به گزارش همشهری آنلاین، یک زن جوان متین، از اعماق تاریک پرتره لئوناردو داوینچی به بیرون خیره شده است؛ او صورتی درخشان، مرموز و دستنایافتنی دارد. تقریبا مطمئن هستیم که نام او سیسیلیا گالرانی است، اما بیشتر او را با عنوان «بانویی با قاقم» میشناسند، و آن هم به خاطر موجود سفیدی است که در دامان او آرام گرفته است. تابلوی بانویی با قاقم، یکی از ۴ پرتره شناختهشدهای است که لئوناردو از زنان کشیده است. این بوم کوچک و بینقص، متعلق به سال ۱۴۹۰، که برای قرنها مورد توجه مجموعهداران بوده، در تاریخ اروپا، سرنوشت غریبی از سر گذرانده است.
گالرانی نه تنها یک زن زیبا، بلکه یک شاعر، محقق و آهنگساز بااستعداد بود؛ یک زن واقعی رنسانسی که لودوویکو اسفورزا، دوک میلان را فریفته خود کرد. قاقم - که توسط لئوناردو در مرحله دوم از سه مرحله این نقاشی اضافه شده است - کنایهای است از اسفورزا که به قاقم سفید ملقب بود. موجودی که در دستان گالرانی، رام اما نیرومند است و برای یک قاقم یا راسو، به طرز عجیبی اروتیک است.
کتاب چهارم ادن کالینزورث، «آنچه قاقم دید: سفر فوقالعاده اسرارآمیزترین پرتره لئوناردو داوینچی»، تاریخ پرفراز و نشیب نقاشی لئوناردو، از دربار رنسانسی اسفورزا تا لهستان عصر روشنگری را به تصویر میکشد. و همینطور آنچه را که در جنگ جهانی شاهد آن بود. «آنچه قاقم دید» اثر کالینزورث - یکی از مدیران سابق هرست و اکنون رئیس اندیشکده - به ماجراهایی پرداخته که نقاشی در طول ۵۰۰ سال گذشته در دل جنگها و امپراتوریها در سرتاسر اروپا شاهد آن بوده است.
داستان جایی قطع میشود که نقاشی در تاریخ گم شد. بانویی با قاقم، برای بیش از دو قرن پس از مرگ گالرانی ناپدید شد، اما در حدود سال ۱۸۰۰، زمانی که شاهزاده لهستانی، آدام یرژی چارتوریسکی آن را در سفری در ایتالیای ناپلئونی خرید، دوباره پدیدار شد. او این پرتره را به مادرش، پرنسس ایزابلا دوروتا چارتوریسکا هدیه داد.
پرنسس ایزابلا مکاشفه بزرگ داستان پرماجرای کالینزورث است. او که سیاستمدار و دیپلماتی چیرهدست بود، همچنین یک ملیگرای فداکار لهستانی و قهرمان عصر روشنگری بود: او در سال ۱۷۴۶ به دنیا آمد و بنجامین فرانکلین و ولتر در زمره ستایشگرانش بودند. او در ماه عسل لباس رسمی شوهرش را پوشید و آزادانه به عنوان یک مرد در اروپا سفر کرد.
هنگامی که لهستان در پایان قرن هجدهم به روسیه ملحق شد، ایزابلا انرژی خود را صرف جاودانه کردن فرهنگ لهستان کرد. او در پولاوی موزهای ساخت تا در آن ارزشمندترین گنجینههایش را در کنار سایر آثار اروپایی مانند صندلیهای شکسپیر و روسو و خاکستر ال سید نگهداری کند. پس از تزار نیکلاس اول در سال ۱۸۳۰ آنچه از خودمختاری لهستان باقی مانده بود، در هم شکست. خانواده چارتوریسکی «بانویی با قاقم» را برای نگهداری به پاریس، در هتل لامبرت، مرکز هنرمندان و روشنفکران تبعیدی لهستانی، منتقل کردند.
سرنوشت این نقاشی بهویژه در طول جنگ جهانی دوم مخاطرهآمیز بود، زیرا دزدان هنر نازی به شدت دل در گروی آن داشتند. از جمله این علاقمندان هیتلر بود که «سفیر هنری» او هانس پوسه سعی کرد «بانویی با قاقم» را برای موزهای که میخواستند در اتریش برپا کنند، بخرد. این نقاشی توسط یک خانهدار در املاک خانواده چارتوریسکی در شرق لهستان این تابلو را در یک روبالشی پنهان کرده بود، اما سرانجام توسط گشتاپو پیدا شد. هانس فرانک، فرماندار کل که بر نسلکشی یهودیان لهستان نظارت داشت، بانویی با قاقم را در ویلای تابستانی خود در باواریا به نمایش گذاشت.
هنگامی که فرانک توسط سربازان آمریکایی در سال ۱۹۴۵ دستگیر شد، نقاشی به کراکوف بازگردانده شد. داستان دزدی آثار هنری توسط نازیها، سرنوشت این تابلوی نقاشی را بسیار خواندنی میکند و نویسنده سعی میکند با گسترش دادن ماجرای دزدیها، داستانهایی هم درباره کسانی تعریف کند که پس از جنگ تلاش کردند میراث هنری اروپا را جمعآوری کنند.
یک عکس معروف لحظهای را مستند میکند که مردان آثار ماندگار [یک نیروی ویژه از مدیران موزههای آمریکایی و بریتانیایی، متصدیان، مورخان هنر، و دیگران به نام مردان آثار ماندگار، جان خود را به خطر انداختند تا از نابودی هزاران سال فرهنگ اروپا توسط نازیها جلوگیری کنند]، که به بازیابی «بانویی با قاقم» برای متفقین کمک کردند، آن را به کارول استریچر مورخ هنر لهستانی تحویل میدهند. در آن تصویر، سیسیلیا گالرانی با جسارت به ورای اسلحهها و غبار و هیاهوی ایستگاه قطار کراکوف نگاه میکند؛ چشمانش شاهدی خاموش از دستاوردهای فرهنگی عمده اروپا و تاریکترین جنایات آن است.
نام اصلی کتاب: WHAT THE ERMINE SAW: The Extraordinary Journey of Leonardo da Vinci’s Most Mysterious Portrait
منبع: ترجمه از نیویورک تایمز با کمی تغییر.