کیوان علیمحدی، فیلمنامه‌نویس و کارگردان، باور دارد وقتی تیراژ کتاب زیر هزار نسخه است، کسی در سینمای ایران، سرمایه‌اش را پای اقتباس ادبی، قربانی نمی‌کند. او همچنین تاکید می‌کند در این زمینه نباید فریب سریال‌های پلتفرمی را خورد که بر اساس رمان‌ها ساخته می‌شوند، چرا که مسئله سازندگان و تهیه‌کنندگان آن‌ها، هیچ‌گاه فرهنگ و هنر نیست و نخواهد بود.

به گزارش همشهری‌آنلاین،  لغت اقتباس در اصطلاح، اخذ مطلب از یک اثر ادبی برای به نمایش درآوردن آن است. در اقتباسِ اثرِ اولیه کاستن‌ و افزودن‌های کارآمد، حیاتی نو به کالبد داستان می‌دهد. امّا طی چهار دهه‌ قبل، کم‌تر فیلمی ساخته شده است که سینما را به ادبیات وصل کند.

امروزه ارتباط میان ادبیات معاصر و سینمای ایران در پایین‌ترین سطح ممکن قرار دارد در حالی‌که در همه‌ کشورها، سینما ابزاری است برای نمایش قصه‌ها و عینیت بخشیدن به تصویرسازی قصه‌هایی که یا سینه‌به‌سینه منتقل شده یا به‌صورت رمان و داستان به چاپ رسیده. فیلم‌هایی مثل «دیوانه از قفس پرید»، «مسیر سبز»، «فارست گامپ»، «پاپیون»، «ذهن زیبا»، «مرا با نامت صدا کن»، «باید درباره کوین صحبت کنیم»، «مردی به نام اوه»، «رستگاری در شائوشنگ»، «فهرست شیندلر» و «سکوت بره‌ها» و ... بسیاری از فیلم‌های معروف از روی کتاب‌هایی معمولاً با همین نام اقتباس و ساخته شده.

در سال‌های اول سینمای ایران هم، فیلم‌های اقتباسی مثل «لیلی و مجنون» و «خسرو و شیرین» صحنه‌ آزمون و خطای اقتباس‌ بود امّا تا مدت‌ها نمایش‌های اقتباسی ضعیف و بی‌مایه بودند.

نمی‎توان برایِ اقتباس، مبدأ دقیقی مشخّص کرد، امّا از نمونه‌های نخستین کارهای اقتباسی در ایران، فیلم «پریچهر» ساخته‌ محمد حجازی است که فضل‌الله بایگان آن را از روی داستانی به همین نام نوشته بود. امّا نمایش نعل به نعل از روی داستان، دست‌آورد و تاثیری بر روند رشد سینما و اقتباس سینمایی در ایران نداشت گرچه این روند رفته‌رفته دستخوش تغییر شد.

سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳، دوره اوج اقتباس آثار ادبی در سینما و تلویزیون ایران بود. از نمونه‌های شاخص اقتباس‌شده آن سال‌ها، «گاو»، «شازده احتجاب» و «دایی جان ناپلئون» هستند که پیوندی عمیق و پابرجایی با ادبیات دارند و نشان می‌دهند قابلیت‌های بالقوه یک داستان ادبی به تولید اثری درخور می‌انجامد، امّا چیزی که وجود دارد فاصله‌ بین ادبیات فارسی و سینماست، سوالی که مطرح است این است که با وجود گسترش صنعت نشر و گستردگی ادبیات، چرا اقتباس کم و کم‌تر شده است؟

فرزاد موتمن، کارگردان سینمای کشورمان، پیش از این در گفت‌وگویی، دلیل کمبود فیلم‌های اقتباسی در ایران را تیراژ پایین کتاب در کشور دانسته و گفته بود «اگر برای یک اثر، تعداد زیادی خواننده بالقوه وجود داشته باشد، تهیه‌کننده به ساخت آن علاقه‌مند می‌شود، اما مردم علاقه زیادی به کتاب‌خوانی ندارند و تیراژ کتاب پایین است، بنابراین اقتباس کردن نمی‌تواند تاثیری بر فروش فیلم داشته باشد.»

همین سوال را از کیوان علی‌محمدی می‌پرسیم که فیلم «ارغوان» را از روی داستان «ممکن است خیلی‌ها برای مردنش گریه کرده باشند»، نوشته‌ علی‌اکبر حیدری ساخته است.

این کارگردان در پاسخ می‌گوید: «طرح این سوال مبتنی بر این پیش‌فرض است که سینما در ایران، امری در خدمت فرهنگ است. در حالی‌که گردانندگان سینما، کسانی که سینما را در ید خود دارند، آن را امری مصرفی می‌دانند. از نظرشان سینما قرار نیست مخاطب بسازد، سینما قرار نیست خاطرات مشترک بین مخاطبین بوجود بیاورد، بلکه به نظر ایشان، سینما مصرف‌کننده نیاز دارد و باید یک کالای مصرفی باشد. بنابراین، مثلث آغازین یک فیلم؛ یعنی تهیه‌کننده، کارگردان و فیلمنامه‌نویس، خود را بی‌نیاز از متن مکتوب یعنی فیلمنامه می‌دانند و بر این باورند با وجود بازیگرانی که بداهه‌گو هستند و خود می‌توانند مسیر فیلم را پیش ببرند، دیگر نیازی نیست که هزینه‌ای برای فیلمنامه پرداخت شود؛ در این شرایط، آیا جایی برای اقتباس می‌ماند؟»

وقتی تیراژ چاپ اول هر کتاب، کم‌تر از هزار نسخه را نشان می‌دهد و اشتیاقی به کتاب‌خوانی نیست، کاسبان سینما هم دلایل خود را دارند که پول خود را پای اقتباس قربانی نکنند

نویسنده و کارگردان فیلم‌هایی چون «شبانه روز» و «گیلدا» ادامه می‌دهد: «تیراژ کتاب در این سرزمین، آماری تلخ دارد. در اواخر دهه پنجاه خورشیدی، جمعیت ایران کم‌تر از ۳۵ میلیون و تیراژ کتاب پنج هزار نسخه بود، امّا امروز که جمعیت ایران بیش از ۸۵ میلیون شده است، تیراژ چاپ اول هر کتاب کم‌تر از هزار نسخه را نشان می‌دهد. وقتی اشتیاقی به کتاب‌خوانی نیست، کاسبان سینما هم دلایل خود را دارند که پول خود را پای اقتباس قربانی نکنند.»

فیلم‌های اقتباسی تا مدت‌ها مقبولیت عمومی چندانی نداشتند تا این‌که در سال ۱۳۴۳ و بعد از آن ۱۳۴۵ دو فیلم ساخته شد که توانست تحولی در سینمای ایران ایجاد کنند. اولی، فیلم «شب قوزی» ساخته فرخ غفاری بود که از شب بیست و چهارم کتاب «هزار و یک شب» برداشته شده بود.

نگاه جدی و عمیق به متن توسط نویسنده باعث شد این فیلم اولین نماینده ایران در جشنواره کن باشد و به جشنواره‌های دیگری هم راه پیدا کند. فیلم بعدی، داستان «امیرارسلان نامدارِ» نقیب الممالک، ساخته‌ اسماعیل کوشان بود که خیل جمعیت را به سالن کشاند. در سال ۱۳۴۷، رمان «شوهر آهو خانم» نوشته علی‌محمد افغانی روی پرده رفت که به نظر می‌رسد اولین اقتباس از یک رمان ایرانی است؛ پیش از ساخت آن، منتقدها عقیده داشتند که این فیلم روی پرده با شکست مواجه می‌شود اما فیلم داود ملاپور، با اقبال منتقدها و مخاطبان روبه‌رو شد. فیلم‌هایی نظیر «گاو»، «آرامش در حضور دیگران»، «ملکوت»، «داش آکل»، «سه قاب»، «شازده احتجاب»، «تنگسیر» و «خاک» در ادامه همین روند ساخته شدند که درباره آنها بسیار نوشته شد و نشانگر این بود که اقتباس ادبی، کم‌کم به مسئله‌ای جاافتاده و شناخته‌شده تبدیل می‌شد.

 کیوان علی‌محمدی، فیلم «ارغوان» را با اقتباس از یک داستان ساخته است

روند ساخت فیلم‌های اقتباسی طی سال‌های ۴۳ تا ۴۷ نشان می‌دهد که فصل جدیدی در سینمای ایران باز شده و سرآغاز آشتی با ادبیات بود. این روند با وقوع انقلاب، دچار رکود شد و جز چند فیلم چون «بی‌بی چلچله» کیومرث پوراحمد که بر اساس داستانی از ژوزه هائودو داسکونسلوس بود، کار مهم دیگری ساخته نشد. در این راستا، از کیوان علی‌محمدی می‌پرسیم «آیا فکر می‌کند کلیت فضای سینمای اقتباسی رو به پیشرفت است و روزی این فیلم‌ها دارای شعور سینمایی خواهند شد و می‌توان امیدوار بود روزی روند اقتباس به تعداد مناسب و نحوه درستی برسد؟»

این فیلمنامه‌نویس و کارگردان پاسخ می‌دهد: «امروزه با انبوهی از مراکز سینمایی روبه‌روییم؛ با هنرجویانی که شتاب دارند وارد سینما شوند، مشهور شوند و کیسه خود را پر از پول کنند و با هجوم طرفداران‌شان روبه‌رو شوند. در بطن این شتاب‌زدگی نیازی به پر کردن توشه‌ از عکس، شعر، داستان، موسیقی، فیلم، رمان و هرآن‌چه به کارشان قرارست عمق بدهد، وجود ندارد. نیاز یک عاشق راستین سینما با شتاب جور درنمی‌آید و تا وقتی فرد، انبان خود را از تجربیات و مواردی که عرض کردم پر نکند، پیشرفتی اتفاق نمی‌افتد. آمار کتاب‌های سینمایی و تجدید چاپ‌ هر ۱۰ سال این کتاب‌ها، خود گویای همه‌چیز است و نیازی به پرگویی من نیست.»

فریب سریال‌های پلتفرمی را نخورید. مسئله این دوستان هیچ‌گاه فرهنگ و هنر نیست و نخواهد بود. فقط باید صبور باشید تا پرده‌ها کنار برود و حقیقت آشکار شود

هوشنگ مرادی‌کرمانی از معدود نویسندگان موفقی بود که کارگردانانی چون محمدعلی طالبی، فیلمنامه‌های «تیک‌تاک» (۱۳۷۲) و «کیسه‌ برنج» (۱۳۷۶)، ابراهیم فروزش فیلم «خمره» (۱۳۷۰) مرضیه برومند فیلم «مربای شیرین» (۱۳۸۰) و محسن محسنی‌نسب و محمدرضا عالی‌پیام، فیلم «موشو/مشت بر پوست» (۱۳۸۲) را بر اساس داستان‌هایی از او ساختند.

همچنین، همکاری کیومرث پوراحمد و هوشنگ مرادی‌کرمانی در سریال تلویزیونی «قصه‌های مجید» را می‌توان شروع دوباره‌ای برای کارهای اقتباسی دانست. از همکاری موثر این نویسنده می‌توان در فیلم «مهمان مامان« به کارگردانی داریوش مهرجویی هم یاد کرد. همکاری برخی نویسنده‌ها در نگارش فیلمنامه‌ها که اغلب از آثار داستانی خودشان است، همچون گلی ترقی، داود غفارزادگان، اصغر عبدالهی، حسین مرتضاییان آبکنار، جعفر مدرس صادقی و غیره، نشانگر این است که اگر چه کمیت آثار اقتباسی رو به کاهش بوده، اما کیفیت و نحوه اقتباس به نحو چشم‌گیری رشد کرده است. یکی از نمونه‌های بارز آن، فیلم «پله آخر» ساخته علی مصفاست که با تلفیق دو داستان «مردگان جویس» و «مرگ ایوان ایلیچِ» تولستوی توانسته فیلمی مستقل با داستانی بومی و ایرانی بسازد که هم فضای داستان‌های اصلی حفظ شود و هم روایت شخصی کارگردان به تصویر بیاید.

در سال‌های اخیر، شبکه نمایش خانگی هم به سراغ ساخت سریال‌های اقتباسی رفته است؛ «زخم کاری» از رمان «بیست زخم کاری» نوشته محمود حسینی‌زاد و به تازگی سریال «یاغی» از رمان «سالتو» نوشته‌ مهدی افروزمنش ساخته شده‌اند. از علی محمدی می‌پرسیم «آیا این روند مورد اقبال عمومی قرار می‌گیرد و می‌شود امیدوار بود فاصله ادبیات و سینما به این وسیله پر ‌شود یا نه؟»

او در پاسخ خیلی کوتاه می‌گوید: «فریب سریال‌های پلتفرمی را نخورید. مسئله این دوستان هیچ‌گاه فرهنگ و هنر نیست و نخواهد بود. فقط باید صبور باشید تا پرده‌ها کنار برود و حقیقت آشکار شود.»

منابع:
ذوالقدری، میمنت (میرصادقی). واژه‌نامه هنر شاعری: فرهنگ تفضیلی اصطلاحات فن شعر و سبک‌ها و مکتب‌ها. ذیل «اقتباس»
فرشیدورد، خسرو. درباره ادبیات و نقد ادبی. تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۳
قاسم‌نژاد، علی. «اقتباس ادبی». دانشنامه ادب فارسی۲: فرهنگنامه ادب فارسی، ص ۱۱۵-۱۱۶

برچسب‌ها