این نکته، بیش از 3دهه پیش گفته شده و اکنون با روند تخریب شدیدی که جهان در پیش داشته، نه نوههای ما بلکه فرزندانمان فرصت مطالعه بسیاری از مسائل زیستی را از دست خواهند داد یا ( در مواردی مانند مطالعه بخشهای گستردهای از جنگلهای بارانی) از دست دادهاند.
حکایت دوستداران محیط زیست (و البته بیشتر افراد جامعه بشری)، حکایت کاروانیانی است که راهزنان بر ایشان تاختهاند؛ در این حال، بیش از هر چیز نگاهداشت آنچه داریم اهمیت دارد. برای مثال، مهم حفظ مواد خوراکیمان است و نه وسواس و تدقیق در نوع غذا. ترجمان گفته کنت وات، برای فعالان زیستمحیطی این است که زمان زیادی در دسترس نیست تا آسوده خاطر، دل به اکولوژی محض یا مطالعات به کلی آکادمیک بدهیم؛ باید هرچه سریعتر جلوی تخریب و آلودهسازی محیطزیست را بگیریم تا آن فرصت مطالعاتی مطلوب، برای همیشه از دست نرود.
من در جاهای دیگری هم اشاره کردهام که معضل محیطزیست بیشتر یک موضوع اجتماعی است تا یک امر فنی خاص. به بیان دیگر، در این مورد کمتر با یک معمای علمی، و بسیار بیشتر با یک مشکل مربوط به تضاد رفتاری و دیدگاهی طبقههای فرادست جامعه با مصالح جامعه، روبهرو هستیم. حل این مشکل، نه با فعالیت در آزمایشگاهها و کتابخانهها و اتاقهای فکر بلکه تا حد زیادی از طریق مبارزه اجتماعی فرادست میآید.
توجه به این مسئله، برای کسانی که میخواهند به راستی کاری برای محیطزیست کنند، از این جهت اهمیت دارد که به آنان کمک میکند تا اولویتهای خود را در تلاش برای حفاظت محیطزیست، مشخص سازند. آیا باید به ایجاد مراکز علمی و تحقیقاتی بیشتر پرداخت، یا با کارهای آموزشی همگانی و فعالیتهای تبلیغی و تهییجی، مردم را به مقابله با افراد و سازمانهای مخرب محیطزیست فراخواند؟
آیا باید خویشتن را غرق در مطالعه علمی برای پی بردن به رازهای تباهی محیطزیست کرد، یا با دریافت چکیده دانشی که در مراکز علمی معتبر جهان به دست آمده وارد کارزار اجتماعی با تبهکارانی شد که برای به دست آوردن سود بیشتر محیط را ویران میکنند؟ شاید بگویند که هرکدام از این رویکردها، بسته به علاقه و استعداد شخصی یا امکانات موجود، جایگاه و ارزش خود را دارد و نمیتوان یکی را بر دیگری برتر دانست.
جای خالی دانشگاهیان در حرکتهای زیستمحیطیاما، موضوع این است که در شرایط مشخص کنونی ایران، کدام رویکرد اولویت دارد. بهنظر من، در سمت دولت و در سیاستگذاریهای کلان، لازم است که به جای ایجاد دانشکدههای بیشتر برای محیطزیست و دیگر علوم زیستی، به ارتقای مراکز موجود پرداخت، و به جای پروردن شمار زیادی دانشآموختگان با انبانهای محفوظات، انسانهای اجتماعی چالشگر و منتقد و جستوجوکننده تربیت کرد. اگر مشکل محیطزیست ما با تحصیلات و درست شدن شماری دکتر و مهندس حل میشد، پس چرا در 15-10 سال گذشته که صدها دانش آموخته محیطزیست از دانشگاههای کشور بیرون آمدهاند، وضع محیطزیست بهمراتب خرابتر از گذشته شده است؟!
چرا دانشکدههای محیطزیست و استادان و دانشجویان و دانشآموختگان این دانشکدهها که به چند هزار نفر میرسند، در جنبش محیطزیستی حضور چشمگیر ندارند، و اصلا چرا خود منشا هیچ جنبش محیطزیستی نبودهاند؟! چرا در تجمعهای اعتراض به اوضاع غمبار محیطزیست کشور، معمولا فقط چند ده نفر شرکت میکنند و از آن صدها مهندس و دکتر و استاد دانشگاه خبری نیست؟! آیا شأن نخبگان ما اجازه نمیدهد که در حرکتهای خیابانی و آموزشهای چهره به چهره و برنامههای پاکسازی شرکت کنند، یا روحیه انفعالی که در دانشگاههای ما ترویج میشود و تمکینی که بیشتر جوانان ما به این وضع دارند، سبب ساز این بیعملی است؟
ناکارآمدی سامانه آموزشی
نمونههای بسیاری را در زمینههای دیگر میتوان یادآور شد که سامانه آموزش رسمی ما نتوانسته در آنها مولد و منشا اثر باشد. شاید آشکارترین نمود این بیماری را در موضوع معماری و ساختمانسازی بتوان دید که با گذشت حدود هشتاد سال از تاسیس دانشکدههای فنی و فارغ التحصیل شدن هزاران مهندس و دکتر در این رشته، شهرها و روستاهایی داریم با بافت و هویت مخدوش و ساختمانهایی بدمنظر و سست بنیان و ناهماهنگ با محیطزیست و میراث فرهنگی.
مدیران ارشد کشور باید این اوضاع را تهدیدی جدی برای حال و آینده کشور بدانند و شرایطی را فراهم کنند تا امکان نقد – بیترس از تعقیب و تهدید – برای همه باشد. درخصوص تشخیص اولویتها که در بالا به آن اشاره شد، در نقش سازمانهای مردمی هم مهمتر این است که آنان دیدهبان، محافظ و مدافع فعال و حاضر در صحنه اجتماع باشند تا بازگوکنندگان اطلاعات بیخطر زیستمحیطی.
داشتن تخصص و دانش، البته که امری است پسندیده، و پرهیز از سطحی نگری و قیل و قال کممحتوا امری لازم، اما دنبالهروی مشتی متخصص عافیت جو و ادارهنشین محافظهکار که در سازمانها و ادارات ذیربط کار میکنند، نیز راه به جایی نمیبرد.برای تشخیص شیوههای مخرب توسعه و آسیبهایی که سوداگران مسکن و رانتخواران و گیرندگان اعتبارها و وامهای میلیاردی به محیطزیست کشور وارد میکنند، به تخصصهای دانشگاهی در رشته محیطزیست یا رشتههای نزدیک به آن نیازی نیست؛ در این مورد غالبا فقط یک چشم باز و وجدان بیدار لازم است.