همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: نادر سلیمانی را با درخشش در سریال ساعت خوش و فیلم هایی مانند نهنگ عنبر می شناسیم. نقش او در محله گل و بلبل نیز برای کودکان و نوجوانان همراه زنده و حاضر است.
با او که برنده سیمرغ جشنواره فجر چهلم در بهمن ۱۴۰۰ شده است، درباره مسائل مختلف بازیگری و سینمای طنز گفت و گو کردیم که در ادامه می خوانید:
به جز فیلم «ضد» که برای ایفای نقش در آن، جایزه بهترین بازیگر مکمل را دریافت کردید، در فیلم یا سریال دیگری نقش جدی بازی کرده اید؟ اگر پاسختان مثبت است، اشارهای به آنها بکنید.
یکی از بهترین نقشهای جدیام در فیلم «سنتوری» است. در سریال «ستایش» هم نقش یک هندوانه فروش را داشتم که نقشی جدی بود. میان فیلمهای سینمایی باز هم در «مرد نقره ای» نقش جدی ایفا کرده ام. در سریال «شرایط خاص» هم نقشم جدی بود. آنجا نقش بچههای سپاه را در دوره جنگ برعهده داشتم. اما «ضد» نقش جدی اش، متفاوتتر و خاصتر محسوب میشود. به همین دلیل هم جایزه برد.
با توجه اینکه شما را با نقش های طنز میشناسند، دغدغه و تردیدی در پذیرفتن نقشتان در «ضد» داشتید؟
نه، به هیچ عنوان. من هیچ گونه دغدغهای برای ایفای نقش جدی ندارم، چون در اصل بازیگر تئاتر بودهام و از تئاتر وارد سینما شده ام. اکثر کارهای نمایشی که در آنها ایفای نقش کرده ام، جدی بود تا برسد به واپسین کار، یعنی «درس» که در آن با آقای مهرجویی همکاری کردم. البته آن نقش هم به نوعی فانتزی خودش را داشت اما در عین حال خیلی جدی به پایان رسید.
اساساً انجام کار طنز و جدی برای شما تفاوتی هم میکند؟منظورم این است که ممکن است کسی بگوید یکی از دیگری سخت تر یا آسانتر است؟
نمیتوانیم به یک بازیگر بگوییم که کار جدی را بهتر انجام میدهی و از عهدهاش برمی آیی یا کار طنز. بازیگر وظیفه اش این است که نقش آفرینی کند. به گمانم مهمترین موضوع ارتباط بین بازیگر و کارگردان و در اصل تشریح و توضیح نقشش است. باید به بازیگر اجازه داد تا روی آن کاراکتر یا نقش بیندیشد و در انتها اجرای خودش را انجام دهد. به گمانم این موضوع از همه مهمتر است. همه اینها دست به دست هم می دهد تا شما نقشی را بازی کنید و به خوبی از عهدهاش برآیید.
در ظاهر و بدو امر شاید به نظر برسد، کسانی که طنز کار میکنند، اجرایی سادهتر از کسانی است که کار جدی میکنند، در پیش دارند. اما باید بگویم که این تلقی از نظر شخص خودم، کاملاً اشتباه است. همواره طنز به مراتب سختتر از جدی کار کردن است. شما وقتی وارد نقش جدی میشوید، راحت با چند اکشن و حرکت آن فضا را بر ذهن تماشاگر غالب میکنید، اما طنز چنین نیست. منظورم از طنز ادا در آوردن و از این جور کارها نیست، بلکه مرادم اجرای درست طنز به معنای واقعی کلمه است. یعنی نوع درست اجرا کردن یک طنز به معنای واقعی. کمدی البته گونههای مختلف دارد که الآن هم جای بحثش نیست تا تعاریفش را تبیین کنیم…
اما در اجرای کمدی بازیگر به چند عنصر وابسته است. در مجموع میزان حرکت، نوع بیان، تیپسازی و همه اینها کنار هم قرار میگیرد و کار بازیگر طنز را سختتر از یک کار جدی می کند. گاهی شما نقش جدی را به گونهای بازی میکنید، که احساس میشود آن نقش روی تمام احساسات و وجود بازیگر غالب و حاکم شده و دیگر اصلاً شما نیستید و آن نقش است که بازی را پیش میبرد. آن هم البته کار سختی است اما به گمانم کار طنز و خنداندن مردم به مراتب کار دشوارتری است.
بعضی از فیلمسازان از وجود سانسور زیاد در فیلمهای طنز گلایه دارند و برای بعضی این اصلاً بهانه ای شده که بگویند نمیتوانیم کار خودمان را به نحو احسن انجام دهیم. نظر شما در این باره چیست؟
گلایه دو معنا پیدا میکند. از اینکه میخواهیم کار طنز کنیم و کارمان انتقادی است، من هم این موضوع را قبول دارم که قدری دست و پاگیر است. اگر در کار طنزT انتقاد، زخم زبان و نیشتر نباشد که طنز به معنای حقیقی پا نمیگیرد. طنز گونهای است که شما موردهایی که در یک سرزمین و کشور وجود دارد؛ یعنی سوژههای مختلف را انتخاب میکنید و به زبان طنز آنها را نقد میکنید. یعنی در اصل مشکلات را با زبان شیرین طنز یادآوری میکنید. بعضی مواقع در کار طنز راه حل نشان می دهید و در برخی مواقع هم راه حل نشان نمی دهید و اجازه میدهید که تماشاگر و بیننده خودش بیندیشد و در پایان نتیجه گیری کند.
اما یک جاهایی ما طنز را با کمدی اشتباه میگیریم. من هیچ وقت حاضر نیستم که یک حرکت وقیح و زشت را روی پرده سینما یا تلویزیون اجرا کنم و بر آن نام طنز بگذارم. به گمانم نه تنها من بلکه هیچ بازیگر قدر اولی حاضر نیست چنین کاری کند. این اشتباه هم پیش آمده که وقتی نمیتوانید گزندگی طنز را اجرا کنید و از مسائل زمانه خودتان انتقاد کنید، شکل طنز را به گونهای تغییر میدهید که صرفاً مخاطب را بخندانید. این اتفاقاً اصلاً طنز نیست و کمدی محسوب می شود. از هر نوع بازیگری هم که به فرض بپرسید، خواهد گفت که به فرض این جنس کار از نوع کمدی دلارته است.
نمیخواهم معنای این کمدیها را بررسی کنم اما اگر شما و مخاطبانتان آن را بررسی کنید، در خواهید یافت که در سلسلهای از کمدی ها، بازیگران حتی اجازه دارند، حرکات سبک انجام دهند. در این کمدی ها به نوعی حتی می توان شیشکی بست یا حرکات عجیب و غریب انجام داد تا مردم بخندند. ریشه این کمدی پیشتر در تئاتر هم بود اما در حال حاضر اگر بخواهید همین را در سینما اجرا کنید، نباید آن را طنز به معنای حقیقی قلمداد کرد. به نظرم قدری هجو میشود و زیباییای هم ندارد.
با توجه به سابقهای که در طنز دارید، نظرتان درباره انتقادی که نسبت به برخی کارهای طنز میشود، چیست؟ منظورم انتقاد به برنامههایی است که به هر بهانه میخواهند مردم را بخندانند.
به هر بهانه مردم را خنداندن دیگر زیباییای ندارد. ما در دنیا، فیلم های سینماییای داریم که به هر بهانه مردم را میخندانند. این قبیل کارها جایگاهشان مشخص است اما نباید بچه ۷ یا ۸ساله شما وارد سینما شود و آن فیلم را ببیند.
چرا؟
چون این نوع کمدی پندی برای آن بچه دربرندارد. چنین کمدیای آموزش نمیدهد. به فرض شما یک حرکت بیادبی را نمیتوانید طنز بدانید. از سوی دیگر نمیخواهم بگویم که کمدی را به طور کلی رد کنیم و امیدوارم تصور نکنند که مقابل این کمدی جبهه میگیرم. منظورم این است که وقتی بحث این موقعیتها را میکنید، برای نمایش برخی فیلمها نوشته شده ۱۶+ یا ۱۲+ و باید به این هشدارها توجه کرد. یعنی شما تا این اندازه سنی میتوانید آن فیلم یا سریال را نگاه کنید و نباید به بچهتان اجازه دهید که آن فیلم را ببیند.
چرا که ظاهر یک حرکت زشت یا ناسزا، یا هر عملی که از نظر اجتماعی درست نیست، برای یک کودک مضر است.
افرادی هم که میخواهند فیلمشان فروش برود، پیش خود تصور میکنند که فلان حرکت را انجام میدهیم تا کار قشنگ شود. جمله قشنگ می شود با عرض پوزش، باید بگویم قدری دلقک گونه است. ما که نمیخواهیم به سیرک برویم… ما میخواهیم در فضای طنزی که میبینیم، مطالبی را بیاموزیم و به مردم گوشزد کنیم. همه دوستان عزیزم از من بیشتر صلاحیت دارند تا در این باره سخن بگویند. طنز گونهای است که به شما نیشتر میزند و شما میخندید و پس از اینکه فیلم یا تئاتر به پایان رسید، به قول خودمان ایجاد گروتسک میکند و تلخ و شیرین و خنده و گریه را کنار هم پیش روی مخاطب قرار میدهد و پس از آن مخاطب تأمل میکند به فکر فرو میرود.
فکر میکنید چقدر از کارهای طنز این مورد را رعایت میکنند و به قول شما به مخاطب نیشتر میزنند؟
این اصل زیبایی شناختی است. در تلویزیون و به ویژه در سالهای قبل این فضاها را میدیدم. اما در حال حاضر متأسفانه کمتر شده و دلیلش را این میدانم که میخواهند فضا به هم نریزد. بازیگری که میخواهد کار طنز کند خواه و ناخواه به تیپ نزدیک می شود و به شخصیتها نزدیک خواهد شد.
الان متاسفانه طوری شده است که یک بازیگر به نقش یک معلم یا پزشک یا هر شغل دیگری درمیآید سریع جبهه گیری می کنند و میگویند شما این شغل را به مسخره گرفته اید. این برخورد تبدیل به نقطه ضعفی بزرگ برای سینما و تلویزیونمان تبدیل شده است به طوری که خیلی برخی فیلمسازان عملا قید استفاده از مشاغل و لهجه های مختلف را می زنند و خودسانسوری میکنند و همین باعث آسیب به کار می شود.
مثلا چه اشکالی دارد که من بازیگر ترویج لهجه جنوبیام را بکنم. اما از سویی هم نباید لهجه را تخریب کرد. نباید شخصیت و اقشار را تخریب کرد و قصد طنز به هیچ عنوان چنین کاری نیست. عملاً در سریال های زیادی دیدهام که جنوبیها و مردم خوب خوزستان را به جای اینکه بالا ببرند، واقعاً با نوع لهجه و لباس پوشیدن تخریب میکنند.
برخی از طنزها همان طور که اشاره کردید، سیرک است. تکلیف ما با آنها چیست؟ این فیلمها به هر طریقی میخواهند مردم را بخندانند.
به نظرم باید یک کانال خصوصی برای ارائه چنین طنزها تأسیس کنند و آنهایی که دوست دارند، به راحتی بتوانند این طنزها را ببینند. چه اشکالی دارد؟ این هم یک نوع کمدی است و نمیتوان آن را از دیگر گونهها و ژانرها جدا کرد. چه در بخش نمایشی که شامل هنر سینما، تئاتر و تلویزیون میشود و چه بخش رادیویی اش. البته فردا نگویند که نادر سلیمانی کارهای هجو و سخیف را ترویج کرد. به هیچ وجه منظورم این نیست بلکه چون شما پرسیدید من هم ناچارم واقعیت را بازگو کنم و واضح و روشن بگویم که آن هم یک نوع طنز است.
فکر میکردید که سیمرغ فجر امسال را ببرید؟
پیش از جشنواره هم این موضوع را از من پرسیدند و من در جواب گفتم فکر نمیکردم که حتی یک مرغ هم ببرم (لبخند). هدف یک بازیگر نباید بردن سیمرغ باشد. نمیتوانم کتمان کنم و بگویم که خوشحال نشده ام. اتفاقاً خیلی خوشحال شدم. اما هدفم دریافت سیمرغ نبود ، بلکه هدف هر هنرمند واقعی و حقیقی، درست بازی کردن است. دوستان حرفهای من هم به موضوع همین گونه مینگرند. در کنار نقش آفرینی، بسیاری عوامل باید وجود داشته باشد تا یک فیلم یا سریال خوب از آب درآید.
«ساعت خوش» جزو کارهای فراموش نشدنی شماست که همه به یاد دارند. نظر خودتان چیست؟ چرا اغلب برنامههای طنز دهه شصت و تا حدودی هفتاد، در ذهن مخاطب ایرانی ماندگار شده است؟
دهه ۶۰ و ۷۰ دهه های پس از جنگ بود. مردم فشار و استرس پس از جنگ را حس میکردند. در آن دهه جوانهایی که وارد عرصه شدند، آمدند که لبخند را روی لبهای مردم بنشانند. اینترنت هم به این شکل در اختیار کسی نبود. وقتی به ما اجازه میدادند که کار کنیم، نوع کار راحتتر و فرهیختهتر و آزادانهتر بود و کارها به دل همه مینشست. سالها از پخش ساعت خوش میگذرد اما هنوز هم طرفدار دارد.
شما در اجرای نقشهایی که تاریخ روایت آنها مربوط به دهه ۶۰ و ۷۰ می شود، بسیار ماهرید. فکر میکنید دلیلش چیست؟
دلیلش جوانی خودمان است که در آن دوره گذشت. قدری هم خودم را در آن سال ها راحتتر احساس میکنیم. الان مشکلات در جامعه به قدری زیاد شده که آدمها نمیتوانند ذهنشان را تنظیم کنند و فکر آرامی داشته باشند. اما در آن سالها اینگونه نبود. به این خاطر مردم راحت تر میخندیدند.
آن زمان مساله مالی چندان برایمان مطرح نبود. موضوع اصلی ایفای نقش بود. همه آمده بودند که واقعاً خودی نشان دهند و کار خوب ارائه دهند. اواخر برنامه «ساعت خوش» برخی که در رأس کار بودند، چشم دیدن ما را نداشتند و ما هم ۳ سال خانه نشین و ممنوع کار شدیم در حالی که خودم من خوب به خاطر دارم که پیشنهاد بازی در ۵ فیلم سینمایی داشتم و متاسفانه از دستم رفت.
اما بعدها سرمایهگذاری خوبی روی همه جوانهای آن سریال شد. سعید آقاخانی، رضا عطاران، آقای مدیری، شفیعی جم، نصرالله رادش، امیر غفارمنش و… امروز همگی جایگاهی برای خودشان دارند.
آقای سلیمانی به جز جایزه بازیگر مکمل جشنواره فجر چهلم و برنده شدن سیمرغ، جوایز دیگری گرفته اید؟
یکسال در جشنواره صدا و سیما برای بازی در سریال «قهوه تلخ» مقام آوردم. جوایز متعددی هم در حوزه کودک دریافت کرده ام. با این همه خوشبختانه کمتر به فکر جایزه هستم و همان طور که گفتم انجام درست کار برایم بیشتر اهمیت دارد.