به گزارش همشهری آنلاین، گیتی معینی بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون درباره فعالیتهای اخیر خود توضیح داد: چند ماه پیش مدتی برای برنامههای ویژه ماه رمضان رادیو، در مصلا حضور داشتیم و بعد از آن هم به ایام هفته کتاب رسیدیم. بعد از آن هم در شبکه سلامت برخی پیامهای بهداشتی را میخواندیم. در حال حاضر کار خاصی در دست ندارم. برای برخی کارهای سینمایی قرارداد امضا کردهام اما هنوز برای آنها اتفاقی نیفتاده است. کلاً گفتهاند پروژهها در سکوت پیش میرود تا زمانی که کلید زده شود.
این بازیگر درباره نقشآفرینی تحسینشده خود در فیلم «ابلق» به کارگردانی نرگس آبیار که هنوز به اکران عمومی نرسیده است هم گفت: فیلم «ابلق» تحت تأثیر شرایط کرونایی و عدم استقبال مردم از سینماها، بهگونهای مسکوت باقی ماند اما به نظرم از آنجایی که کرونا کمرنگتر شده است، این فیلم هم به زودی اکران خواهد شد.
وی درباره تجربههای خود پس از فیلم «ابلق» هم افزود: در سریال «باخانمان» برزو نیکنژاد حضور داشتم. در سریال دیگری هم حضور داشتم که قرار است در ایام محرم از تلویزیون پخش شود. در یک مجموعه طنز هم حضور داشتم. درباره پروژههای سینمایی هم فعلاً نمیتوانم چیزی بگویم.
معینی درباره شرایط دشوار حضور در پروژههای سینمایی برای بازیگران پیشکسوت افزود: برای ما که سنی از ما گذشته است این شرایط دشوار وجود دارد اما بارها گفتن آن هم تأثیری ندارد. بالاخره مدتی هیچ پیشنهادی برای کار نیست و در مقطعی ناگهان ۱۰ پیشنهاد همزمان مطرح میشود. این شرایط همواره بوده، من در حال حاضر نزدیک به دو ماه است که برای یک پروژه سینمایی معطل هستم و در این دوماه خیلی کارهای دیگر میتوانستم انجام دهم. زمانی پیشنهاد بازی در فیلم «شهر گربهها» را داشتم و بسیار هم علاقهمند بودم برای آن پروژه به شمال بروم اما اعلام کردند امکانش نیست و باید در اختیار پروژه دیگری باشید؛ نه توانستم در آن فیلم حضور داشته باشم، نه این پروژه هنوز به سرانجام رسیده است. ما وقتی به یک پروژه تعهد داریم، هیچ فعالیت دیگری نمیتوانیم داشته باشیم.
این بازیگر درباره کمبود فیلمهای مرتبط با سالمندان در سینمای ایران گفت: ما که در هر چیز تقلید میکنیم ای کاش در این زمینه هم از سینمای غرب تقلید میکردیم. ما فقط شعار میدهیم. شرایطی که بهوجود آوردهایم حتی مطابق دینمان هم نیست. خواهر و برادرهای من خارج از کشور هستند و بارها به من هم گفتهاند که بیا پیش ما، اما من با عِرق میهنپرستانه ایران را دوست دارم و نمیتوانم جای دیگری بروم. حتی اگر شرایط هم در جای دیگر بهتر باشد، من روحیه و ثباتی که در کشورم دارم را در جای دیگر نمیتوانم داشته باشم.
وی افزود: من وطنم را دوست دارم و حتی برای مسافرت کوتاه یک ماهه هم نمیتوانم به خارج بروم اما اینجا هیچ مسئولی قدر ما را نمیداند؛ تنها مردم هستند که قدر ما را میدانند. مواجهه مردم با ما همواره به همراه با عزت و لطف بوده است. حتی در یک صف اداری و یا خرید دارو مردم نسبت به ما ابراز لطف میکنند.
معینی با اشاره به علاقه مردم به گرفتن عکس سلفی با خود، گفت: من یک بار به واسطه همین عکس گرفتنها از پروازم در فرودگاه جا ماندم و خدا به بچههای حراست فرودگاه خیر بدهد که برای پرواز بعدی جایی را به من دادند. مردم واقعاً لطف دارند اما بعضی اوقات ابراز این لطف مایه دردسر هم میشود! مردم در عین اینکه لطف دارند باید کمی هم رعایت احوال ما را بکنند.
وی افزود: تمام افرادی که بازیگر میشوند، قطعاً علاقه دارند که دیده شوند اما برخی مواقع آنقدر کلافه میشویم که از این میزان دیده شدن، پشیمان میشویم! مردم هم در عین لطفی که دارند باید گاهی ما را درک کنند. ما هم بالاخره آدم فضایی که نیستیم، ما هم مریض میشویم و ما هم گاهی مشکلاتی داریم. واقعیت این است که مردم ما بسیار خوب، باعاطفه و قدرشناس هستند.
این بازیگر درباره آخرین حضور خود در سالن سینما و فیلم دیدن همراه مردم هم گفت: واقعیت این است که من زیاد اهل سینما رفتن نیستم. گشت و گذار در طبیعت را معمولاً به حضور در سالن سینما ترجیح میدهم. گاهی اما به سینما میروم چرا که احساس میکنم سالن سینما برایم یک دانشگاه است و باید خیلی چیزها را از آن یاد بگیرم. البته در حال حاضر آنقدر ابتذال و دیالوگ رکیک در آثار زیاد شده که بعضاً آدم احساس چندش میکند از مواجهه با آنها!
معینی با تأکید بر اینکه فیلمهای خود را بر پرده سینما میبیند، ادامه داد: در حال حاضر فیلم «چند میگیری گریه کنی ۲» را در حال اکران دارم که هنوز فرصتش پیش نیامده به تماشای آن بروم چون سانسبندی مناسبی ندارد. در یکی از سینماها تک سانس ساعت ۱۰ شب داشت! من اگر ساعت ۱۰ به سینما بروم، چه ساعتی میخواهم برگردم؟
این بازیگر که در حین نقشآفرینی در فیلم «ابلق» به واسطه حمله برخی اراذل دچار آسیبدیدگی شده بود، درباره این اتفاق هم توضیح داد: آنها درواقع محل زندگیشان همان جا بود و از آنجایی که حضور ما کارهای مربوط به موادفروشی آنها را مختل کرده بود، میخواستند زودتر ما را از منطقه بیرون کنند. یک روز آمدند تا دوربین را بشکنند که زدند پای من را شکستند! با این همه زحمتی که برای آن فیلم کشیدم، حقم واقعاً سیمرغ بود اما سیمرغم فروخته شد!