به گزارش همشهریآنلاین، طبق گفته عاملی «۸۴ درصد قبولیهای کنکور در رتبههای زیر ۳ هزار جزو سه دهک بالای درآمدی هستند. حدود ۸۶ درصد قبولیهای رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی متعلق به سه دهک بالای اقتصادی بوده و سهم هفت دهک دیگر ۱۴ درصد بوده است.»
طبیعتاً امکاناتی از جمله مدارس خاص و غیردولتی، کلاسهای فوق برنامه، معلم خصوصی و کتابهای کمک درسی در اختیار دهکهای پایین جامعه نیست بنابراین سهم آنها در کنکور به مراتب کاهش مییابد و این قطعاً به معنای ضریب هوشی بالای دهکهای ۸، ۹ و ۱۰ جامعه و ضریب هوشی پایین نزد دهکهای پایین نخواهد بود بلکه گویا هر که پول بیشتری داشته باشد، کیفیت آموزشیاش بالاتر میرود و شانس قبولی بیشتری در ورود به دانشگاههای تراز بالا دارد.
البته که همیشه هم استثناهایی وجود دارد و داوطلبانی هستند که به خاطر استعداد ذاتی خودشان موفق به قبولی در کنکور شدند اما به طور کلی طبق گفته کارشناسان آموزشی و کارشناسان کنکور، کتابهای درسی به تنهایی به هیچ عنوان نمیتوانند منابع آموزشی کافی برای شرکت در کنکور باشند. بنابراین بدون صرف هزینههای گزاف که گردش عجیب مالی برای ذینفعان دارد، شانس قبولی در کنکور هم کم خواهد بود. «ایران» همزمان با آغاز ماراتن کنکور ۱۴۰۱ که از امروز به مدت ۴ روز آغاز شده است، این موضوع را از نگاههای متفاوت یک معلم متوسطه دوم در تهران، یک معلم در سیستان و بلوچستان بهعنوان نمایندهای از مناطق محروم و کارشناسی در زمینه کنکور مورد بحث و بررسی قرار داده است که در ادامه میخوانید؛
تنها ۷۰ درصد از داوطلبان زیر ۱۰ درصد تست صحیح زدند
فرشاد مهرافشان مشاور کنکور و حوزه آموزش با انتقاد بر اینکه میان آموزش و پذیرش همخوانی نیست، میگوید: در ابتدا مشکلی که داریم این است که یک سازمانی به دانشآموزان درس میدهد و یک سازمان دیگر مسئول سنجش است. در حالی که باید یک ارتباط قوی میان این دو باشد که متأسفانه نیست و نوع آموزش و پذیرش با هم همخوانی ندارد.
وی در ادامه اشاره میکند: از میانگین ۵۰۰ هزار شرکتکننده گروه تجربی معمولاً حدود ۲۰۰ هزار نفر صفر و منفی میزنند و درصدهای بالای ۷۰ در این دروس به ندرت به بیش از دو هزار نفر میرسد. در رشته ریاضی که واقعاً آمارها عجیب است، از حدود ۱۴۰ هزار شرکتکننده معمولاً حدود ۱۰۰ هزار نفر میانگین اختصاصی زیر ۱۰ درصد دارند و درصدهای بالای ۷۰ در هر درس نیز رقم دور از تصور است. سؤال اساسی این است که با این همه مراکز آموزشی و برنامههای مختلف آموزشی چرا آمارها این چنین است، آیا آزمونهای ما منطبق بر آموزش و چهارچوب آموزش و پرورش است؟ اگر هست این تناقض در چیست و اگر نیست چطور انتظار داریم دانشآموز ما در مناطق محروم با این غولهای آموزشی رقابت کند و سهمی در دانشگاههای معتبر و آینده کشور داشته باشد. بار دیگر توجه شما را به این نکته جلب میکنم که حتی مراکز بسیار عالی، مراکز تیزهوشان یا مدرسهای مانند علامه حلی آن نتیجه لازمی که بعضاً مورد انتظار والدین و دانشآموزان است را کسب نخواهند کرد. این نشان میدهد نگاه سازمان سنجش با نگاه آموزش و پرورش کاملاً متفاوت بوده و هر کدام راه خودشان را میروند. در این میان جامعه بویژه قشر آسیبپذیر ضربه میخورند. تقریباً میتوان گفت قشر آسیبپذیر سهم بسیار کمی از دانشگاههای معتبر داشتند و در آینده نیز بدتر میشود. این کارشناس کنکور میافزاید: واقعیت این است که سؤالات کنکور با آنچه در کتابهای درسی وجود دارد، خیلی متفاوت است. نمیتوان گفت که تمام دانشآموزان و داوطلبان ما کم کاری میکنند؛ وقتی این آمارها را کنار هم میگذاریم، میبینیم که ربط چندانی به سختی و آسانی کنکور نداشته، بلکه به میزان امکانات بستگی دارد و مربوط به نوع نگاه به کنکوراست در حالی که تعداد زیادی از دانشآموزان امکانی برای رقابت ندارند.
با نوع آموزشی که در دبیرستانها داده میشود امکان ندارد دانشآموزی در کنکور قبول شود
وی در ادامه خاطرنشان میکند: سؤالات کنکور تحت هیچ شرایطی از کتابهای درسی نیست، در واقع با نگاهی که باید از کتابهای درسی باشد، نیست. با نوع آموزشی که در دبیرستانها داده میشود، امکان ندارد دانشآموزی در کنکور قبول شود، پس دانشآموز مجبور است از کتابها و کلاسهای کنکور استفاده کند. اینکه دانشآموزی بخواهد در کلاسهای کنکور شرکت و کتاب تهیه کند نیاز به هزینه زیادی دارد و همه مردم توانایی هزینه کردن را برای این موارد ندارند.
مهرافشان کارشناس آموزشی میگوید: نباید فقط استثناها مثل کسانی که با وجود زندگی در منطقه محروم، موفق به کسب رتبه تک رقمی میشوند را مورد توجه قرار داد. در مناطق محروم مدارسی از سوی وزارت نفت، بنادر و... ساخته میشوند. هزینههای زیادی از سوی شرکت نفت برای این مدارس صرف شده و قبولی دانشآموزان آنها در دانشگاهها به گونهای اطلاعرسانی میشود که گویی، سهم قبولی مناطق محروم در کنکور زیاد است. بهعنوان مثال چند سال پیش در ایرانشهر شش نفر در رشته پزشکی قبول شدند اما نگفتند که پشت پرده قبولی این شش نفر چه بوده است؟ این افراد اصلاً در رقابت نبودند و یک سهمیهای برای این شهر از قبل تعیین شده بود.
این کارشناس کنکور در پایان خاطرنشان کرد: با امکانات موجود، نظام پذیرش ما تحت هیچ شرایطی عادلانه نیست. با مصوبه جدید هم دردی دوا نمیشود و همه با قوانین جدید کنکور مخالفاند، وقتی که کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با این مصوبه مخالف است. اگر مصوبه ۱۴۰۲ اجرایی شود همان یکی دو درصد موارد استثنا را هم دیگر نخواهیم داشت.
مشکل اصلی نظام آموزشی ما این است که دانشآموزان نخبه را از مدارس به بهانههای مختلف جدا کردند
در این میان اما معلمان تبعیضهایی که در مدارس دولتی نسبت به دانشآموزان در کنکور اعمال میشود را به خوبی درک میکنند و این مسأله کاملاً برای آنها ملموس است. علیرضا شابدین یکی از معلمانی است که سالها در مقطع متوسطه دوم تدریس کرده و برای شرکت در کنکور در کنار دانشآموزان خود بوده است. شابدین معلم فیزیک مقطع متوسطه دوم دبیرستان شهید علی محمدی در واکنش به اظهارات شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی براینکه ۸۴ درصد از پذیرفته شدگان کنکور از دهکهای ۸، ۹ و ۱۰ هستند. به یکی از علتهای مهم آن که جدایی دانشآموزان با استعداد و نخبه از مدارس عادی است، اشاره میکند و میگوید: من بهعنوان معلم رسمی آموزش و پرورش که ۲۸ سال سابقه دارد میخواهم برخی واقعیتها را به شما بگویم. درصد مدارس غیرانتفاعی که سیاستگذاری آموزش و پرورش را در دست گرفتهاند خیلی زیاد نیست؛ مشکل اصلی نظام آموزشی ما این است که دانشآموزان نخبه را از مدارس به بهانههای مختلف جدا کردند. من چند عامل را موجب افت آموزشی در سیستم آموزش کشور میدانم اول اینکه مدارس دولتی از مرکز توجه خارج شده و هیچ اهمیتی به آنها داده نمیشود.
وی میافزاید: در هر شهری یک تعداد مدارس نمونه و تیزهوشان راهاندازی شد و طبیعتاً دانشآموزان آنها هم نتیجه بهتری میگیرند و ما بقی آنها هم به مدارس دولتی راه مییابند. افرادی که از نظر تمکن مالی سطح پایینتری دارند، امکان استفاده از کلاسهای آموزشی برای ورود به تیزهوشان را نداشتند، ضمن اینکه تمام مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی شهریه میگیرند و این تبدیل به یک منبع درآمد شده است.
این معلم مدرسه در ادامه توضیح میدهد: در کنار اینها، مؤسسات کنکوری مثل قارچ ثبت شده است. کتابهایی که برای مقطع ابتدایی نوشته شده را ملاحظه کنید آیا یک دانشآموز پنجم ابتدایی باید درگیر این مسائل شود؟
وی به حذف یک مدرسه دولتی برای حفظ مدارس غیردولتی اشاره میکند و توضیح میدهد: ما در منطقه دو یک مدرسه دولتی بهنام شهید بهشتی با مدیریت فوقالعاده داشتیم که هر سال ۱۰ تا ۱۵ نفر در رشته پزشکی از این مدرسه پذیرفته شده و چندین نفر رتبه زیر هزار در رشته ریاضی کسب میکردند. اما پس از مدتی این مدرسه را منحل کردند زیرا موجب تعطیلی چندین مدرسه غیرانتفاعی منطقه دو تهران شده بود. به همین خاطر است که اصلاً برای آنها آموزش مهم نیست و آنچه اهمیت دارد فقط و فقط بیزنس است. سال اول شیوع کرونا طبق آماری که سازمان سنجش اعلام کرد حتی یک نفر رتبه زیر هزار از مدرسه دولتی نبوده است!
برخی خانوادهها بیش از ۲۰۰ میلیون تومان در سال برای کلاس کنکور هزینه میکنند
وی ادامه میدهد: ما دانشآموزان بااستعدادی داریم که شاید وضع مالی خوبی نداشته باشند اما در مدرسه تیزهوشان پذیرفته شدهاند، به هر حال برای مدارس تیزهوشان هزینههای مضاعفی شده است که این هزینه برای مدارس عادی صرف نمیشود.ژ
آن کسی هم که شریف رفته لزوماً با پول نرفته اما خیلی از آنهایی که به دانشگاه تهران، دانشگاه شریف و امیرکبیر راه پیدا کردند به خاطر تمکن مالی خانوادههایشان بوده و البته استعداد هم داشتهاند اما موضوع این است که شاید یک عده با استعدادتر از آنها بودهاند اما چون امکانات نداشتند نتوانستند به دانشگاههای برتر بروند. البته افرادی هستند که خانوادههای آنها بیش از ۲۰۰ میلیون تومان در سال برای کنکور هزینه میکنند ولی فرزندشان نهایتاً دانشگاه آزاد پذیرفته میشود برای همین حتماً استعداد هم وجود دارد.
نمیتوان گفت پول به تنهایی باعث پیشرفت میشود. بنابراین آنچه که در سیستم آموزشی ما وجود ندارد، برابری است. این معلم به راهکاری برای رفع تبعیض در آموزش کشور اشاره میکند و میگوید: اولین کاری که میتوان کرد این است که آزمونهای مدارس نمونه دولتی و تیزهوشان را بردارند و مدارس عادی شوند، امکانات به مدارس به شکل متوازن توزیع شود و اینگونه نباشد که دانشآموز بهدنبال مدرسه بگردد بلکه در نزدیکترین مدرسه در محل زندگی خود ثبتنام کند. تحصیل دانشآموز در یک مدرسه قوی موجب ایجاد انگیزه در او خواهد شد اما اگر یک مدرسه ضعیف باشد قطعاً روی او هم تأثیر منفی خواهد گذاشت.
شابدین میگوید: ۹۰ درصد آنهایی که تمکن مالی دارند، در واقع پدر و مادرانی هستند که هزینه میکنند در حالی که فرزندشان تلاشی نمیکند و انگیزهای ندارد. اگر فقط ۱۰ درصد از این هزینه را صرف مدارس دولتی میکردند بهتر بود، حتی آنها قدردان کمکها هم هستند. اما آیا برنامهای برای این مسأله و همچنین ارتقای آموزش در نهادی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی وجود دارد؟ خیر. حتی باید از مدیران مدرسه پرسید که آیا برای ارتقای آموزشی برنامه دارند؟ هیچ کدام برنامهای برای ارتقا ندارند. اگر یک عزم جدی برای ساماندهی آموزشی وجود داشته باشد، میتوان ۱۰ ساله وضعیت آموزشی کشور را بهبود داد.
وی در ادامه به تأثیر وضعیت معیشتی بر انگیزه معلمان اشاره میکند و میگوید: وضع معیشتی، معلمان کادر آموزشی مدرسه را بیانگیزه و خسته کرده است حتی اگر یک برنامه عالی هم نوشته شود برای اجرای آن نیاز به نیروی با انگیزه داریم. اگر همین امسال رتبه بندی معلمان اجرایی میشد به جرأت میتوان گفت که ۶۰ تا ۷۰ درصد نیروها خودشان را بازنشسته میکردند زیرا همه یا ۲۹، ۳۰ سال یا حتی بیشتر سابقه دارند. این معلم مدرسه در ادامه درباره علت مهاجرت دانشجویان دانشگاههای برتر بیان میکند: یکی از دلایل مهاجرت فارغالتحصیلان دانشگاه شریف، تهران و امیرکبیر، مدارس تیزهوشان هستند. شخصیت بچهها در آنجا به صورتی شکل گرفته که تصور میکنند یک تافته جدا بافته هستند. جای پرورش به معنای واقعی از ورزش گرفته تا میهن دوستی و اعتقادات مذهبی درست، نه سیاسی، در مدارس خالی است تا دانشآموزان بدانند تفاوتی با دیگران ندارند.
فرصت آموزش را فراهم کردیم، عدالت آموزشی را نه!
یک معلم دیگر که سالهاست در مناطق محروم به دانشآموزان مقطع متوسطه دوم درس میدهد گلایههای متفاوتی از بیعدالتیهایی که نسبت به دانشآموزان مناطق محروم میشود، دارد. فرهاد گنج بخش معلم و فرهنگی فعال حوزه آموزش در این باره میگوید: ما توانستیم در کشور با وجود سالها تلاش برای اینکه آموزش به اقصی نقاط کشور ما برود، فقط فرصت آموزشی را فراهم کنیم و متأسفانه در عدالت آموزشی موفق نبودیم. آنچه در پذیرش کنکور در دانشگاههای برتر میبینیم این است که عدالت آموزشی وجود ندارد. علل مختلفی در موفقیت دانشآموزان تأثیر دارد، تنها استعداد تحصیلی و تلاش دانشآموزان در این مسأله عامل موفقیت نیست و عوامل دیگری هم نقش دارند مثل میزان تحصیلات والدین یا ارزشهای فرهنگی که دانشآموز در آن شرایط زندگی میکند.
وی میافزاید: در کنار اینها یک سری عوامل و پارامترهای دیگر هستند که نقش پررنگتری از معیارهایی که گفتم دارند که مهمترینشان بحث اقتصاد خانوادهها است. در سیستان و بلوچستان فقر و محرومیت مالی قابل ملاحظه است که به یک عقب ماندگی تاریخی برمیگردد. بحث دیگر اشتغال و شرایط پدر و مادر دانشآموز است که متأسفانه شرایط شغلی پدر و مادرها نیز در این استان مانند سایر استانها نیست.
این معلم سیستان و بلوچستان اشاره میکند: در بررسیهایی که سازمان سنجش و شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام دادند نشان میدهد، میانگین معدل امتحان نهایی در استانهای محروم مانند سیستان و بلوچستان از میانگین معدل کشوری بالاتر بوده است. همین دانشآموزانی که در معدل امتحان نهایی موفق عمل کردند در کنکور سراسری چندان موفق نبودند. گنج بخش درباره علت این اتفاق توضیح میدهد: دانشآموزان ما مستعد و درسخوان هستند اما وقتی بحث کنکور سراسری میشود در رقابت با خانوادههایی قرار میگیرند که امکانات خوبی برای فرزندان خود فراهم کردهاند. برخی والدین از همان کودکی در رویه آموزش، کنکور را مدنظر قرار میدهند به همین خاطر آنها از همان ابتدا با شیوههای تست زنی و فن و فنون آن آشنا میشوند. در حالی که متأسفانه دانشآموزان مستعد ولی کم درآمد استان ما از برنامهها و امکانات آموزشی مطلوب محروماند. ما در مدارس دولتی کلاس فوق برنامه نداریم ولی در مدارس غیردولتی فوق برنامهها برگزار میشود. اغلب بچههای سیستان و بلوچستان در مدارس عادی هستند و متأسفانه در این مدارس نیز کیفیت چندان مطلوب نیست، همچنین حجم کتابها آنطور که باید و شاید جوابگوی دانشآموزان نبوده و میزان ساعات درسی در مدارس دولتی از مدارس غیردولتی کمتر است.
برخی کتابهای دانشآموزان مناطق محروم مربوط به سالهای گذشته است
این فرهنگی فعال حوزه آموزش ادامه داد: حتی برخی کتابهای دانشآموزان مربوط به سالهای قبل است. در سیستان و بلوچستان که کتابها رایگان توزیع میشود، ما بعضاً شاهدیم کتاب دانشآموزان مربوط به سالهای گذشته است که متأسفانه این موجب عدم اجرای عدالت آموزشی خواهد بود.متأسفانه دانشآموزان مستعد ولی کم درآمد، سهم قبولیشان در کنکور ۲ درصد هم نیست و واقعاً ۹۸ درصد از دانشجویانی که در دانشگاههای برتر قبول میشوند از مدارس خاص مانند غیردولتی، سمپاد و نمونه دولتی هستند.
وی درباره تأثیر شانس کم دانشآموزان مناطق کم برخوردار در دانشگاههای برتر گفت: این بیعدالتی موجب سرخورده شدن دانشآموز میشود تا از استعدادش در راستای تخصصی که مورد نیاز جامعه است در آن استفاده نشود. یکی از ایراداتی که به کنکور وارد است که تمام ۱۲ سال تحصیل در این چهار ساعت سنجش میشود.
گنج بخش اظهار داشت: در کنکور سال ۱۴۰۲ بحث ۴۰ درصد سوابق پررنگتر شده است ولی آن هم تبعات خودش را هم دارد. در حال حاضر هم دانشآموزی که مستعد است ولی نمیتواند در کنکور تخصصی قبول شود وهم دانشآموزی که کم درآمد است هر دو سرخورده شده و از کنکور دلزده میشوند. به نظر ما این کنکور مانند غذایی است که نباید زیاد شور و نباید زیاد کم نمک باشد. نباید خانوادهای که در منطقه محروم است بهخاطر بحث اقتصاد خانوادهاش از چرخه خارج شود. مشاغل کاذب در استانهای مرزی مانند سیستان و بلوچستان زیاد است. اینها تبعاتی است که متأسفانه از عدم توسعه عدالت آموزشی در استانهای محروم رخ میدهد.