همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: برنامه عروسکی «مهمونی» به کارگردانی ایرج طهماسب، از نوروز امسال روی شبکههای نمایش خانگی مخاطبان را به وجد آورده و تکیه کلامهای شخصیت «پشه» میان مردم دهان به دهان میچرخد. اما حاجطاهری میگوید: «اینکه اصطلاحی در یک سریال دهان به دهان بچرخد، ابتدا ناشی از فقدان خوراک فرهنگی-هنری است.» این عروسکگردان و صداپیشه برنامههای عروسکی میافزاید: «همه کسانی که عروسک میسازند، ادعای طراحی عروسک دارند در حالی که این تخصص با دیگر تخصصها جمع نمیشود و کار هر کسی نیست.
عروسکهای برنامه مهمونی حتی خیلی سخت دهانشان باز میشود و بیشترین فشار را به عروسکگردان میآورند. همچنین شخصیت مگسی در این سریال نتوانسته است مانند «پشه» خودش را پیدا کند. عروسکهای سریالهای ما از زمان سریال «خانه مادربزرگه» هیچ تغییر عدهای نکرده است.» با او درباره عروسکگردانی سریالهای عروسکی، ساخت عروسکها و طراحی آنها و سریال مهمونی گفتوگو کردهایم که در ادامه می خوانید:
عروسکهای برنامه آقای طهماسب خیلی زود میان مردم جا باز میکند و تکیه کلامهایشان در افواه عمومی دهان به دهان میچرخد. به نظرتان دلیل این امر چیست؟
نظر شخصیام این است که آنچه میان عموم مردم باب میشود، نشان از درست و بیعیب و ایراد بودن صد در صدش نیست. نخستین دلیل اصلیاش این موضوع آن است که ما خوراک فرهنگی کم داریم یا بهتر بگویم نداریم. خوراک فرهنگی به قدری کم است که با کوچکترین برنامههایی، به ویژه در کار عروسکی که حیطه کار بسیار بسته است، اصطلاحات شخصیتهای عروسکی چند صباحی باب میشود و میان مردم جا باز میکند. این موضوع البته ربطی به آن ندارد که آقای طهماسب کارشان را کاملاً بلدند. اما در همین برنامه «مهمونی» متن خاصی وجود ندارد و همه چیز به شکل بداهه شکل میگیرد و بیان میشود. در کلاه قرمزی هم با توجه به اینکه با همکارانم در این سریال عروسکی در ارتباط بودم، متن خاصی وجود نداشت. از دید من که تخصصی به کار و موضوع مینگرم، این ضعف برنامه محسوب میشود اما عامه مردم مجموعه کار را میپذیرند چون تخصصی نگاه نمیکنند و در این زمینه حرفهای نیستند.
تعداد کمی از برنامههای عروسکی در ذهن مردم ماندگار شده. کارهایی مانند «مدرسه موشها» یا «خونه مادر بزرگه»، هر دو ساخته خانم مرضیه برومند و آثار آقای طهماسب. به نظر شما ما در برنامه عروسکی عقبیم یا آقای طهماسب و خانم برومند جلوتر از دیگران حرکت میکنند؟
این عزیزان تا به امروز خودشان را به زور به اینجا رساندهاند. این دو بزرگوار به دلیل اسم و رسمی که پیدا کردهاند، حرفشان قدری خریدار دارد اما من میتوانم به جد بگویم که شماری از هم نسلانم چند گام و درجه جلوتر و بالاتر از کسانیاند که امروز به ویژه در زمینه عروسکسازی کار میکنند. آنها اعتبار بالاتری دارند و حرفهایترند، اما کارشان مورد توجه قرار نمیگیرد. آن هم به همان دلیل که عرض کردم: دستهایی پشت پرده است که نمیخواهند این عزیزان کار کنند . چنین نیست که آنها جلوتر باشند یا ما عقب باشیم. ما به هیچ وجه عقب نیستیم.
در قیاس با کشورهای آسیایی، کشورهایی مانند کره جنوبی، مالزی و کشور همسایهمان ترکیه در کجای کار عروسکی ایستادهایم؟
نسبت به آنها و نسبت به اروپا و غرب عقبیم. چندین سال است که رشته فوق لیسانس نمایش عروسکی وارد ایران شده. اما چه کسانی آن را تدریس میکنند؟ همان کسانی که لیسانس گرفتهاند! ممکن است چند تن از این بزرگواران به آن سوی آبها سفر کرده باشند، مانند خانم فرناز بهزادی که چندین سال به فرانسه رفت و دوباره بازگشت، اما تعداد این افراد اندک است. ایشان رفتند و برگشتند و ممکن است در سالهای نخست ورودشان تدریسی هم انجام داده باشند، اما همانطور که گفتم این اشخاص انگشت شمارند. اغلب افرادی که در این رشته تدریس میکنند، شاید فوق لیسانسهای دیگری داشته باشند اما به گرایش آنها ربطی ندارد و فقط لیسانسشان عروسکی است. چنین اگر بخواهید نگاه کنید درمییابید که ما عقبیم. هر سال که جشنواره عروسکی بینالمللی برپا میشد من حسرت میخوردم که آنها چقدر در ساخت عروسک پیشرفت کردهاند و ما چقدر درجا زدهایم. هنوز عروسکهای امروز و به فرض همین برنامه «مهمونی» از لحاظ طراحی شبیه به عروسکهای «خونه مادربزرگه» است. یعنی هیچ گونه پیشرفتی نکردهایم.
به نظر شما که تحصیلاتتان در این رشته است و تجربه حرفهای صدا پیشگی دارید و از این راه امرار معاش کردهاید و میکنید، عروسکگردانی و صداپیشگی کاراکترهایی مانند بچه، پشه، مگسی، کته، دیجی، قیمه و... چقدر هارمونی و همخوانی دارد؟
هیچ شکی ندارم که بچههای عروسکگردان همه انرژیشان را صرف میکنند. آنچه در کارهای عروسکی تجربه کردهام، به من گوشزد میکند که بگویم ما ضعف تکنیک ساخت عروسک داریم و عروسکهایی که ساخته میشوند به شدت به بدن عروسکگردان آسیب میزنند. دوم اینکه طراحی دکور هم در اغلب کارهای عروسکی لنگ میزند. در مورد کار به خصوصی صحبت نمیکنم و روی سخنم درباره عموم عروسکها و برنامههای عروسکی است. عروسکساز هنوز نمیداند و در این مورد توجیه نشده که عروسکگردان باید جایی مخفی شود. متأسفانه آنها همه چیز را بر اساس شرایط متغیر خودشان میسازند و میچینند. در واقع این عروسکگردان است که باید دست آخر فکر کند چگونه خودش را نیست و نابود کند! یعنی به قدری کارهای عروسکی به بدن عروسکگردان آسیب میزند که معمولاً در سنین نرسیده به ۵۰ اکثر قریب به اتفاق عروسکگردانهای ما از عرصه کنار میکشند و جذب گرایشهای دیگری میشوند. چرا؟ چون دیگر برای آنها دست و گردن نمیماند. شما تصور کنید به جز خانم دنیا فنیزاده در دنیا چه کسی میان عروسکگردانها سراغ داریم که سرطان غده دست گرفته باشد؟! فشار کار عروسکی روی دست او به قدری زیاد بود که او دچار این سرطان شد و او را از دست دادیم.
کیفیت عروسکها چگونه است؟
خیلی پایین است. در همین برنامه مهمونی که نگاه میکنم به سادگی درمییابم که دهان هیچ یک از این عروسکها به درستی و سهولت تکان نمیخورد و باز نمیشود و همه فشار روی دست و گردن عروسکگردان است.
عروسکهای خارجی چگونهاند؟ اگر بخواهیم مقایسهای در این بین با برنامههای عروسکی خارجی داشته باشید به چه نتیجهای میرسیم؟
عروسکسازهای خارجی به شکلی عروسکها را میسازند که مانند پنبه نرمند. ضعف دیگری که در ایران وجود دارد این است که در کشور ما همه عروسکسازها ادعای طراحی عروسک دارند در حالی که این دو مقوله، دو فعالیت کاملاً جداگانه، با تجربیات و مهارتهای جداگانهاند. شاید فردی عروسکساز خوبی باشد اما در طراحی حرفی برای گفتن نداشته باشد. همچنین شاید طرّاحی، چندان در عروسکسازی مهارت نداشته باشد. چنین نیست که هر فردی، دو کار را با هم انجام دهد. اما متأسفانه در ایران همه این دو کار را با هم انجام میدهند.
اگر طراحی عروسکهای ما تا بدین حد فاجعهآمیز است، چرا از تجربیات غربیها بهره نمیبریم؟
دوست هنرمند آرتیستی که در ایتالیا فوقلیسانسش را گرفت و به ایران بازگشت، سراغ دارم. پیج او را هم میتوانم به خود شما به عنوان دوست معرفی کنم تا با او بیشتر آشنا شوید. فقط برای اینکه عروسکهایش را ببینید و تفاوتش را با آنچه در ایران امروز وجود دارد و به نمایش گذاشته میشود، دریابید. این شخص برای شبکه دو عروسک ساخت. پس از بازگشت از ایتالیا از او و گروهش دعوت کردند. حقیقتش از عروسکهایی که او ساخته بود، حیرتزده شده بودند. برنامه او یک هفته روی آنتن رفت و هفته دوم عروسکها را از داخل سازمان دزدیدند! یعنی همان دستهای پشت پرده نمیخواستند که او کار کند.
از لحاظ تکنیک عروسکسازی به عنوان یک فن آیا عروسکهای برنامههای آقای طهماسب با شخصیتی که باید ادا شود همخوانی دارد؟
بله. در مهمونی جاهایی قوت بسیار بالاست و جاهایی هم ضعف به چشم میخورد.
میتوانم خواهش کنم که اشاره بفرمایید کجاها ضعف و کجاها قوت وجود دارد؟
مثلاً حضور پشه در کنار مگس توجیه چندانی ندارد. عروسک مگس به قوت صداپیشگی و شخصیت پشه نیست. صدای آنها دو سطح مختلف است. این دو عروسک نتوانستهاند در کنار هم، یکدیگر را پوشش دهند. یک وقت همکارانمان میتوانند برای بالا کشیدن یک کاراکتر جدید موفق شوند و در برخی مواقع هم این اتفاق نمیافتد.
در مجموع قضاوتتان نسبت به کار آقای طهماسب چیست؟
اینکه آقای طهماسب به شخصیتپردازی کمک میکنند و کارشان را بلدند شکی نیست. همانطور که گفتم در موضوع عروسکسازی، عروسکگردانی و طراحی عروسک که به شکل اجمالی به آنها پرداختم، روی صحبتم با شخص خاصی نیست. مساله این است که جا را برای عناصر جوان و جدی باز نمیکنند. نه حتی هم دورهایهای من بلکه تئاتر، افرادی را در دورههای بالاتر از من به خود دیده که متأسفانه هنوز ترجیح میدهند حتی در صداپیشگی سوپراستار بیاورند و از آنها استفاده نکنند. در اینکه هوتن شکیبا کارش عالی است شک ندارم اما در همان سطح کسانی که تحصیلات عروسکی دارند و کار عروسکی میکنند، باز ترجیح میدهند برای کارشان چهره بیاورند. این برای کسی که کار عروسکی جدی میکند، پرسشبرانگیز است.
چرا عروسکسازها و عروسکگردانها این قدر مهجورند؟ از سال ۱۳۷۳ کلاه قرمزی را دیدهایم اما پس از درگذشت خانم دنیا فنیزاده بخشی از مردم که دغدغه کار هنری داشتند، دریافتند که عروسکگردان کلاه قرمزی کیست. چرا؟
کار عروسکی ذاتش این است که مانند بهترین کارهای سینمایی صرفاً بازیگران دیده میشوند. عدهای عوامل پشت کارند. چه کسی بهترین طراحی را که بهترین دکور را زده میشناسد؟ عوام آن کسی را که میبینند میشناسند. این موضوع قدری هم مربوط به فرهنگ عمومی جامعه ما ارتباط دارد و چند سویه است.