ تعداد فرزندان در هر خانواده به یک یا دو فرزند رسید، امکانات کشور زیاد شد، خواستههای نوجوانان، امکان برآورده شدن داشت. همه اینها به این «تفاوت نسلی» منجر شده است.
دکتر کاظمیپور ادامه میدهد: یک تفاوت دیگر، شکاف نسلها است. قبلا یک نسل را ۲۵ سال و ... محاسبه میکردیم. الان فاصله نسلها به ۵ سال رسیده است. یعنی الان یک جوان ۱۵ ساله با یک جوان ۲۰ساله هم تفاوت دارد. چه برسد به جوانان ۳۰ سال پیش. دلیل این موضوع هم برمیگردد به دسترسی بچهها به تکنولوژی و دسترسی به اطلاعات و غیره.
این جامعهشناس در پاسخ به این سوال که آیا تفاوت نسل دهه هشتاد با نسلهای قبل را میتوان بحران نامید و باید نگران آن شد، میگوید: وضعیت جوان و نوجوانی که از تکنولوژی روز استفاده میکند و به همین دلیل، جهانبینیاش تغییر کرده و آینده روشنی برای خود میبیند، بحرانی نیست. بحران، وضعیت بسیاری از اساتید ما در دانشگاهها است که در تکنولوژی از دانشجویان عقب ماندهاند. بحران، خانوادهها هستند که از فرزندان خود عقب ماندهاند. این عقب ماندنِ خود و پیش رفتن جوانِ امروز را نمیتوان «بحران نسل جدید» نام گذاشت.