همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: علیرضا پورامید از هنرمندان و پژوهشگران پیشکسوت موسیقی است. او درباره کنسرت هایی که در آنها صدا از قبل ضبط شده می گوید: «مردم معمولاً بلیت می خرند تا یک اجرای زنده را ببینند. متأسفانه این شیوه در سال های اخیر مرسوم شده که کنسرت را از قبل ضبط می کنند و اجرایی مرده تحویل مردم می دهند. و اگر نوازنده ای مانند ذوالفنون وجود داشته باشد که با یک تار از تارهای سه تار بنوازد کار مهمی انجام داده و البته باید مهارت این کار را هم داشته باشد که کار هر کسی نیست و نمی تواند ریتم را ادامه دهد. از سوی دیگر اگر اجرای کنسرت پلی بک و با فقدان صداقت همراه باشد، خواننده و گروهش در بهترین حالت چند صباح بعد فراموش می شوند.فراموش نکنیم که هنر دو پایه صداقت و عاطفه دارد که اگر یکی از این دو لنگ بزند، به جای محبوبیت حس تنفر در مردم ایجاد می کند.» گفت و گوی ما با پورامید درباره کنسرتهای ضبط شده را در ادامه بخوانید:
لب زدن برای موسیقی در چه جاهایی از نگاه و نظر شما مجاز است و ایرادی در کار هنری صادقانه محسوب نمی شود؟
مقوله هایی با ورودشان، مناسباتی را هم به همراه می آورند. وقتی اتومبیل وارد کشوری می شود یا هر صنعتی، سلسله ای قواعد را با خودش می آورد. وقتی خودرو وارد ایران شد به نوعی کاروانسرا را تعطیل کرد و پس از آن، کاروانسرا و تیمار اسب ها، جایش را به پمپ بنزین و کارواش داد.
اگر بخواهید منظورتان را به روشنی بیان کنید احتمالا از ورود تلویزیون به ایران می خواهید سخنی بگویید؟
بله، دقیقاً! وقتی سال ۱۳۳۷تلویزیون وارد ایران شد، رادیو نتوانست جایگزین آن شود و به طبع تلویزیون در کنار رادیو شروع به فعالیت کرد. در رادیو صرفاً موضوع، موضوع صوت بود و قرار نبود که کسی را نشان دهند و تصویری در آن وجود نداشت. اما در تلویزیون به دلیل اینکه می خواستند تصویر را نشان دهند از این ترفند بهره بردند که برخی شخصیت ها صدایشان پخش شود و آنها لب می زنند. یعنی آن ترانه، ملودی یا تصنیف را تکرار می کردند. تصنیف ها هم به دلیل اینکه زمانبندی و ریتم خاصی دارد، می شود سر ضرب ها را گرفت و خواننده دچار اشکال نشود در حالی که در آواز نمی شود این کار را کرد.
در آواز هر بار که شخص می خواهد آواز بخواند شرایط ویژه ای وجود دارد و امکانات خاصی در آن لحظه حکمفرماست و آرتیست در لحظه باید اجرا کند و چه بسا آوازی را که چندین بار خوانده، باز در دفعه بعد با اجراهایی جدید بخواند و با قبل کاملاً متفاوت باشد. اما در تصنیف چنین نیست. دلیلشان هم این است که چون نمی شود امکانات را برای ارکستر فراهم کرد و همواره نمی توان ارکستر آماده کرد که همه اعضا بنشینند و ساز بزنند، صوت آن کار را پخش می کنند و خواننده با دکور یا عده ای که حتی به عنوان ارکستر نشسته اند، اما صدای اصلی صدایی است که در استودیو و در زمان دیگری ضبط شده، برنامه را برای تماشاگر تلویزیون اجرا می کند.
این ماجرا با موضوعی که چند هفته پیش در اجرای زنده یکی از کنسرت ها اتفاق افتاد کاملاً متفاوت است. می خواهم به پاره شدن آرشه ویولن در اجرای یکی از خواننده ها اشاره کنید و بگویید که به نظر شما ضبط موسیقی و لب زدن در این شرایط مجاز است یا خیر؟
بیش و کم مطلعم که چنین کارهایی در کنسرت ها می کنند اما در آن کنسرت خاص که مورد نظر شماست حضور نداشته ام. به طور مجموع می توان گفت که فریب در هر موقعیتی ناپسند است. دست کم این است که با اقبال و استقبال روبه رو نمی شود. مگر اینکه صداقتی در کار باشد و کل کنسرت از جنبه فریب خارج شود. این بحثش جداست.
چرا فریب اینجا ناپسند است؟ دلیل اصلی اش را می توانید بازگو کنید؟
نقاش یک نقاشی می کشد اما عکس نقاشی اش در جاهای مختلف نمایش داده می شود و به همین طریق کارش گسترش پیدا می کند، اشاعه داده می شود و همه می توانند از آن تصویر بهره ببرند. مجسمه ساز یک مجسمه می سازد اما تصاویرش را در اقصی نقاط جهان می توانند ببینند و به همین طریق مشخص می شود که این مجسمه مجسمه داود است که میکل آنژ آن را ساخته.
یا به همین طریق بناهای بزرگ تاریخی... این ها را بدین شیوه می توان تکرار کرد. اهالی موسیقی هم به دلیل اینکه قابلیت تکرار در هر کاری وجود ندارد و اساساً یکی از تعاریف هنر این است که قابل تکرار نیست، در برخی کنسرت ها، یکی از کارهایی که از دیگری بیشتر قبول دارند، به فرض یک دو شب همان را تکرار می کنند منتهای مراتب معمولاً مبتنی بر صداقت است و بدین طریق می توان با توجه به مجموع فعالیت های همه شب های کنسرت، به آن کار هنری نمره داد.
یعنی در حد یک کار مجاز است البته اگر صادقانه باشد؟
نمی توان گفت که صد درصد خوب است و این شیوه هم موافقان و مخالفانی دارد که باید سخن آنها را هم شنید. اما فراموش نکنید که اصالت هنر بر صداقتش استوار است. حتی اگر شاعری درباره عشق، علاقه، مهر، نوع دوستی و حتی نفرت صداقت نداشته باشد، شعرش به دل نمی نشیند. اگر یک موزیسین و آهنگساز صداقتی در کارش نداشته باشد و آن را برای شخصیت تاریخی ساخته و بعدها آن را به معشوقش بفروشد یا برای معشوقش گفته و آن را به واقعه ای تاریخی وصل کند و مثلاً به صدا و سیما بفروشد، مورد اقبال قرار نمی گیرد. از این نمونه ها در ذهنم زیاد دارم اما درست نیست که نام ببرم.
شاعری شعری را به فرض برای معشوقش گفته و با جا به جایی واژه ای، اسم او را تغییر می دهد و همان شعر را برای یک شخصیت مذهبی یا ملی می فروشد. این عده چون فقدان صداقت دارند، توی ذوق می زند و نه تنها محبوب نمی شوند بلکه مورد تنفر قرار می گیرند.
خیلی ها فوتبال نمی بینند بلکه به ورزشگاه می روند تا تیم و بازیکن مورد علاقه شان را تشویق کنند. این افراد حتی از دیدن لباس بازیکنان هم لذت می برند. اما اینکه اغلب مردم به چه منظور پا به کنسرت می گذارند، بیش و کم می توان گفت که برای دیدن اجرای زنده می روند. این اجرای زنده را هر کسی با هر شأن و شخصیت و جایگاه هنری مخدوش کند، کار ناپسندی کرده و نوعی خیانت محسوب می شود مگر اینکه کسانی که بلیت می خرند از قبل اطلاع داشته باشند که یک کار پلی بک یا لب زدن را می بینند.
چندی پیش در یک کنسرت آرشه یک ویولن پاره شد و ویولن نواز هیچ اضطراب و استرسی به خودش راه نداد و وقتی آرشه پاره شد ادای ویولن نواختنش را ادامه داد. خواننده گروه هم در پایان از او تشکر کرد که با جان و دل برای مردم ساز نواخته است.
آرشه ویولن مجموعه بیش از ۵۰ تار از موی اسب است و وقتی پاره شود دیگر صدایی از ویولن درنمی آید. اجازه دهید من هر دو وجه را بررسی کنم. زمانی در خدمت آقای ذوالفنون در منزل یکی از دوستان بودم. من سه تار را از خانه به آنجا برده بودم و سه تار را دیرگاهی کناری نهاده و با آن کار نکرده بودم. استاد وقتی دو ناخن زدند یکی از سیم ها پاره شد، دو ناخن دیگر زدند و یک سیم دیگر هم پاره شد. ایشان از چهار سیم سه تار با یک سیم ملودی را ادامه داد. مهارت نوازنده در چنین موقعیت هایی محک می خورد.
جالب این است که بعد از این اتفاق هیچ تغییری در نواختن و صدا هم ایجاد نشد. گویی مردم را نادان فرض کردند.
من مخالف سخن و فرمایش شما نمی خواهم نکته ای عنوان کنم. بلکه مهارت استاد ذوالفنون را می خواهم یادآور شوم. گاهی یکی تنبک می زند و پوستش پاره می شود. چون قرار است فقط ریتمی را بزند، می تواند روی قسمت چوبی ریتم را بگیرد. این کار سابقه دارد اما اگر ملودی قبلاً ضبط شده و خواننده لب می زند، فریب را چاشنی کار کرده اند که همان طور که گفتم قبلاً هم اتفاق افتاده است.
اساساً اگر وسیع تر بنگریم، هر هنری که با فقدان صداقت روبه رو باشد دیرپا نیست. ممکن است خواننده ای چند صباحی اعتبار داشته باشد اما در طول این ۵۰ سال که ارادت ما به آقای بنان و شجریان پابرجاست، ببینید چقدر خواننده آمده اند و رفته اند اما گاه به دلیل فقدان صداقت در هنرشان گم و فراموش شده اند. کار هنری دو پایه دارد: یکی صداقت و دیگری عاطفه. اگر هنرمند یکی از این دو را نداشته باشد کارت به اصطلاح نمی گیرد. ممکن است چند روزی مردم را فریب دهند اما نمی توان تا همیشه این رویه را ادامه داد و در بر پاشنه دیگری می چرخد، مانند اتفاق چند هفته پیش.