دوست همان واژهی ساده و صمیمی است که چهار حرف بیشتر ندارد، اما اگر قیمتش از پنج قارهی جهان و همین کهکشان راه شیری خودمان بیشتر نباشد کمتر هم نیست. همهی آدمها توی دلشان یک دوست میخواهند، دوستی که بشود لباس معرفت را تنش دید. کسی که جایی در کنج قلب آرام بگیرد. اگر دوستی در خانهی دل نباشد، صفا نیست و آدم در شادی و غم، تنها میماند.
حالا که بهار است بیشتر به یاد دوست میافتم. برای اینکه حتی اگر یک بار دوست را ببینیم بوی گل یاس در سرمان میپیچد و از عطر مهربانی بیمنت شادمان میشویم و زندهباد دوستی را زمزمه میکنیم.
سینههایتان را از هوا پر کنید، انگار همین حالا از پنجره بوی تر و تازهی محبت و دوستی میآید.
نوید صنعتی از ملارد
عکس: سارا ضیایی از تهران