به گزارش همشهری آنلاین، براساس این نظرسنجی این مجموعه رضایت ۸۱/۷ درصدی بینندگان را در حد «زیاد» کسب کرده است؛ این در حالی است که براساس اعلام مرکز تحقیقات صداوسیما، مجموعه تلویزیونی «مستوران» بهعنوان پربینندهترین مجموعه سیما در نیمه اول تیرماه۱۴۰۱ تنها ۱۵/۴ درصد مخاطب داشته است. درواقع، میزان مخاطبان سریال «برف بیصدا میبارد» در نیمه دوم تیرماه بیش از دوبرابر مخاطبان سریال «مستوران» در نیمه اول همین ماه بوده است.
«برف بیصدا میبارد» داستان ۲ خانواده را بر بستری از تاریخ معاصر ایران روایت میکند و از این بابت میتوان آن را شبیه سریالهایی همچون «لحظه گرگ و میش» (همایون اسعدیان، ۱۳۹۷) یا «کیمیا» (جواد افشار، ۱۳۹۴) دانست که فیلمنامهنویس «برف بیصدا میبارد» یعنی مرحوم مسعود بهبهانینیا فیلمنامه این دومی را نوشته بود. حتی سریال به نمایش درنیامده «سرزمین مادری/ سرزمین کهن» (کمال تبریزی، ۱۳۹۲) هم از الگوی روایت ملودراماتیک یک زندگی خانوادگی در بستر روایتی تاریخی - سیاسی بهره برده است. این نوع سریال با ساخت سریال «در چشم باد» (مسعود جعفریجوزانی، ۱۳۸۷) در تلویزیون پایهگذاری شد و تقریبا تمام تجربههای بعدی در این نوع سریالسازی، از نظر طول روایت، تعدد شخصیتها، سیر حوادث و گنجاندن موضوعات سیاسی تاریخ معاصر در داستان به سریال «در چشم باد» نَسب میبرند.
داستان وصل و هجران، کامیابی و ناکامی عشاق، جداییهایی که به دوری ختم میشوند و پیوندهایی که از هم میگسلند، به این نوع سریالها مشخصاتی ملودرام میبخشد. درواقع این سریالها را از نظر ژانری میتوان بهگونه ملودرام منتسب کرد. از نظر مضمونی نیز به تصویر کشیدن مضامین انقلابی و اسلامی در بطن حوادث تاریخی و روابط شخصیتها با یکدیگر موتور محرکه اندیشهای این سریالها محسوب میشود. «برف بیصدا میبارد» نیز - همچون اسلاف خود - بر بیان داستانی ملودرام با مولفههای آشنای این ژانر و تأکید بر تفوق وجوه اخلاقی قهرمانان بر رذائل شریران متکی است. یکی از انتقاداتی که معمولا به سریالهایی همچون «برف بیصدا میبارد» وارد میشود این است که این سریالها کشدار، بیافتوخیز و مبتلا به ضرباهنگی کند هستند.
پوریا آذربایجانی در میزگردی در پاسخ به این انتقاد به فارس گفته بود: «واقعیت این است که اگر بهنظر قصه کشدارتر از قصههای دیگر است - چون نسبیتی بهوجود میآید - باید بپرسیم که نسبت به کدام اثر کشدارتر است؟ اصولا مخاطب امروز محتوای سرگرمی خود را از اینستاگرام و ویدئوهای کوتاه آن دریافت میکند و علاقهای ندارد که بسترهای شکلگیری قصه را ببیند. در پلتفرمها یکسریال با ۱۵۰ قتل در ۱۵ قسمت ساخته میشود و این حجم از کنش و واکنش نیز برای مخاطب جذاب است.
صفحه حوادث روزنامهها نیز بر همین منطق جذابتر از سایر بخشهای آن به شمار میروند. داستان «برف بیصدا میبارد» از ابتدا بر یک بستر تحلیلی نوشته شده و باید زمینهچینیهایی طراحی کنیم و اتفاقاتی شکل بگیرد تا براساس آنها کنش و واکنشی اتفاق بیفتد. به اضافه اینکه اصولا قصه راجع به میوههای ۲ سبک زندگی است و ابتدا باید جزئیات زندگی این افراد تعریف شود.
پوریا شکیبایی سریال انقلابی
من هم معتقدم که این سبک از سریالسازی طرفدار ندارد؛ چون بینندهای که این روزها به درست یا غلط از فضای مجازی تغذیه میشود یا سریالهای پلتفرمی که بهطور جدی بر منطق کنش و واکنش نوشته و ساخته میشوند را مشاهده میکند، ممکن است تحمل فضاهایی که یک عده آدم دور یک سفره نشستهاند را نداشته باشد؛ مخصوصا اگر تجربهای از فضای دهه ۶۰ در خاطرات خود نداشته باشد؛ پس این مسئله را ذاتا اشکال قصه و سریال نمیبینم و ذات ریتم «برف بیصدا میبارد» در متن فیلمنامه و در تصویر وجود دارد. قصه در اصل براساس متنی نوشته شده که از ابتدا به همین صورت بوده است.
با وجود اینکه، «برف بیصدا میبارد» هنوز با سریالهای موفق تلویزیون همچون «هزاردستان» یا «روزگار قریب» فاصله بعیدی دارد، ولی اقبال نسبی بینندگان به آن نشان میدهد که تماشاگر تلویزیون هنوز جذب قصه خوب و پرکشمکش میشود؛ همان گمشدهای که سالهاست دستاندرکاران ساخت سریالها به آن توجهی ندارند.
به رغم برخی انتقادها به ضرباهنگ سریال یکی از نقاط قدرت این سریال بازی پوریا شکیبایی در نقش حبیب بهعنوان شخصیت منفی سریال است. حبیب - برخلاف اسمش - شخصیتی کینهای، حیلهگر و دو رو است که شکیبایی موفق شده او را به شکلی باورپذیر به تصویر بکشد. حبیب در برابر همسرش خود را فردی منطقی و صادق جا میزند، اما در برابر دیگران از در گستاخی و نمایش قدرتش درمیآید.