البته غیر از این هم نمیتوان از این کارگردان و مدرس تئاتر که آثار به یادماندنیای در عرصه تئاتر از خود به جا گذاشته است انتظار داشت. اما نکته مهم در آثار او داشتن یک تیم ثابت و البته حرفهای است که آنها را همهجا با خودش میبرد؛ چه در تئاتر و چه تلویزیون؛ شاید اگر به سینما هم بیاید همین فرمول بازیگرانش دست نخورده بماند. بازیگران او همگی آزموده نمایش هستند و خاک صحنه خوردهاند.
علی عمرانی، افشین هاشمی، هومن برقنورد و خسرو احمدی از دوتا کار قبلی او (نیمکت و توی گوش سالمم زمزمه کن) تنهایش نگذاشتهاند و آشا محرابی، پرستو گلستانی و فروغ قجابگلو هم در مسافرخانه سعادت او را همراهی میکنند. دانستن نظرات بازیگران مسافرخانه سعادت و شنیدن شرح بازیهایشان در صحنهای که سرپرست نویسندگان و کارگردان هنریاش محمد رحمانیان است خالی از لطف نیست.
قرار نبود این اولین همکاری فروغ قجابگلو با محمد رحمانیان باشد چون رحمانیان یکبار هم سر تئاتر «نگراسوف» سراغش آمده بود ولی چون سر یک کار دیگر بود و زیر قولاش نمیتوانست بزند پیشنهاد رحمانیان را قبول نکرده بود اما تا رحمانیان نقش آبجی آقا رضا را در «مسافرخانه سعادت» به او پیشنهاد داد فوری قبول کرده بود چون هم کار با رحمانیان لطف دیگری داشت و هم او دوتا کار قبلی رحمانیان را در تلویزیون دیده بود و یکی از مشتریان پروپا قرص آنها بود. قجابگلو درباره اهمیت نقشاش در مسافرخانه سعادت میگوید: «گاهی وقتها چند شخصیت کنار هم قرار میگیرند و یک موضوع را پررنگ میکنند. وقتی قصه مسافرخانه را خواندم خیلی خوشم آمد. مسافرها میآیند و میروند و در یک مقطع با شما برخورد میکنند. این مقطع میتواند معمولی یا خیلی مهم باشد و مهمتر این که قرار است در آن مقطع شما با یک برش از زندگی آدمها آشنا شوید.»
او درباره آدمهای مسافرخانه خیلی خوشبین است و میگوید: «همه آدمها از نگاه من در این مسافرخانه یک پیشینه داشتند و آنها به میل خودشان گوشهای از این پیشینه را به ما نشان میدادند من از اینکه در معرض این کشف کردن بودم بیشتر لذت میبردم. مثلا زن و مردی که شکاکاند و به هم سوءتفاهم دارند، میخواهند قصه بدبینی را نشان دهند و در عین حال آن ذهنیت مثبت را منتقل کنند و من خیلی خوشحالم که انتقالدهنده، من هستم. یکجایی هست که باجی میگوید، من ترجیح میدهم یک مسافرخانه چی راستگو باشم تا یک هتلدار دروغگو، این حرف خیلی برایم معنی داشت.»قجابگلو درباره لهجهای که در این مجموعه دارد میگوید: «از ابتدا رحمانیان روی لهجه من تاکید داشت و میگفت مهم این است که لهجه داشته باشی حالا هرکدام که میتوانی.
اول میگفت لهجه ترکی خوب است ولی من ترکی را با مهارت نمیتوانستم ادا کنم برای همین گفتم لهجه جنوبی بلدم و او هم استقبال کرد.»قجابگلو درباره روند شروع و پایان یک قصه از این مجموعه معتقد است که متنها توسط رحمانیان ویرایش میشد و چند روز زودتر دستمان میرسید اما در یک شیفت کاری گاهی ما چند قسمت را میگرفتیم و شاید اگر گروه تکیه تئاتری نداشتند و کارهای سخت تئاتری نکرده بودند بعد از پنج، شش ساعت خسته میشدند اما گاهی ما فقط برای وقت ناهار استراحت میکردیم و بقیه زمان پشت سرهم فیلمبرداری میشد. در عین حال به محض اینکه متن دستمان میرسید خودمان تمرینمان را شروع میکردیم تا نقش جا بیفتد.»با این حال قجابگلو از اینکه چنین نقش ثابتی در این مجموعه داشته راضی است و میگوید: «سوای حضور دائم در این مجموعه از اینکه من گاهی حلقه واسطه میان آدمها میشدم و نقش میان من و بقیه تقسیم میشد لذت میبردم.»
کسب اعتماد به نفس از صحنه
هومن برقنورد، یک بازیگر کاملا تئاتری است که حالا در تلویزیون قصد دارد تجربههای جدید را به دست بیاورد. آشنایی او با محمد رحمانیان هم به بازی در دو کار قبلی این کارگردان در تئاتر یعنی «بازرس» و «نگراسوف» برمیگردد که در آن زمان «توی گوش سالمم زمزمه کن» را به او پیشنهاد داده بود و بعد از تئاتر «اسبها» حالا در سری سوم مجموعههای تلویزیونی این کارگردان حضور دارد.
او درباره مسافرخانه سعادت اعتقاد دارد این کار با تئاتر هیچ فرقی برایش ندارد و همین سبب شده که امثال او به خوبی از پس تیپهای تکراری اما متفاوتشان برآیند و هر بازی نهایتا در دو برداشت- آن هم اگر لازم باشد- گرفته شود. به اعتقاد برقنورد رحمانیان خیلی به بازیگرانش اعتماد بهنفس میدهد. دست آنها را نمیبندد و اصلا نظرش را تحمیل نمیکند. او متن را به بازیگر میدهد و میگوید: برو اجرا کن. آن وقت اگر وسطهای کار مشکلی باشد یا نظر خاصی داشته باشد میگوید.
برقنورد با اشاره به فیلمنامه این مجموعه میگوید: «تیم نویسندگان متنها را آماده میکردند و ما هربار فیلمنامه بهدست وارد صحنه میشدیم و دیالوگها را مرور میکردیم.
بعد خودمان میگفتیم که برای اینکه تیپها تکراری نشود چه کنیم. گاهی متن گویا نبود و رحمانیان با توضیحات دقیقاش مشکل را برطرف میکرد.»
تئاتریها زبان هم را خوب میفهمند
آشا محرابی که قبلا هم «در توی گوش سالمم زمزمه کن» تجربه همکاری تلویزیونی با محمد رحمانیان داشته است. از اینکه در تلویزیون با این مجموعه همکاری کرده است خیلی خوشحال است و معتقد است که وقتی با گروهی که کاملا همحرفه و همزبان تو هستند کار میکنی خستگی معنی ندارد چون هر دو طرف میدانند که چه میخواهند و چه باید بکنند.
محرابی درباره نقشهای متفاوتی که در این مجموعه برعهده گرفته است میگوید: «این نوع کارها یکجور محک زدن بازیگر هم است. در فاصله زمانی کوتاهی باید یک تیپ را اجرا کنی و یا با یک نوع نگاه قصه را جلو ببری. مطمئن هم هستم که فقط تئاتریها میتوانند چنین خلاقیتی از خودشان نشان دهند که تکرار نشوند و مخاطب را پس از چندبار دیدن چهره بازیگر خسته و دلزده نکنند.»
او حضور محمد رحمانیان را مهمترین دلیل برای قبول این نقشها میداند و میگوید: «رحمانیان در شیوه بازی گرفتن از بازیگر و در نوع نگاه تلفیقیاش جذابیتهایی دارد که برای هر بازیگری وسوسهکننده است. او کارش را خوب بلد است و چون هر دو کار قبلی او را دنبال کرده بودم میدانستم این کار هم موفق میشود این درحالی است که اغلب مجموعههای 75یا 90قسمتی بعد از مدتی به ته میرسند و تکرار میشوند اما رحمانیان ثابت کرده است که تواناییهایش فراتر از تکرار در یک سوژه است.»محرابی درباره علاقهاش به مسافرخانه سعادت معتقد است: «بازیگر با این کار بهتر ارتباط برقرار میکند چون جاندار و گرم است، فضای پشت صحنه خوبی داشتیم و هرجا هم که لازم بود رحمانیان توضیح میداد و رفع ابهام میکرد.»محرابی از بازی کردن در تیپهای مختلف، تجارب خوبی به دست آورده است و آن را مدیون بیش از یک دهه کار تئاتریاش میداند و معتقد است که همه تیپهایی که در مسافرخانه سعادت بازی کرده است بارها و بارها در تئاتر بازی کرده و شاید به همین خاطر است که در آوردن یک تیپ برایش لذتبخش است.
سخت اما لذتبخش
افشین هاشمی در هر سه مجموعه تلویزیونی محمد رحمانیان بوده است و به قول خودش شاید اگر این مجموعهها ادامه داشته باشد او را در تیپهای مختلف خواهیم دید. او نیز در «مسافرخانه سعادت» نقش یکی از مسافران را بازی میکند که هر بار با یک قصه و اتفاق گوشهای از زندگی آدمهای شهرمان را روایت میکند.افشین هاشمی درباره کار با رحمانیان هیچ شکی ندارد و میگوید: «وقتی مطمئن باشی یک کارگردان با تجربه پشت سرت است آن وقت هم اعتماد به نفسات درباره کار بالا میرود و هم مطمئن میشوی که چیزی از زیر چشم او درنرفته و کوتاهیای در بازی صورت نگرفته است.» او که به کار تیمی اعتقاد زیادی دارد میگوید: «همه این کارها به دلیل هماهنگی میان خود بازیگران و تهیهکننده و کارگردان، خودش را نشان میدهد. ما اگر همزبان هم نبودیم و تئاتری نبودیم شاید یکیمان آخرسر کم میآورد.»
هاشمی همچنین معتقد است که هیچ کدام از نقشهایش تکراری نبوده است.
ممکن است نقش یک آرتیست، یا عشق فیلم یا کارگر شکستخورده را بارها در هر سه مجموعه بازی کرده باشد اما همه آنها ریزهکاریهایی دارند که بازیگر میداند کدام را جابجا کند و یا روی کدام نکته پافشاری کند که شبیه هم نشوند.