همشهری آنلاین - مریم ورشو: اگر اهل گشت و گذار و به بازارهای سنتی در نقاط مختلف کشور علاقهمند باشید، بیشک در برخی نقاط همهمه صدای چکش گوشهایتان را تیز میکند. صدایی که با دنبال کردنش پای شما را به بساط چلنگری یا گاهی دکانهای قدیمی آهنگری باز میکند.
دیدن آهنگرانی که درکورههایشان میدمند و مشغول چلنگری هستند، برای کسانی که در شهرهای شلوغ زندگی میکنند تصویری عادی و روزمره نیست. مگر این روزها چند نفر به ابزار کشاورزی نیازمند هستند تا آهنگر بخواهد برایشان داس را روی سندان قرار دهد، با پتک روی آن بکوبد و چکش کاری کند! البته به جز داس میتوان تبر، کلنگ، چاقو، زنگوله، چکش، دوآرت و ابزار دیگر را هم در این لیست قرار داد.
این روزها آهنگری از رونق افتاده برای همین برخی آهنگران، دورهگردی میکنند؛ یعنی از یک روستا به روستای دیگر سر میزنند تا مشتریانشان را پیدا کنند. کشاورزی مانند گذشته دیگر رونقی ندارد، زیرا روستاییان زیادی از روستاهای خود مهاجرت کرده و به شهرها رفتهاند. وقتی روستایی در روستایش نماند چه کسی کشاورزی میکند؟ یا چه کسی دامداری را رونق میدهد؟ برای همین وقتی کشاورزانی هم که باقی ماندهاند سراغ آهنگران را نمیگیرند و به ابزاری که بهصورت کارخانهای تولید میشوند رضایت میدهند، برخی آهنگران خودشان به سراغ آنها میروند.
از طرفی در گذشته از اسب و قاطر زیاد استفاده میشد و نعل نیز کاربرد زیادی داشت، اما اکنون از نعل استفاده چندانی نمیشود و به تبع نیاز به آهنگرانی که نعل میسازند نیز کم شده است. البته طبیعی است وقتی خودرو جای حیوانات را حتی در روستاها بگیرد دیگر کسی نعل سفارش نمیدهد.
همچنین شاید شنیده باشید که به باور عام داشتن نعل خوش شانسی میآورد. برخی از مغازهداران و کاسبان نعلها را در ورودی مغازههایشان کف زمین میخ میزنند یا به سردر آویز میکنند، زیرا معتقدند که برکت میآورد. بنابراین در بسیاری از جاها کاربرد نعل به همین میزان استفاده رسیده است.
با این حال هنوز در برخی از بازارهای سنتی مانند کهنه بازار دزفول صدای چکش آهنگران به گوش میرسد. کسانی که هنوز با پتک و سندان مشغول کاسبیشان هستند؛ مانند همین پیرمردی که در ویدئو میبینید، این آهنگر قدیمی هنوز در کورهاش میدمد تا آتش این شغل قدیمی خاکستر نشود. او داس و تبرش را برای کشاورزانی میسازد که از ابزاری که سنتی با دستان او تولید میشوند، دل نمیکنند.
چشم از کارش بر نمیدارم و دلم نمیخواهد از او و دکان قدیمیاش خداحافظی کنم. با دقت به دستان و بازوان قدرتمندش که شی فلزی را حرارت میدهد و میکوبد نگاه میکنم، از چلنگریاش لذت میبرم و به این فکر میکنم که شاید سال های بعد صاحبان شغلهای دیگری را هم ببینم که جزو نوادر روزگار خود شوند یا به دوره گردی بیفتند، اما حتما دیگر از این موضوع متعجب نخواهم شد! دنیا به سرعت در حال تغییر است و هر روز رشد غول تکنولوژی نیاز انسان را به قدرت بدنیاش کم و کمتر میکند.