به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، آزاده جانباز «اصغر حکیمی مزرعه نو» روز ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ به اسارت درآمد. وی پس از یک هزار ۳۰۵ روز اسارت در سال ۱۳۶۹ به میهن بازگشت. او دربخشی از خاطراتش درباره عید فطر در دوراناسارت روایت می کند:
با فرا رسیدن ۱۶ اردیبهشت سال ۶۸ عید ماه مبارک رمضان هم از راه رسید. صدام طبق نقشه قبلی تمام اعضای خانوادهاش را دو روز قبل از عید سعید فطر به منطقه شمال عراق( موصل) دعوت و در واقع فرا میخواند.
هر کدام از اعضای خانواده اش اعم از پسران و دامادهایش باهلی کوپتری اختصاصی و پسر داییاش عدنان خیر الله نیز با هلیکوپتری جداگانه به آن منطقه سفر میکنند. صبح روز عید فطر تلویزیون عراق به ناگاه برنامههای عادیش قطع و خبر سقوط هلی کوپتر عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق و مرگ وی را اعلام میکند. چند روزی هم از تلویزیون مدام صوت قرآن پخش میشد.
علت سقوط هلی کوپتر هم طوفانی شدن هوا به هنگام بازگشت از سفر اضطرای عدنان خیرالله و محافظانش به بغداد اعلام شد. تا انجا که حضور ذهن دارم طبق اخبار تلویزیون این اتفاق در عصر روز ۲۸ ماه مبارک رمضان افتاده بود و با توجه به اینکه استان صلاح الدین در مسیر بازگشت قرار دارد و در واقع محدوده سقوط و طوفانی شدن هوا را نیز در بر میگیرد بیاد دارم که هیچ گونه طوفانی در منطقه شکل نگرفته و آسمان کاملا صاف بود و ما از همین طریق حدس زدیم که صدام سر پسرداییاش را زیر آب کرده است.
ارتشبد عدنان خیرالله پسر دایی، رفیق و همبازی از دوران کودکی صدام، برادر زن، وزیر دفاع و از نظر نظامی نیز یک درجه از صدام پایینتر بود و در میان نظامیان طرفدارانی زیادی پیدا کرده بود. عدنان با توجه به اختیاراتی که داشت اقدام به گزینش و چیدن افسران و نظامیان دلخواه خود در پستهای حساس کرده لذا صدام احساس خطر میکند و قبل از کودتای احتمالی وی دست بکار میشود و بدین شکل وی را از سر راه خود بر میدارد. همچنان که خودش چند سال قبل علیه دایی دیگرش یعنی حسن البکر کودتا کرد.
مطرح است شخصی توسط حسین کامل، داماد صدام بکار گرفته میشود تا چند عدد بمب داخل هلی کوپتر ذکر شده در مسیر بازگشت جاسازی کند و این کار نیز با سفارش و هماهنگی شخص صدام صورت میگیرد. عدنان خیر الله در دوران دفاع مقدس وزیر جنگ صدام بوده و از عاملان جنایات صدام علیه دو ملت ایران و عراق از جمله بمباران شیمیایی حلبچه و سرکوب مردم عراق محسوب میشود. ما هم سعی میکردیم ابراز خوشحالی نکنیم هر چند که خود نگهبانها هم میدانستند که قضیه از چه قرار است لذا آنها هم حساسیتی نشان نمیدادند.