به گزارش همشهری آنلاین، برخی از تحلیلگران غربی سالها پیش، از بین رفتن جهان تکقطبی و هژمونی مسلط را به نفع جهان چند قطبی پیشبینی کرده بودند. شاید این پیشبینی زودتر از آنچه آنان تصور میکردند، محقق شد؛ چراکه نشانههای آن درست بعد از اعلام سیاست همسایگی دولت سیزدهم و تغییر جهت به شرق پدیدار شد؛ سیاست اوراسیاگرایی که منتج به رویکرد منطقهگرایی فعال خواهد شد. این امر زمینه تبدیل تهدیدات به فرصتها برای بازیگران جدید جهانی از جانب هژمون مسلط یعنی آمریکا را فراهم میآورد.
در مقابل سیاست خارجی همسایگی ایران، روسیه نیز کوشیده است سیاست خارجی خود را براساس احیای تفکرات شوروی سابق و در عین حال روابط نزدیکتر با کشورهایی که منتقد سیاستهای یکجانبهگرایی آمریکا هستند، طراحی و تدوین کند. در این راستا، روسیه با انتقاد از سیاستهای توسعهطلبانه آمریکا، یک جبهه جدید با حضور بازیگرانی نظیر ایران و چین با هدف ایجاد یک وزنه تعادل در عرصه روابط بینالملل تشکیل داده است که این خود فرصتهای بیبدیل را برای گسترش روابط ایران و روسیه فراهم کرده است.
همچنین روسیه و ایران در بسیاری از منافع و اهداف در دوران رئیسجمهوری پوتین مشترک بودهاند و ماهیت همکاریشان به همکاری استراتژیکی تغییر پیدا کرده است و روابطشان از حالت پراگماتیگی به اهداف بلندمدت و استراتژیکی تغییر یافته است. این مسئله بستر همگرایی سیاسی را در سطوح آسیای مرکزی، قفقاز، خلیجفارس و در سطوح فرامنطقهای فراهم میآورد. بدیهی است که هماکنون سطوح همگرایی بین ایران و روسیه از سطوح روابط سیاسی به روابط اقتصادی و در نتیجه همگرایی فعال اقتصادی منجر شده است؛ بستری که میتواند زمینهساز چندجانبهگرایی و ایجاد قطب مسلط در برابر غرب و هژمون مسلط باشد.
ابراهیم رضایی، نماینده مجلس در این زمینه معتقد است که «روسها بیشترین همگرایی را با ایران داشتهاند؛ ضمن اینکه سطح مبادلات تجاری تهران-مسکو تا ۲۰ میلیارد دلار برآورد شده است.» براساس این گفته میتوان اینگونه تحلیل کرد زمانی که سطوح همگرایی سیاسی به آستانه خود برسد، زمینه همگرایی چندجانبه و همهجانبهای را فراهم میکند که در نهایت به قطبگرایی جدید منجر میشود. قطبگرایی که همراه با چین میتواند نوعی نظم جدید جهانی را بهوجود آورد که ادبیات روابط بینالملل را در دوران جدید بههم خواهد زد.
دست و پا زدنهای هژمون
مهدی خورسند، کارشناس مسائل اوراسیا در این زمینه معتقد است که «دوران گذار در روابط بینالملل بهنحوی سپری میشود که دقیقا به نفع ایران، چین و روسیه است؛ این در حالی است که این سه کشور از جانب هژمون مسلط آمریکا تهدید میشوند، اما زنجیره همگرایی پویا میتواند زمینه تبدیل تهدیدات به فرصتها را ایجاد کند.» وی در گفتوگو با همشهری تأکید کرد: «هم ایران و هم روسیه هر دو از جانب آمریکا تحت تحریم هستند. همین، نقطه قوتی است که میتواند آنها را به هم نزدیک کند؛ ضمن اینکه در گذشته همکاریهای بسیار خوبی بین روسیه و ایران در زمینه نابودی تکفیریها صورت گرفت؛ آنجایی که روسیه میدانست که بدون ایران برچیدن داعش امکانپذیر نیست. درواقع میدانست ایران آخرین سنگر ایستادگی در برابر داعش است.
هماکنون نیز ایران وزنه امنیتی و قدرت منطقهای فعال است که همراستا با سیاست ضدناتویی و گسترش آن به شرق از روند پیشآمده اوکراین نیز حمایت کرده است؛ روندی که بهرغم انتقادات، روسیه مجبور بود آن را عملی سازد؛ چراکه خطر گسترش ناتو به شرق وجود داشته است. درواقع همه این موارد نوعی همگرایی و همنوایی سیاسی را بین ایران و روسیه بهوجود میآورد؛ روندی که میتواند به سطوح تعاملات اقتصادی و حتی نظامی ارتقا پیدا کند؛ ضمن اینکه این همگرایی فعال میتواند در جهت تخریب همگرایی عربی- آمریکایی و صهیونیستی باشد که دقیقا در دورنمای راهبرد منطقهای فعال و پویای آینده نیز پیشبینی میشود.»
خورسند در زمینه همگرایی سیاسی و به تبع آن همگرایی اقتصادی بین ایران و روسیه همگام با چین معتقد است که «دورانگذار کنونی آخرین تلاش هژمون مسلط آمریکا در سطوح منطقهای آسیایی است؛ هر چند آمریکا سعی دارد با ایجاد دغدغه جنگ فرسایشی جلوی این همگرایی را بگیرد یا روند آن را مختل سازد. این دغدغه البته برای ایران و چین نیز وجود دارد. مشابه شرایطی که روسیه مجبور شد که در اوکراین وارد شود تا بستر گسترش ناتو را برچیند. این مسئله در دغدغه الحاق تایوان به چین نیز وجود دارد. در هر صورت جنگ فرسایشی از جانب آمریکا برای روسیه، چین و ایران قابل شناختن است؛ چراکه حربه آمریکاییها را بهخوبی میدانند و در موقع مناسب میتوانند ضدحمله را آماده کنند؛ نظیر رزمایش ایران و چین که برگزار شد. بدیهی است که این ضدحملهها به نوعی به فهم مشترک از آمریکا و روابط آن در منطقه کمک میکند؛ ضمن اینکه این فهم مشترک به همگرایی سیاسی و در نهایت تعاملات به همگرایی پایدار اقتصادی خواهد انجامید.»
چند نکته در مورد همگرایی روسیه و ایران
در روابط میان ایران و روسیه طی چند قرن گذشته عنصر بینالمللی بهگونهای پیوسته برجسته بوده است؛ عواملی از قبیل جغرافیای استراتژیک، تمایلات استراتژیک ایران و روسیه و پیوند ژئوپلیتیک روابط ایران و روسیه با مناسبات قدرتهای جهانی علت اهمیت عنصر بینالمللی در روابط 2کشور است؛ ضمن اینکه 2کشور ایران و روسیه با نظام بینالمللی تکقطبی، هژمونی و یکجانبهگرایی آمریکا مخالفت جدی دارند. همچنین جلوگیری از گسترش ناتو از مهمترین موضوعات مشترک در حوزه سیاست خارجی ایران و روسیه است. همینطور ایران و روسیه نسبت به برخورد دوگانه غرب در زمینه حقوق بشر و دمکراسی معترض هستند و در بیانیههای متعدد بهوجود استاندارد دوگانه در غرب برای مواجهه با این موضوع اشاره کردهاند و از آن انتقاد میکنند. بدیهی است که همگرایی سیاسی میتواند زمینه همگرایی اقتصادی را فراهم کند. پایداری آن نیز در گرو معادلات و دیپلماسی فعال اقتصادی در سطح کلان است.
نقشه امنیتی جدید در غرب آسیا
ابوالفضل ظهرهوند، کارشناس مسائل بینالملل گفت: سفر اردوغان و پوتین به تهران را باید در سطح دوجانبه، منطقهای و چندجانبه بررسی کرد. در این راستا میتوان گفت نقش محوری ایران، روسیه و چین در تغییرات جدید امنیتی که در محیط بینالملل شکل میگیرد تعیینکننده است. کشورهای حوزه خلیجفارس هم بهخوبی متوجه این موضوع شدهاند که دیگر کسی نمیتواند به دیوار شکسته آمریکا تکیه کند؛ به همین دلیل امنیت در خلیجفارس را درونزا و با مشارکت کشورهای حوزه خلیجفارس تعریف میکنند. این تحول بسیار مثبت و اصولی از سوی ایران همواره در این سالها وجود داشته، اما امروز این موضع اصولی به زمینه قابل پذیرش تبدیل شده است. البته این موضوع به سطح دیپلماسی ما برمیگردد که تا چه اندازه این تحولات را بهخوبی مدیریت و به فرصتی برای ارتقای امنیت ملی خودمان تبدیل کنیم.
ظهرهوند افزود: سفر رئیسجمهور روسیه به تهران همزمانی بسیار خوبی با سفر بایدن به منطقه داشت؛ به این جهت که نشان میداد ایران و روسیه در موقعیتی قرار دارند که مفهومی به نام انزوا برای این کشورها بیشتر شبیه شوخی است و امروز تهران در بالاترین سطح از تحولات سیاسی قرار دارد. این سفر در مقطعی که آقای بایدن دست خالی از منطقه برگشت و عنوان کرده بود که اجازه نمیدهیم منطقه بهدست چین، روسیه و ایران بیفتد، نشان میدهد که وی تا چه اندازه دچار عقبافتادگی نسبت به تحولات است؛ چراکه منطقه زمان زیادی است که در دست ایران است و اتفاقاً آمریکا باید بهطور کامل از منطقه اخراج شود.
وی عنوان کرد: رئیسجمهور آمریکا در سفر خود به منطقه، پالسهای مثبتی به نفع ایران دریافت کرده است، امارات موضوع فرستادن سفیر به تهران را مطرح کرده و عربستان هم اعلام میکند که دست ما کماکان به سمت تهران است. ظهرهوند ادامه داد: از طرفی موضعگیری تونی بلر نشاندهنده این است که غرب متوجه این موضوع شده که دوره تکبعدی پایان یافته و همه این اتفاقات در مقطع کنونی اتفاق میافتد. آنها اذعان دارند که تحولاتی در راه است که ایران بهعنوان بخش تعیینکننده و کلیدی در این تحولات نقش دارد.
روسها هم بهعنوان بخشی از اروپا به این نقش اذعان دارند و خود آنها عامل این تغییرات هستند. ظهرهوند با بیان اینکه عملیات نظامی در شمال سوریه نقض حاکمیت این کشور است، گفت: همانطور که رهبر معظم انقلاب اشاره فرمودند هرگونه عملیاتی به این شکل هم به ضرر سوریه و هم به ضرر ترکیه است و ضمن ایجاد ناامنی در منطقه، فقط تروریستها در این میان نفع میبرند. توصیه حکیمانه و بسیار راهبردی رهبر معظم انقلاب این بود که ما میتوانیم با کمک یکدیگر هم ثباتسازی داشته و هم در تله بازی تروریستها و حامیان آنها یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی نیفتیم؛ ضمن اینکه منطقه هم بیش از این تحمل و ظرفیت بیثباتی و ناامنی را ندارد.