آزاده سلطانی- روزنامهنگار: «ماندانا حجاریان» که از ۱۵سالگی به تشویق پدرش، خون خودش را برای نجات جان بیماران نیازمند به خون و فراوردههای خونی اهدا کرده، میگوید هر بار که خون اهدا میکند، ثواب آن را به روح پدر مرحومش و همه پدر و مادرهایی که درس انسان بودن را به بچههایشان یاد دادهاند، هدیه میکند. فعالیتهای این بانو به همین جا ختم نمیشود.
او در فعالیتهای خیرخواهانه همچون ساخت مدرسه و حمایت از کودکان پرورشگاهی مشارکت داشته و همچنین آتشنشان افتخاری است. حجاریان بیش از ۸۰۰خانم را برای گذراندن دوره آتشنشانی معرفی کرده، عضو جمعیت هلالاحمر و سفیر اهدای خون است. او بهخاطر همه این فعالیتهایش، صاحب مدال طلای فعال اجتماعی و انسانی شده است.
این روزها که پویش «خونبهای عشق» با هدف ترویج نذر خون در روزهای عزای سیدالشهدا(ع) در دستور کار سازمان انتقال خون قرار گرفته، فرصتی دست داد تا با این بانوی رکورددار اهدای خون از هر دری صحبت کنیم که حاصل آن را در ادامه خواهید خواند.
شروع اهدای خون از ۱۵سالگی
نوجوان بود و هنوز ۱۵سالش نشده بود که یک روز خانم سرایدار مدرسه به تزریق خون نیاز پیدا کرد. آن زمان هنوز سازمان انتقال خون وجود نداشت! پدر ماندانا از او که گروه خونیاش به خانم سرایدار میخورد خواست تا خونش را اهدا کند. خودش تعریف میکند: «من بهشدت از سوزن میترسیدم. هنوز هم با ۶۲سال سن میترسم! اما آن روز به اصرار پدرم خون دادم و نمیدانم خداوند چه عشقی در وجود من قرار داد که از آن به بعد برای اهدای خون لحظهشماری میکنم.»
از آن به بعد بود که ماندانا حجاریان اهداکننده مستمر خون شد. حالا او به تازگی برای بار صدونودودوم خون خودش را اهدا کرده تا به فرشته نجات بسیاری از بیماران نیازمند به خون و فراوردههای خونی تبدیل شود اما این آمار و ارقام تنها چیزی است که برای مادر خون ایران اهمیتی ندارد. خودش میگوید: «اصلا برای من تعداد دفعات اهدای خونم مهم نیست. این نجات جان آدمهاست که برایم اهمیت دارد. به همین دلیل است که خودم را موظف کردهام تا هر ۳ماه یکبار خون خودم را اهدا کنم. خیلیها میگویند چرا تلاش نمیکنی تا اسمت را در گینس ثبت میکنی؟
در جواب میگویم برایم کوچکترین اهمیتی ندارد. بهنظرم به فکر بیماران نیازمند به خون بودن، وظیفه همه کسانی است که بدن سالمی دارند. من هم از این موضوع مستثنی نیستم. همیشه میگویم خدایا شکرت که سالم هستم و این اجازه و توان را به من دادهای تا بتوانم خون خودم را اهدا کنم.
درواقع خدا این لطف را در حق من کرده که با وجود ترسم از سوزن، هر ۳ماه یکبار با جان و دل خونم را اهدا کنم و از اینکه شاید تنها کاری که دستگیر آخرتم شود، همین اهدای خون باشد، همیشه شکرگزارش هستم.» این بانوی رکورددار اهدای خون میگوید از جوانی با عشق، خون خودش را اهدا کرده و تا وقتی که زنده است هم این کار خداپسندانه را دنبال خواهد کرد. او میگوید: «خدا شاهد است که من هیچوقت هیچ چشمداشتی نداشته و ندارم.
اما این لوح تقدیری که به من میدهند را دوست دارم. چون امیدوارم نسل بعدی من با دیدن این لوح، سعی کند راهم را ادامه بدهد و بتوانم الگوی سالمی برای خانوادهام باشم.» حجاریان که صاحب مدال طلای فعالیتهای اجتماعی و انسانی است، ادامه میدهد: «همین که از دعای خیر دریافتکنندگان خون، فرزندانم سلامت و موفق هستند، برایم کافی است.»
خونم را به روح پدرم هدیه میدهم
«من این خون را به روح پدرم و به روح تمام پدر و مادرهایی که درس انسان بودن را به فرزندانشان یاد دادهاند، هدیه میکنم.» این را ماندانا حجاریان میگوید و اضافه میکند: «چون نخستین بار پدرم باعث شد تا خون بدهم و درواقع او بود که من را با شیرینی وصف نشدنی زندگی بخشیدن به دیگران آشنا کرد، من هم هر بار که خون میدهم، ثواب آن را به روح پدرم هدیه میکنم. نه فقط به پدر خودم، بلکه به همه پدر و مادرهایی که سعی میکردند فرزندانشان را با مفهوم انسانیت آشنا کنند.»
سعی میکنم بیمار نشوم
این بانوی رکورددار اهدای خون در ایران و جهان آنقدر خود را مکلف به اهدای مستمر خون کرده که میگوید همه سعیام را میکنم تا مریض نشوم و دارویی مصرف نکنم تا بتوانم خونی سالم به بیماران هدیه کنم. اصلا او معتقد است که اهداکنندگان خون چه از نظر جسمی و چه از نظر فکری افراد سالمی هستند: «اهداکنندگان خون از نظر فکری افراد سلامتی هستند؛ چون به فکر دیگرانند.
از نظر جسمی هم چون میدانند اگر بیمار شوند، نمیتوانند خون اهدا کنند، مراقب خودشان هستند. بهنظر من یک اهداکننده خون دنبال رفتارهای پرخطر نمیرود و سعی میکند بدنش را از تمام آسیبها دور نگه دارد تا بیمار نشود و بتواند خون اهدا کند.»
ماندانا حجاریان که زاده شهر «مسجدسلیمان» خوزستان است و سالهاست در شهر کرمان زندگی میکند، صحبتی هم با همه هموطنانش دارد: «درست است که این روزها همه ما از نظر اقتصادی در مضیقه هستیم، اما بیماران هموفیلی، تالاسمی، سرطانی، دیالیزی و... را که چشمانتظار این مایع حیاتی هستند، فراموش نکنیم. کشور ما یک کشور حادثهخیز است.
بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله و همچنین تصادفات رانندگی مرتب جان خودمان و عزیزانمان را تهدید میکند. شاید این خونی که امروز اهدا میکنیم، فردا جان یکی از عزیزان خودمان را نجات بدهد. به همین دلیل من معتقدم در چنین شرایطی باید اهدای خون را مثل نماز خواندن واجب بدانیم و اگر بدن سالمی داریم، از اهدای خونمان که زندگیبخش افراد بسیاری خواهد شد، دریغ نکنیم.»
از سفیر اهدای خون تا قهرمان فعالیتهای اجتماعی
اما همه فعالیتهای این بانوی ساکن شهر کرمان به همین جا ختم نمیشود. او همراه همسرش در ساخت چند مدرسه مشارکت داشته، با کمک همسرش به ۶۰کودک پرورشگاهی کمک کرده، هر آنچه بلد است، از نقاشی تا شیرینیپزی را به رایگان به دیگران آموزش میدهد، آتشنشان افتخاری است و بیش از ۸۰۰خانم را برای گذراندن دوره آتشنشانی معرفی کرده، عضو جمعیت هلالاحمر و سفیر اهدای خون است، کوهنوردی را بهطور جدی دنبال میکند و با پاک کردن طبیعت از زبالههای رها شده، نامش را بهعنوان فعال محیطزیست هم مطرح کرده و درنهایت بهخاطر همه این فعالیتهایش، صاحب مدال طلای فعال اجتماعی و انسانی شده است.
خودش میگوید همه این کارها را انجام میدهد تا ثابت کند یک اهداکننده مستمر خون دچار هیچ ضعف و مشکلی نمیشود و اتفاقا برعکس، از لحاظ جسمی و روحی آنقدر سالم است که میتواند در هر حوزهای فعالیت داشته باشد. درواقع او تمام تلاشاش را میکند تا بتواند سفیر خوبی برای سازمان انتقال خون باشد و با سبک زندگیاش بتواند برای سازمان انتقال خون جذب نیرو کند.
مکث
خونرسانترین خانواده ایران
شاید برایتان جالب باشد بدانید که ماندانا حجاریان نه فقط خودش اهداکننده مستمر خون است، بلکه با تشویقهای او، همسر و ۳فرزندش هم مستمرا خون خود را اهدا میکنند. اینطور که ماندانا حجاریان میگوید، همسرش «غلامرضا انتظاری» با بیش از ۱۷۰بار اهدای خون، بازنشسته خونی شده و فرزندانش، علی، آتنا و امیر هم از ۱۵سالگی بهطور مستمر خون اهدا میکنند. این در حالی است که خانم حجاریان همزمان با فرزندانش، به ۵نوزاد دیگر هم شیر داده و جالب اینکه آنها هم با الگو گرفتن از او، حالا اهداکننده مستمر خون هستند.