به گزارش همشهری آنلاین، فرمانی جایزه لوسی را از سال ۲۰۰۸ به عکاسان نامآور و پیشکسوت جهان تقدیم میکند و این خانه را به نمایشگاه دائمی آثار مطرح این عکاسان اختصاص داده است؛ همچنین در بخشی از این فضا یک گالری کوچک طراحی شده است تا در آن نمایشگاههای دورهای از عکاسان مختلف برپا شود. مؤیدی بعد از مهرداد اسکویی، دومین عکاس مطرح ایرانی است که در این فضای فرهنگی-هنری تعدادی از تصاویر مجموعه کانون اصلاح و تربیتاش را تا ۲۷ اردیبهشتماه به معرض نمایش میگذارد.
آنچه درمجموعه کانون اصلاح و تربیت میبینیم، تصاویری سیاه و سفید با قابهایی منظم، واضح و پرمعنی متعلق به سال ۱۳۶۸ است. مؤیدی سوژه دردآور و تکاندهندهاش را به زیبایی هر چه تمامتر عکاسی کرده است بدون آنکه به ماهیت فضای محنتزده و سوژههای ناکام و محبوس خود خدشهای وارد کند؛ البته طبیعی است که او نمیتوانسته تمامی جوانب زیست کودکان را در کانون به تصویر کشد.
در گام اول سیاه و سفید بودن تصاویر به انعکاس هر چه بیشتر سرد بودن و بیروح بودن این زندان کودکان کمک کرده است. در قدم بعد مؤیدی در ثبت تصاویر یا حداقل در گزینش نهایی آنها اجازه نداده است تا محدوده عکسهایش از فضای سرپوشیده کانون فراتر برود. او هر آنچه را گرفته یا به نمایش گذاشته است، به فضاهای داخلی اداری، اجرای احکام، سالن غذاخوری، خوابگاه و سالن ملاقات مربوط میشود. عکاس به نور آفتاب تا حدی اجازه پیشروی داده است تا با تابیدن به قسمتهایی از فضای تاریک و چهره کودکان یک تضاد نور و برجستگی و تمایز ایجاد کند.
در کنار این فضاهای نه چندان روشن، شاهد میلهها و نردههای حفاظتی و امنیتی در قابهای مختلف هستیم که کودکان زندانی را در صورت لزوم از دیگران (سرپرستها، کارکنان و سایر بچهها) جدا میکند. به کارگیری درست و قرار دادن بجای نردهها در ترکیببندی و کادربندی، به وضوح حس جداافتادگی کودکان بزهکار را از جامعه بیان میکند.
برای من جالبترین عکس در مجموعه حاضر پسرکی است که با آبنباتی در دست، سر در کتاب داستانی فرو برده که روی آن نشان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دیده میشود. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۴۴ با هدف تولید محتوا برای کودکان ایرانزمین -طبق تعریف یونسکو سن کودکی تا ۱۸ سال است- پدید آمد. کانون اصلاح و تربیت در اصل همان زندان بود که برای مجرمان و بزهکاران زیر ۱۸ سال در ۱۳۴۷ به وجود آمد و نامی تلطیفشده و به دور از بدنامی زندان به رویش گذاشتند. ایران در یک دهه و به فاصله چهار سال، صاحب دو کانون شد.
اولی محلی بود برای تشویق و تعلیم و دومی محلی بود برای تنبیه و تأدیب. از اولی بارها و بارها به نیکی و بزرگی نام برده شده است و دومی گویا به وجود آمده تا به فراموشی سپرده شود. اولی به وجود آمد تا راه درست را نشان دهد و دومی برای بازگرداندن به راه درست شکل گرفت.
مجموعه مؤیدی با وجود آنکه به سی و چند سال پیش تعلق دارد؛ اما دربردارنده یک حرف جدی درباره تصمیم اشتباهی است که در این عکس نمود مییابد. گویی در این تصویر دو نهاد با کارکرد مختلف با یکدیگر روبهرو میشوند و به همدیگر تنه میزنند. حصر، تنبیه و شلاق زدن کودکانی که طبق آمار ۷۰ درصدشان به دلیل سرقت و فقر اقتصادی یا فرهنگی با چنین سرنوشتی مواجه شدهاند و جامعه آنان را به حاشیه رانده است، میخواهد چگونه اصلاحگر باشد؟! ظاهراً راه اصلاح کودکان از تشویق و تعلیم و بازگرداندن کودکی دزدیدهشدهشان باز میگردد نه چیزی دیگر، در غیر این صورت چرا همه یادکردهای خوب به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ختم میشود؟!