عصر دیروز کمیته فنی فدراسیون فوتبال رای به برکناری اسکوچیچ داد؛ مردی که سرنوشتی عجیب در تیم ملی ایران داشت.

به گزارش همشهری‌آنلاین، دراگان اسکوچیچ در روزهای بسیار سخت و با یک ماموریت مهم، سرمربی تیم ملی شد. اسکو قرار بود ایران را به رقابت‌های جام جهانی قطر برساند. آن هم در شرایطی که دو شکست دردناک روبه‌روی بحرین و عراق با مارک ویلموتس، شرایط نگران‌کننده‌ای برای این تیم به‌وجود آورده بود. تنها یک لغزش کافی بود تا ایران از همان مرحله اول دور مقدماتی کنار برود. اتفاقی که می‌توانست یک فاجعه فراموش‌نشدنی برای تیم ملی باشد. ماجرا زمانی دشوارتر شد که ایران حتی شانس میزبانی در نبردهای سرنوشت‌ساز را از دست داد و مجبور شد برای انجام دیدارهای برگشت به اردوی بحرین برود. تیم ملی اما با اسکوچیچ، همه این کابوس‌ها را پشت سر گذاشت و از نخستین مانع عبور کرد.

تصاحب ۱۲ امتیاز از ۱۲ امتیاز ممکن، نخستین دیوار را در مسیر رسیدن به جام جهانی فرو ریخت. ادامه راه برای ایران، به شکل مطلوبی سپری شد و در نهایت تیم ملی یکی از نخستین تیم‌هایی بود که توانست مسافر قطر شود. دراگان ماموریتش را با موفقیتی فراتر از حد تصور انجام داد اما در هیچ دوره‌ای، به اندازه کافی مورد احترام و قدردانی قرار نگرفت. او نه از سوی بهاروند، نه از سوی عزیزی‌خادم و نه از سوی میرشاد ماجدی حمایتی را احساس نکرد. فدراسیون فوتبال می‌توانست در چند مقطع مختلف، تصمیم به قطع همکاری با این مربی بگیرد اما به انفعال و سکوت ادامه داد. روسای فدراسیون در این دوره ادبیات چندان دوستانه‌ای را در مورد این مربی به‌کار نمی‌بردند اما در عین حال هم دست به نیمکت تیم ملی نمی‌زدند. شاید بخشی از این ماجرا به‌خود اسکوچیچ هم برمی‌گشت که هرگز نتوانست حمایت همه هواداران فوتبال در ایران را به‌دست بیاورد، همه ستاره‌های تیم را با خودش همراه کند و کاریزمای کافی برای نشستن روی نیمکت تیم ملی را نشان بدهد. با وجود این اگر نتایج، معیاری کلیدی برای قضاوت در مورد یک مربی باشند، باید پذیرفت که اسکوچیچ کارش را به خوبی انجام داده است. مسئله فقط ماندن یا نماندن او در تیم نیست. مسئله، نوع رفتار فدراسیون با این مربی است. رفتاری سرشار از بلاتکلیفی و تهی از قدردانی و احترام. برخوردی که نه «دوستانه» بوده و نه حتی ذره‌ای حرفه‌ای به‌نظر می‌رسد. رفتاری که جایگاه اسکو در رختکن را هدف قرار داد، گروهی از بازیکنان را علیه او شوراند و اختلاف‌ها در تیم ملی را نیز علنی کرد. رفتاری که موجب شد بازیکنان تیم به جای ایستادن روبه‌روی رقبا، در مصاف با یکدیگر قرار بگیرند و انسجام رختکن، تماما از دست برود.

حالا قرار شده فدراسیون و اعضای هیات‌رئیسه در روزهای آینده در خصوص نظر کمیته فنی تصمیم‌گیری کنند. هرچند به نظر می‌رسد مدیران ارشد فوتبال ایران ظاهرا آشنایی چندانی با مفهوم «زمان» ندارند. آنها طوری با آرامش و به کندی در مورد تیم ملی تصمیم می‌گیرند که انگار تا شروع جام جهانی قطر «۳ سال» زمان باقی مانده است. تقریبا همه هواداران فوتبال ایران بر این باور هستند که زمان کافی برای ایجاد تغییر روی نیمکت تیم ملی وجود ندارد اما به نظر می‌رسد فدراسیون تصمیمش را برای عبور از مرد کروات گرفته است. اگر فدراسیون تصمیم به برکناری اسکوچیچ داشت، باید این تصمیم را خیلی زودتر علنی می‌کرد. آنها حداقل پس از مسابقه با الجزایر، بهانه کافی را برای ایجاد این تغییر داشتند اما فقط منتظر ماندند و نتیجه این انتظار، از دست رفتن زمان بود. در فاصله چند ماه تا شروع رقابت‌های جام جهانی، سرمربی جدید چه معجزه‌ای برای فوتبال ایران انجام خواهد داد؟ فراموش نکنیم که فقط دو فیفادی تا شروع جام جهانی باقی مانده که یکی از آنها درست قبل از برگزاری جام جهانی است. در حقیقت ایران فقط به اندازه یک اردو برای هماهنگ‌تر شدن زمان دارد و این ماموریت سرمربی جدید را عملا غیرممکن خواهد کرد. 

زمزمه تغییر اسکوچیچ در حالی ثانیه به ثانیه قوت گرفت و عصر دیروز تا حد زیادی رنگ واقعیت به خود گرفت که عملا هیچ جانشین ایده‌آلی هم برای او وجود ندارد. کارلوس کی‌روش و برانکو ایوانکوویچ به واسطه همه تنش‌های قبلی، در این مقطع نمی‌توانند انتخاب‌های ایده‌آلی برای تیم ملی باشند. آنها در ۳ دوره سرمربی تیم ملی در جام جهانی بوده‌اند و حالا وقت امتحان کردن راه‌های جدید است. علی دایی شاید تنها کسی باشد که می‌تواند رختکن را متحد کند اما از شواهد اینطور پیداست که او تمایلی برای پاسخ مثبت به این موقعیت از خودش نشان نداده و نمی‌خواهد در جام جهانی روی نیمکت ایران بنشیند. گزینه‌های دیگر هدایت تیم نیز امیرقلعه‌نویی و جواد نکونام هستند. قلعه‌نویی به جز یک تجربه شکست خورده در تیم ملی، در سال‌های اخیر فقط درجا زده و موفقیتی نداشته است. نکو نیز هنوز در ابتدای راه است و رزومه‌اش با اسکوچیچ نام‌های مشترکی دارد. جالب اینکه فولادی‌ها روز گذشته موافقت ابتدایی خود با حضور نکو در تیم ملی را هم اعلام کردند.

سؤال اینجاست که این مربیان اساسا چه مزیتی نسبت به مربی فعلی تیم ملی دارند؟ چرا تا پایان جام جهانی نباید صبر کرد و سراغ یک مربی بزرگ با یک برنامه مدون و درازمدت برای تیم ملی رفت؟

قدردانی و احترام گمشده نسبت به دستاوردها و فقدان آشکار زمان‌سنجی و برنامه‌ریزی، تیم ملی را به گوشه رینگ کشانده است. فدراسیون فوتبال کاری کرده تا اسکوچیچ همزمان در نقش قربانی و مقصر قرار بگیرد. تیم ملی این روزها شبیه کشتی‌گیری شده که حتی قبل از شروع مبارزه، پشت خودش را به خاک می‌مالد. تیمی که به جای لذت بردن از تجربه جام جهانی، از این صعود یک تهدید برای همبستگی و اتحادش ساخته است.

منبع: روزنامه همشهری

برچسب‌ها