«هر روز که صفحه‌ای به صفحات عمر انقلاب‌اسلامی و نظام برآمده از آن افزوده می‌شود، شاهد رفتارهایی نه‌تنها از سوی جریان معاند و دشمنان تابلودار نظام، بلکه ازسوی جریانات سیاسی و حتی افرادی هستیم که ظلم به نظام مبنای رفتار آنها بوده‌است.»

به گزارش همشهری آنلاین، حسن رشوند در روزنامه همشهری نوشت:

«ظلم» از معدود کلماتی است که بیشترین مورداستفاده را هم در محاورات شخصی بین افراد و هم در ادبیات سیاسی و دینی ما دارد. صرف‌نظر از وجه حقوقی این واژه که معیار و محل رجوع حکومت، مثلا توسط دستگاه قضا برای اعاده حقوق فرد یا افراد جامعه محسوب می‌شود، می‌توان گفت واژه «ظلم» به‌دلیل تأثیرگذاری عاطفی آن بیشترین کاربرد را درمیان افراد جامعه به‌ویژه در مشاجرات شخصی بین ۲ یا چند نفر داشته‌است؛ چرا که کسی یا کسانی هستند که خود را مظلوم و طرف مقابل را ظالم می‌پندارند و با وجود آشکار بودن مرجع ظلم، کمتر کسی است که خود را مرجع ظلم بداند. چنین افرادی معتقدند همواره مورد ظلم واقع شده‌اند. این وضعیت وقتی یک طرف بحث حکومت باشد، کار را سخت‌تر می‌کند، چراکه در افکارعمومی حکومت را دارای ابزار قوه‌قهریه و افراد را فاقد چنین ابزاری می‌دانند. درچنین شرایطی، بخش زیادی از جامعه بدون بررسی موضوع، پشت فردی قرار می‌گیرند که خود را مظلوم معرفی کرده‌است. از نگاه غلط افکارعمومی، حکومت به‌دلیل برخورداری از قوه‌قهریه همچون پلیس، دستگاه‌های امنیتی و قضایی می‌تواند از حقوق خود دفاع کند و این افراد هستند که فاقد این ابزارند و نمی‌توانند از خود نسبت به ظلمی که بر آنها روا داشته شده، دفاع کنند. هر روز که صفحه‌ای به صفحات عمر انقلاب‌اسلامی و نظام برآمده از آن افزوده می‌شود، شاهد رفتارهایی نه‌تنها از سوی جریان معاند و دشمنان تابلودار نظام، بلکه ازسوی جریانات سیاسی و حتی افرادی هستیم که ظلم به نظام مبنای رفتار آنها بوده‌است. در اینجا برای قرابت ذهنی خوانندگان محترم به چند نمونه از ظلم‌هایی که در سال‌های اخیر به‌دلیل برخی رفتارها صورت گرفته‌است، می‌پردازیم:

۱-روزانه صدها مطلب در شبکه‌های مجازی در رابطه با فرزندان رهبرمعظم انقلاب می‌چرخد و اتهام‌های سراسر دروغ به بیت رهبر انقلاب زده می‌شود و هیچ‌کسی از خود سؤال نمی‌کند این حجم مطالب دروغ چرا و با چه هدفی منتشر می‌شود؟ این در حالی ‌است که حتی مخالفان و بلکه فراتر از آن دشمنان رهبری، به‌صراحت بر سلامت زندگی شخصی معظم‌له و خانواده ایشان اذعان دارند. تا جایی که عطاءالله مهاجرانی که از منتقدان جدی حکومت محسوب می‌شود و با توجه به اقامتش در خارج، هیچ نیازی به تعریف و تمجید از نظام سیاسی ایران و رهبری آن ندارد، در مقابل ده‌ها دوربین و خبرنگار می‌گوید: «من آیت‌الله خامنه‌ای را خوب می‌شناسم و می‌دانم که در تمام زندگی اقتصادی خود و خانواده‌اش، نقطه سیاه که هیچ، حتی یک نقطه خاکستری هم نمی‌توان یافت.» یا «حسین یزدی» که از عوامل حکومت طاغوت بوده و از رهبران فعال مخالف انقلاب‌اسلامی در خارج از کشور به‌حساب می‌آمد و در سال ۱۳۹۸ به پاس خدمات او، فرح پهلوی مراسم بزرگداشتی برای او برگزار کرده‌است، در رابطه با امام‌خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبرحکیم انقلاب می‌گوید: «هیچ‌شکی در پاکی امام‌خمینی و رهبر انقلاب، آیت‌الله خامنه‌ای وجود ندارد و در رابطه با رهبری هیچ‌چیزی که به ضرر آنها باشد، هویدا نشده‌است». چرا با وجود آنکه چنین سخنانی در رابطه با رهبر انقلاب در فضای‌سیاسی و مجازی داخل و خارج منتشر می‌شود، افکارعمومی تحت‌تأثیر دروغ‌های شاخدار و خبرسازی‌های مسموم شبکه‌های خبری در توییتر، اینستاگرام و... قرار می‌گیرند؟ چگونه است که برخورد یک مأمور گشت‌ارشاد با زنی که مبانی و چارچوب‌های شرعی جامعه را زیرپا گذاشته‌است، ظلم محسوب شده و خبرآن «ترند» توییتر می‌شود، اما انتشار هزاران دروغ به شخصیتی که دوست و دشمن بر سلامت اخلاقی و اقتصادی او و خانواده‌اش اعتراف می‌کنند، ظلم محسوب نمی‌شود؟

۲-رهبری مسئول سیاست‌های کلان نظام است و به‌صراحت می‌توان گفت هیچ سیاستی در نظام وجود ندارد که رهبری انقلاب سیاست کلان آن را تاکنون ابلاغ نکرده باشند؛ چشم‌انداز ۲۰ ساله، سیاست‌های کلان شورای انقلاب‌فرهنگی، سیاست‌های کلان آموزش‌عالی، آموزش‌وپرورش، حتی این اواخر سیاست‌های کلان در حوزه تأمین‌اجتماعی و ده‌ها سیاست کلان دیگر.
چرا با وجود اینکه رهبری‌انقلاب وظیفه خود را به‌نحواحسن انجام داده‌اند، باز نوک پیکان حمله در ضعف‌ها و کاستی‌ها به سمت ایشان نشانه می‌رود و افرادی که خود روزگاری نه‌چندان دور در این کشور مسئولیت داشته‌اند، تلاش نمی‌کردند که با اجرای این سیاست‌های کلان حرکت کشور در ریل درست قرار بگیرد و امروز در جایگاه مدعی قرار گرفته و حرف‌های آنها از شبکه‌های دشمن پژواک می‌شود. آیا این ظلم آشکار دیگری به نظام نیست؟ رفتار برخی روسای‌مجلس را در دوره‌هایی نمی‌توان فراموش کرد. در زمان حیات امام راحل مصوبه‌ای را مجلس می‌خواست به تصویب برساند. برخی نمایندگان که نگاه امام(ره) را نسبت به آن موضوع می‌دانستند، به مرحوم هاشمی‌رفسنجانی می‌گفتند این مصوبه خلاف نظر امام(ره) است و ایشان می‌گفتند برای تصویب قیام بفرمایید و با یک قیام و قعود مصوبه‌ای از مجلس می‌گذشت که خلاف‌نظر امام(ره) بود. در دوران رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نیز روسای مجلسی بودند که وقتی به آنها گفته می‌شد این مصوبه خلاف‌نظر و سیاست‌های کلی فلان بخش ابلاغ شده از سوی رهبری است، به‌صراحت می‌گفتند شما تصویب کنید، من نظر رهبری را جلب می‌کنم.

۳- انتخاباتی در سال ۱۳۸۸ برگزار می‌شود و ۸۵ درصد مردم پای صندوق رأی می‌روند و شخصی را برای این مسند برمی‌گزینند. عده‌ای که رأی مردم را برنمی‌تابند، ۸ ماه کشور را به آشوب می‌کشانند و حلاوت یک حضورحماسی را تلخ می‌کنند و دهان گشاد دشمنان این ملت را باز می‌کنند تا نظام سیاسی ایران و جمهوری‌اسلامی را زیرسؤال ببرند. این درحالی‌است که در انتخابات سال ۷۶ تقریبا با همین میزان رأی، مردم پای صندوق رفته و رئیس دولتی را انتخاب کرده بودند که قطعا با نرم‌های بخشی از جامعه سازگاری نداشت، اما در سوم خرداد، رهبرانقلاب آن انتخابات را «حماسه تاریخی» خطاب کردند و برای این حضور، خداوند را ستایش کردند. چرا در انتخابات ۸۸ چنان ظلمی به نظام روا داشته شد و شیرینی حضورحماسی مردم تلخ شد؟ چه‌کسی پاسخ این ظلم بزرگ به نظام را باید بدهد؟ چگونه است کسانی که به خیابان می‌ریزند، اموال مردم را به آتش می‌کشند و آبروی یک نظام را به تاراج می‌برند، اگر دستگیر و زندانی شوند، ظلم نظام به افراد معترض تلقی می‌شود اما حیثیت بین‌المللی کشوری که در همه انتخاباتی که پیش‌از آن برگزار شده بود خوش درخشیده، ظلم به آن نظام به‌حساب نمی‌آید.

۴-ساختمانی در آبادان که به «متروپل» مشهور بود، به یک‌باره فرو می‌ریزد. شهردار و چند مقام شهرستان بازداشت می‌شوند، در کمتر از چند ساعت، همه نظام بسیج می‌شوند تا با تمرکز امکانات از استان‌های دیگر، مردم زیر آوارمانده را نجات دهند. وزیرکشور با معاونان خود چند روز برای چنین اتفاقی- که قطعا در هیچ‌جای دنیا این‌چنین حضوری را شاهد نبوده‌ایم- در منطقه حاضر شده و از نزدیک دستورهای لازم را صادر می‌کند و معاون اول رئیس‌جمهور برای پیگیری کارها در آبادان حاضر می‌شود و رئیس‌جمهور هم متعاقب آن به‌میان مردم داغ‌دیده می‌رود. دولت در کمترین زمان با کمک به خانواده قربانیان، نیازهای اولیه آنها را برآورده می‌کند. پلیس همچون یک خادم در کنار مردم التیام دردهای آنها می‌شود و با وجود شنیدن ناسزاها، خویشتن‌داری می‌کند، اما یکباره می‌بینیم که در فضای‌مجازی موجی علیه مسئولان نظام و پلیس ایجاد می‌شود و بیانیه سیاسی با امضای تاج‌زاده و یک کارگردان مخالف نظام صادر می‌شود و از پلیسی که همواره در کنار مردم بوده و از مشکل کم‌آبی اصفهان گرفته تا آبادان فحش و سنگ خورده، خواسته می‌شود که «تفنگت را زمین بگذار». به‌کارگیری سلاح، چیزی که اصلا اصالت نداشته باز «ترند» توییتر می‌شود. خب، این ظلم به نظام را چه‌کسی باید پاسخ دهد؟ چطوراست که دستگیری «تاج‌زاده و رسول‌اف» که با دروغ‌پراکنی و عناد به نظام اخبار دروغ را به جامعه پمپاژ می‌کنند و آرامش روانی مردم را دراین شرایط سخت اقتصادی به‌هم می‌ریزند، ظلم به آنها محسوب می‌شود، اما این‌همه دروغ و افترا به نظام و نهادهای آن، ظلم به نظام نیست!

۵- گوهر عشقی مادر ستار بهشتی از محکومان امنیتی، پیرزنی که بیش‌از ۷۰ سال از عمر او می‌گذرد، در مسیر منزل در خیابانی تعادل خود را از دست می‌دهد و روی آهن‌آلات ساخت‌وساز خیابان فرود می‌آید و سروصورتش زخمی می‌شود و کمتر از چند ساعت فیلمی از او در شبکه‌های خبری دشمن منتشر می‌شود و به دروغ می‌گوید چند موتورسوار بر سر او ریخته‌اند و این بلایی است که حکومت با لباس شخصی‌های خود بر سرش آورده‌است. دوربین‌های منطقه را چک می‌کنند و دروغ او برملا می‌شود. این ظلم و دروغی که به نظام بسته شده‌است را چه‌کسی باید جبران کند؟ یعنی حمایت از یک زن دروغگو از آبرو و حیثیت نظام مهم‌تر است؟ اینجا به چه‌کسی ظلم شده‌است؟ به این زن دروغگو یا نظامی که این دروغ به آن بسته شده‌است!

۶-تابستان ۱۳۶۷ تعدادی از منافقین که از سال‌های اولیه دهه ۶۰ در زندان مانده بودند و با وجود تلاش برای بازگشت آنها به جامعه، این تلاش‌ها ره به‌جایی نبرده بود که هیچ، بلکه با عملیات «فروغ جاویدان» در غرب کشور، این تعداد هم در زندان اقدام به شورش کردند و با عوامل زندان درگیر شدند و قصد فرار داشتند تا به گمان خود بستر حضور عوامل خود را پس‌از عبور از استان‌های غربی و رسیدن به پایتخت فراهم کنند، از آنجا که دیگر مسیر بازگشت خود را بسته بودند با حکم محاربه علیه نظام محکوم به اعدام شدند. آن‌هم در حالی‌که پیش‌از آن، بیش‌از ۱۷ هزارشهروند بی‌گناه را به شهادت رسانده و حوادث تلخی همچون هفتم‌تیر و هشتم شهریور را رقم زده بودند. ۳۰ سال پس‌از این تاریخ در غفلت مسئولان جمهوری‌اسلامی که در موضع شاکی می‌بایست برای تک‌تک منافقین حاضر در دامان کشورهای غربی پرونده تشکیل می‌دادند و از مجامع بین‌المللی درخواست محاکمه می‌کردند، حمید نوری که در سال ۱۳۷۰ از دستگاه قضایی منفک شده بود را در یک سفر خارجی به سوئد دستگیر کرده و یک‌سال‌ونیم در انفرادی نگه می‌دارند و با اعمال شدیدترین شکنجه‌های روحی و روانی نهایتا با حکم حبس‌ ابد محکوم می‌کنند. وقتی جای جلاد و شهید عوض می‌شود، طبیعی است که باید منافقین جلاد مظلوم و یک کارمند مظلوم و نظام جمهوری‌اسلامی ظالم تلقی شود.

***
اینها بخش کوچکی از ظلم‌هایی است که هر روز به نظام‌اسلامی اعم از بخش‌های ساختاری حکومت، مبانی و نظامات آن، به‌ویژه به رهبری آگاه، بصیر و زمان‌شناس آن روا داشته می‌شود و این درحالی‌است که غالب نخبگان یا درمقابل این ظلم‌ها سکوت اختیار کرده و یا برخی خود منشأ این ظلم‌ها به نظام هستند. امید است این فراز سخن رهبر فرزانه انقلاب فصل‌الخطاب همه ظلم‌هایی باشد که خواسته یا ناخواسته بر نظام روا داشته می‌شود؛ «کسی که نظام اسلامی را - که علیه فساد و ظلم و بیدادگری و تبعیض در دنیا قیام کرده‌است - به استبداد و ضدیت با آزادی و ضدیت با حقوق‌بشر متهم کند، یا خود دشمن است، یا فریب دشمن را خورده‌است.»