به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، امروز ۲۱ اردیبهشت ماه مصادف با پنجاه و دومین سالگرد رای مثبت شورای امنیت سازمان ملل متحد به جدایی جزیره بحرین از خاک ایران در سال ۱۳۴۹ است.
در هشتمین سال به قدرت رسیدن فتحعلی شاه دومین شاه قاجار، اولین جنگ بزرگ ایران و روسیه در گرفت. در این جنگ که بین سالهای ۱۱۸۴ تا ۱۱۹۲ شمسی اتفاق افتاد، سپاهِ فتحعلی شاه به فرماندهی عباس میرزا ولیعهد شاه، شکست سختی خورد و برای فرار از گزند روسهای تزاری تن به امضای عهدنامه گلستان داد. طبق این عهدنامه، ایران علاوه بر از دست دادن هزاران کیلومتر از خاکش به وسعت کشورهای آذربایجان، ارمنستان و بخشهایی از گرجستان، هزاران کیلومتر از خط ساحلی خود با دریای مدیترانه و دریای خزر را از دست داد.
در جنگ دوم ایران و روسیه که بار دیگر به فرماندهی شازدهِ قجری انجام شد، هموطنانمان در قفقاز جنوبی طی سالهای ۱۲۰۴ تا ۱۲۰۶ درگیر جنگ و خونریزی شدند. با شکست سخت سپاهِ عباس میرزا، فتحعلی شاه برای در امان ماندن از برخورد سخت و بیرحمانه تزارهای روس، ولیعهد را به همراه میرزا ابوالحسنخان ایلچی، وزیر امور خارجه و دومین شخصیت معروف فراماسون ایران در عصر فتحعلی شاه، با اختیار تام به روستای ترکمنچای از توابع شهرستان میانه آذربایجان فرستاد.
این دو در ترکمنچای، پای عهدنامهای را امضا کردند که به موجب آن صدها کیلومتر دیگر از خاک کشورمان در قفقاز جنوبی از جمله شهرهای ایروان، نخجوان و تالش از میهن جدا و به خاک روسیه ضمیمه شد.
جدایی بحرین
اما عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمنچای که در سوم آبان ۱۱۹۲ و اول اسفند ۱۲۰۶ امضا شد، پایانبخش به فنا رفتن آب و خاک کشورمان به دست شاه بیکفایت قاجار نبود. تاریخ ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۴۹ تکه دیگری خاک کشورمان از میهن جدا شد، اما این بار در جنوب کشور و در خلیجفارس و به دست پسرِ رضا پهلوی.
محمدرضا شاه اما این اقدام را نه با جنگ و خونریزی که در کمال میل و از سر بیاعتنایی به ارزش سیاسی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی «بحرین» انجام داد.
۱۵ عضو دائم و غیردائم شورای امنیت سازمان ملل متحد شامل آمریکا، شوروی، انگلستان، فرانسه، چین، سوریه، بروندی، کلمبیا، فنلاند، نپال، نیکاراگوئه، لهستان، سیرالئون، اسپانیا و زامبا به اتفاق آرا و بدون حتی یک مخالف، دویست و هفتاد و هشتمین قطعنامه خود را در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ صادر کردند و جزیره بحرین را از سرزمین مادریش جدا کردند و کشور مستقل بحرین را شکل دادند.
به دنبال این مصوبه شورای امنیت، پادشاهی بحرین در اواسط تابستان ۱۳۵۰ اعلام استقلال کرد و شاهِ پهلوی به عنوان اولین مقام رسمی یک کشور، به سلطان وقت بحرین تبریک گفت.
اعضای دائم شورای امنیت شامل آمریکا، شوروی، انگلستان، فرانسه و چین و اعضای غیر دائم وقت شورای امنیت شامل سوریه، بروندی، کلمبیا، فنلاند، نپال، نیکاراگوئه، لهستان، سیرالئون، اسپانیا و زامبا با استناد به گزارش دبیرکل وقت سازمان ملل که در هشتم فروردین ۱۳۴۹ تهیه شد، قطعنامه مذکور را تصویب کردند.
اعضای شورای امنیت علاوه بر این گزارش، اظهارات شفاهی و نامههای مکتوب نمایندگان وقت ایران، انگلستان و ایرلند شمالی در تاریخ ۱۸ و ۲۹ اسفند ۱۳۴۸ تحویل دبیرکل وقت سازمان ملل شده بود را در رایگیریشان دخیل کردند.
قطعنامه ۲۷۸ام
دویست و هفتاد و هشتمین قطعنامه شورای امنیت سازسازمان ملل اشعار داشت:
«۱- بر گزارش نماینده شخصی دبیرکل که سربسته با یادداشت دبیرکل در تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۷۰ مصادف با ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۹ در شورای امنیت منتشر شد، صحه میگذارد.
۲- از یافتهها و استنتاج گزارش مذکور استقبال میکند به خصوص این نکته که «اکثریت انبوه مردم بحرین خواهان شناسایی هویت خود به عنوان کشوری آزاد و مستقل با توانایی تصمیمگیری در مورد روابطشان با دیگر کشورها هستند.»
موافقت دولت و مجلسین
بیست و دومین دوره مجلس شورای ملی سه روز بعد از صدور قطعنامه ۲۷۸ام شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹، لایحه جدایی بحرین از خاک کشور ایران را که توسط امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت ایران به مجلس تقدیم شد، به رای گذاشت و به جز تعداد انگشت شماری از نمایندگان، اکثریت آنان با این لایحه موافقت کردند.
مصوبه مجلس بیست و دوم برای رسمیت یافتن نیاز به تصویب نهایی در پنجمین دوره مجلس سنا داشت. این مجلس نیز چهار روز بعد در نشست ۲۸ اردیبهشت ماه به رای گذاشته شد و همه ۶۰ نماینده این مجلس نیز با لایحه دولت و مصوبه مجلس بیست و دوم موافقت کردند.
داستانسرایی محمدرضا
براساس اسناد تاریخی ایران، جزیره بحرین در جنوبیترین منطقه خلیجفارس، منطقهای در شمال غرب کشور قطر، از هزاران سال قبل جزو جداییناپذیر از خاک ایران بود. حق حاکمیت ایران بر جزیره بحرین آن قدر بدیهی بود که انگلستان پس از ۱۵۰ سال اشغال این جزیره نه مستقیما که از طریق عوامل درباری و سیاسی خود در ساختار قدرت و با ظاهری دمکراتیک و قانونی این جزیره را رسما از خاک ایران جدا کرد.
موافقت دربار، نخستوزیر و مجلسین ایران با جدایی بحرین از خاک ایران براساس رایزنیها و لابیهای پشت پرده سیاستمداران انگلیسی انجام شد. این لابیها و بدهبستانهای سیاسی و اقتصادی در نهایت محمدرضا پهلوی را به این نتیجه رساند که چشم بر این حق قانونی و تاریخی ایران ببندد.
پهلویِ پسر در این بدهبستانها حتی دست از ادعای مالکیت بحرین هم برداشت، توجیهاتی هم برای کمکاری در بازپسگیری حاکمیت این منطقه هم داشت به طوری که برای توجیه رفتار غیرقابل توجیه و نابخشودنیش موافقتنامهای در دوم آبان ۱۳۴۷ با دولت عربستان امضا کرد و پس از آن در تاریخ ۱۴ دی ۱۳۴۷ به دهلینو پایتخت هند سفر کرد.
او در این سفر، اعلام کرد: «دولت شاهنشاهی نمیخواهد با اعمال زور بحرین را تصاحب کند، بلکه حاکمیت بحرین را به دلخواه اکثریت مردم، در یک همهپرسی آزاد زیر نظر سازمان ملل متحد میگذارد تا اگر اکثریت مردم بحرین علاقه به ملحق شدن به ایران داشتند، بحرین در حاکمیت ایران بماند و اگر خواستند از ایران تجزیه شوند، کشوری مستقل شوند.»
امیرخسرو افشار، قائم مقام وزارت خارجه و مسؤول مذاکره با دولت انگلستان، موضعگیری شاه در دهلینو را نتیجه «توصیههای رییس اینتلیجنت سرویس انگلیس در تهران» اعلام و این احتمال را مطرح کرد که شاید عقبنشینی بهتآور شاه در پی توافق با دولت انگلستان برای تثبیت مالکیت ایران بر جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک اتخاذ شده باشد.
شاه پهلوی یک سال و ۱۰ روز بعد در تاریخ ۲۴ دی ۱۳۴۸ در جمع کارکنان وزارت امور خارجه با اشاره به تسلط ۱۵۰ ساله دولت انگلستان بر جزیره بحرین، گفت: «انگلیس این جزیره را به ایران پس نخواهد داد و من نمیتوانم چون دُنکیشوت رفتار کنم.»
اسدالله علم، وزیر دربار محمدرضا شاه در مجموعه هفت جلدی خاطراتش با اشاره به توجیهات مکرر شاه، نوشت: «اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن میگویند. به لحاظ اقتصادی مجمعالجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند، زیرا نفت آنجا که تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد.»
توجیه محمدرضا این بود که «از نظر اهمیت استراتژیکی و سوقالجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز آن جزایر دیگر ارزشی ندارد. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست.»
آخرین توجیه محمدرضا پهلوی برای چشمپوشی از تمامیت ارضی ایران در بحرین، این بود که «من اهل این نیستم که به زورِ حضور لشگرم، یک جایی را ضمیمه خاک خود کنم.»
نقش هویدا
بعد از چراغ سبز امیرعباس هویدا، نخست وزیر وقت پهلوی، فرستاده سازمان ملل متحد به جزیره بحرین سفر کرد و به رایزنی و گفتوگو با سران قبایل و عربهای متنفذ بحرینی پرداخت و گزارش این سفر را با محوریت تمایل مردم بحرین به جدایی و استقلال به مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل ارائه کرد. شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز به این گزارشها استناد و با قطعنامه ۲۷۸ام موافقت کرد.
به دنبال آن شیخ نشین بحرین در ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ استقلال خود از ایران را اعلام و دربار و دولت ایران نیز به عنوان اولین مقام رسمی این کشور، این اعلام به رسمیت شناختند.
امیرعباس هویدا، نخست وزیر وقت ایران در واکنش به انتقادات برخی رسانهها، گفت: «به هیچ کس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هر کس میخواستیم شوهرش دادیم.»
ادعای انگلستان
فیلیکس جونز، نماینده سیاسی انگلستان در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۲۴۰ طی قراردادی با شیخ محمد بن خلیفه، شیخ بحرین مجمعالجزایر بحرین را رسما مورد حمایت پادشاهی انگلستان اعلام کرد. حاکمان انگلستان در واکنش به اعتراض صدراعظم وقت ایران، «دزدان دریایی» و «لزوم برقراری امنیت در خلیج فارس» را بهانه کردند.
دولت وقت انگلستان در سال ۱۲۸۵ ضمن امضای پیمانی با حاکم بحرین، این کشور را به قیمومیت خود درآورد. ایران نیز پس از پایان سلسله قاجار و عضویت در جامعه ملل در دوره رضا شاه پلهوی، در سال ۱۳۰۶ ادعای مالکیت ایران بر بحرین را مجددا مطرح کرد. برخی پژوهشگران تاریخی امضای قرارداد جده بین پادشاهی انگلستان و امیر عربستان در همان مقطع زمانی را دلیل اعتراض ایران دانستهاند. آنان معتقدند «براساس پیمان انگلیس و عربستان، ابنسعود پذیرفت بحرین تحتالحمایه انگلیس شود.»
دولت وقت ایران قرارداد مذکور را مغایر حق حاکمیت خود بر بحرین و زایل کننده تمامیت ارضی ایران توصیف کرد. در اعتراض به این قرارداد و در همین سال دولت ایران طی نامهای که توسط وزیر وقت امور خارجه خطاب به رابرت کلایو، وزیر مختار انگلیس در ایران نوشت، بر حق حاکمیت مطلق ایران بر بحرین تأکید شد و رونوشت آن را برای جامعه ملل فرستاد اما وزیر امور خارجه انگلیس یکسال بعد در یادداشتی به جامعه ملل اعتراض ایران را بیاساس خواند و عنوان کرد: «بحرین کشور مستقلی است که مشترکات جغرافیایی و نژادی با ایران ندارد.»
در حالی که دربار و دولت ایران در دوره رضا شاه پهلوی مدعی حاکمیت بر بحرین بود، پادشاهی انگلستان در سال ۱۳۰۶ با موضوع بحرین و تحتالحمالگی انگلیس بودن آن، با عربستان سعودی قرارداد امضا کرد. دولت ایران بلافاصله و به صورت رسمی به جامعه ملل اعتراض و پیمان مذکور را تجاوز به تمامیت ارضی ایران عنوان کرد.
دادخواهی ایران، توسط مهدیقلی خان هدایت ملقب به مخبرالسلطنه، نخستوزیر وقت ایران، در تاریخ خرداد ۱۳۰۷ در صفحه ۶۰۵ روزنامه جامعه ملل چاپ کرد اما با تعلل جامعه ملل و آغاز جنگ جهانی دوم از یک سو و اشغال ایران توسط متفقین و اخراج رضا شاه از ایران توسط انگلیسیها در شهریور ۱۳۲۰، این اعتراض راه به جایی نبرد.
مکر انگلیسی
در اواسط سال ۱۳۴۶ که پادشاهی انگلستان تصمیم گرفت به شیخنشینهای خلیج فارس استقلال سیاسی دهد بار دیگر موضوع بحرین بر سر زبانها افتاد. همچنین در بهمن ۱۳۴۶ پس از اینکه انگلستان اعلام کرد نیروهایش را تا پایان سال ۱۳۴۹ از شرق کانال سوئز خارج خواهد کرد، دولت ایران از این تصمیم استقبال و اعلام کرد از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است.
سیاستمداران انگلیسی در طرحی جدید پیشنهاد تشکیل فدراسیونی متشکل از ۹ شیخنشین جنوب خلیج فارس با حضور بحرین به عنوان یک کشور عربی واحد، پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه را مطرح کردند. در پی این طرح، مقامات وقت کشورمان حق حاکمیت ایران بر بحرین را از دست رفته پنداشتند و وارد بازی سیاسی شدند که در پایان این بازی، بحرین از ایران جدا شد و این در حالی بود که حق حاکمیت ایران بر جزایر تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی با خدعه انگلستان همچنان مسئلهساز باقی ماند.
منابع:
وب سایت سازمان ملل متحد
جدا شدن بحرین از ایران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، حسین مولایی، مقاله بازیگردان اصلی جدایی بحرین از ایران