این بیت مثنوی میتواند مصداقی برای دانش و ذوق موسیقایی استاد محمد موسوی، نوازنده نی به شمار آید؛ سازی که بعد از آواز بیشترین نزدیکی و همنفسی را با نوازنده خود برقرار میکند.
کمتر کسی گمان میکرد بعد از استاد حسن کسایی که ابداعات و ابتکارات فراوانی را در نینوازی بهوجود آورد، فردی بتواند در نی به شهرت و اعتباری دست پیدا کند و پا جای پای بزرگان نهد اما محمد موسوی با تکنوازیها و همنوازیهای بدیعش این ویژگی را یافت که بتواند چنین مسیری را طی کند و خود را برکشاند و در طراز استادان نامدار موسیقی قرار دهد.
موسوی و هنرش را باید در تکنوازیها و دونوازیهایی جستوجو کرد که با استادان نامدار موسیقی ایرانی انتشار داد. از همان روزهایی که با حمایت استاد عبادی به استودیوی رادیو رفت و چندی بعد به پای ثابت نوازندگی نی در برنامه گلها تبدیل شد و با استادانی چون بنان، قوامی، شهیدی، شجریان و... اجرای برنامه کرد. نای پرنفس وی و تواناییهای ذوقیاش را میتوان در همنوازی با بزرگانی چون امیرناصر افتتاح، پرویز یاحقی، اصغر بهاری، فرامرز پایور، پرویز مشکاتیان، جلیل شهناز و... جستوجو کرد.
موسوی چند سالی است که کنج انزوا اختیار کرده و کمتر در محافل موسیقایی حضور مییابد اما اخیرا اعلام کرده کنسرتی را به نام مولانا و به برکت سالروز تولدش- که از قرار یکی از روزهای آذرماه است- در تالار غدیر وزارت کشور برگزار میکند؛ کنسرتی که قرار است در روزهای 17، 18 و 19 آذر با همراهی سه نوازنده یعنی فردین لاهورپور(دیوان)، احمد آزادبیگی(دف) و کوشان یغمایی(تمبک) اجرا شود.
- آقای موسوی، به یاد دارم که پیش از این هم برای مولانا کنسرتی برگزار کرده بودید.
بله. ماجرای آن کنسرت بازمیگردد به سال 1354 که به اتفاق آقای شجریان به قونیه رفتیم برای اجرای برنامه. قاعده این بود که مراسم مولانا را ابتدا با تلاوت قرآن شروع میکردند و آن روز که ما به مراسم رسیدیم، قاری دیر کرده بود یا ناهماهنگیهایی سبب شده بود که قرآن سر وقت خوانده نشود. تمامی جماعت و هنرمندان و مهمانان حاضر در سالن منتظر قاری بودند اما قاری نیامد.
آقای شجریان رو به من کرد و گفت: برای اینکه مردم منتظر نمانند بهتر است پیشنهاد بدهیم که من قرآن بخوانم و مراسم را شروع کنیم. به هر ترتیبی بود آقای شجریان رفت قرآن خواند و چه قرآنی و جماعت حسابی متحیر شدند و مسئولان و دستاندرکاران هم برای قدردانی از این صوت زیبا به ایشان قرآنی نفیس اهدا کردند که آقای شجریان آن را به من هدیه دادند که هنوز هم آن قرآن را دارم.
- علاوه بر مراسم یاد شده، در جای دیگری هم اجرای برنامه داشتید؟
بله. به یاد دارم که رفته بودیم بر مزار مولانا و مردم هم جمع بودند. به آقای شجریان گفتم که بهتر است همینجا و در فضای باز و در حالی که نشستهایم کاری اجرا کنیم. نی را بیرون آوردم و شروع کردم به زدن در مخالف سهگاه و آقای شجریان هم کار را گرفت و آوازی بینظیر خواند. در طرفهالعینی دیدیم که نزدیک به 2هزار نفر از مردم و علاقهمندان جمع شدند و دارند به کار ما گوش میدهند.
مدتی بعد به ما خبر دادند که ساز و آواز در مزار مولانا قدغن است اما این برنامه به گوش مسئول و متولی مزار مولانا رسید و ایشان که از کار خوشش آمده بود ما را دعوتکرد. وقتی به نزدشان رفتیم خیلی تحویلمان گرفت و با ما به زبان سلیس فارسی سخن گفت. در میانههای صحبت فهمیدیم که 15سال شاگرد زندهیاد جلال همایی- از مولویشناسان بنام - بوده است.
در هر حال رابطه ما به قدری گرم و صمیمی شد که ما از ایشان تقاضا کردیم جای سلوک مولانا را به ما نشان دهد چون شنیده بودیم این مکان به روی کسی باز نمیشود . ما رفتیم و آقای شجریان مثنوی خیلی دلنشینی در شور خواند که من هم همراهیاش کردم و در نهایت نی خودم را به مزار هدیه کر دم.
- آقای موسوی، شما با استادان نامداری در آواز همنوازی کردهاید و علاوه بر کارهایی که بهصورت آلبوم ضبط و انتشار دادهاید یا در رادیو پخش میشود، کارهای فراوانی را هم ضبط کردهاید...
من از همان ابتدا اعتقاد داشتم کارهایی که در محافل خصوصی اجرا میشود بهدلیل دلیبودن و صمیمیت نهفته در آن (بهخصوص آواز و ساز تنها یا در نهایت آواز و ساز و تمبک) بیشتر به دل مینشیند و به همین دلیل سیستم صوتی مجهزی ابتیاع کردم که هر جایی که میروم (یا اگر در منزلم از دوست اهل موسیقی دعوت میکنم) و سر ذوقآمده و برنامهای میخوانیم، آن را با کیفیتی مطلوب ضبط کنم.من الان آرشیوی از شاخصترین آوازهای خصوصی بزرگانی دارم که یا با آنها تکنوازی داشتهام و یا به اتفاق بزرگی دیگر همنوازی داشتهام.
- از قرار، بیشترین کارهای شما با آقای شجریان بوده است؛ خود شما بهعنوان یک تکنواز، کار آوازی آقای شجریان را در مقایسه با دیگر آوازخوانان چگونه ارزیابی میکنید؟
تکنیکی که آقای شجریان در آواز دارد منحصربهفرد است. من با آوازخوانان و استادان بنامی همنوازی کردهام و بهجرات بگویم که کمتر آوازخوانی را دیدهام که چنین تسلطی داشته باشد که بداند آواز را از کجا شروع و کجا ختم کند.
- به سراغ کنسرت پیش رو برویم. برای ما بگویید چه شد که بعد از 8سال به صرافت کنسرتدادن افتادید؟
قبلا برایتان گفته بودم که یکی از دلایل دلگیری من و کنسرتندادنم به نوع برخورد مرکز موسیقی وقت با کنسرتهای من بازمیگشت. آن زمان کنسرتی در تالار وحدت دادم و چندی بعد دیدم سر از ماهوارههای آن سوی آب درآورده است، بدون آنکه با من هنرمند صاحب اثر صحبتی بشود. به ارشاد اعتراض کردم و اتقاقاً آقای مهاجرانی بهعنوان وزیر وقت ارشاد بسیار پیگیری کردند اما نتیجهای نداد و من نتوانستم سارق را بیابم؛ در نتیجه دلسرد شدم.
چندی قبل در نامهای به آقای صفار هرندی ماجرا را برایشان توضیح دادم و در نهایت ایشان گفتند که شما گذشت کن و مردم را محروم نکن؛ به همین دلیل قرار گذاشتیم که یک شب در تالار بزرگ کشور اجرای برنامه داشته باشم که متأسفانه 2 هفته قبل از کنسرت، پدرم به رحمت خدا رفت و همین امر ضربه روحی سختی به من زد و کنسرت را به تعویق انداختم؛ بعد که خواستم کنسرت بدهم، دستاندرکاران تالار کشور گفتند که برای سالن بزرگ جای خالی ندارند. ما رفتیم سالن غدیر را دیدیم و گفتیم فعلا 3 شب برنامه اجرا کنیم تا سال بعد که انشاءالله بتوانیم در تالار بزرگ هم برنامهای به صحنه ببریم.