فلوریان زلر، نویسنده به نسبت جوانی است که با خلق فضاهای ملموس اما با فرم‌هایی که گاه نامتعارف می‌نماید، این روزها مورد استقبال علاقه‌مندان درام‌های تئاتری در سرتاسر جهان است.

همشهری آنلاین، محمدحسن خدایی: او که در سال ۱۹۷۹ متولد شده و تعدادی رمان و نمایشنامه پرفروش نوشته، در «پدر» به جایگاه یک پدر با اطرافیانش می‌پردازد؛ پدری که این روزها گرفتار آلزایمر شده و به‌تدریج رابطه‌اش با واقعیت پیرامونی دستخوش بحران است و از این باب در مسیر تنش و طردشدگی. فلوریان زِلِر به خوبی توانسته با فرمی که انتخاب کرده، فضای مغشوش، غیرقابل اعتماد و در آستانه فروپاشی ذهن یک انسان ۸۰ ساله را بازنمایی کند. فرم نوشتاری زِلِر معطوف است به ذهنیت شخصیت آندره.

درام براساس واقعیتی شکل می‌یابد که این مرد پا به سن گذاشته از محیط پیرامونی درک می‌کند. اما مسئله اینجاست که روایت هر چه به پیش می‌رود این حقیقت تلخ بیش از پیش آشکار می‌شود که تمامی آن آدم‌هایی که آندره در مکان‌های مختلف ملاقات می‌کند الزاماً واقعی نیستند. این درهم‌آمیختگی وهم و واقعیت، بیش از همه شخصیت «آن» یا دختر آندره را دچار بحران می‌کند. این زن میانسال که بعد از سال‌ها جدایی از همسر اولش با مردی به نام «پی‌یر» آشنا شده و به تازگی ازدواج کرده، این روزها هنگام نگهداری از پدر آلزایمری خویش، با این پرسش مواجه شده که آیا بهتر است پدر را در خانه نگهداری کند یا به خانه سالمندان بسپارد. این چالشی است اخلاقی که تا به انتها ادامه می‌یابد و با انتقال آندره به مکانی با تخت‌های بیمارستانی پاسخ ناگزیرش را دریافت می‌کند. اینکه در جهان شتابناک و سرمایه‌سالارانه دوران معاصر، دیگر مثل ایام گذشته نمی‌توان با «خانواده گسترده» به حیات خود ادامه داد و بهتر است کسانی چون آندره را به مراکز درمانی چون بیمارستان یا خانه سالمندان سپرد.
 

آروند دشت‌آرای در مقام کارگردان بعد از آثار تجربی که این سال‌ها بر صحنه آورده، این بار به سراغ نمایشنامه‌ای رفته که چندان نمی‌تواند ادامه منطقی تجربه‌گرایی‌هایش باشد. از این باب فی‌المثل می‌توان به نکاتی اشاره کرد چون استفاده از بازیگران کمابیش شناخته‌شده، حضور در سالن اصلی تئاتر شهر، طراحی صحنه نامتعارف و پرهزینه.

نمایش پدر مسیر تازه‌ای است که می‌توان آن را نوعی گسست زیباشناسانه آروند دشت‌آرای با گذشته‌اش دانست. بازیگرانی چون رضا کیانیان در نقش «آندره»، لیلی رشیدی به‌عنوان «آن» و سعید چنگیزیان در مقام «پی‌یر» و دیگرانی که در این اجرا حضور دارند، در تلاش هستند فضای نمایشی فلوریان زلر را با قرائت هرمنوتیکی کارگردان همراه سازند. به لحاظ نقش‌آفرینی می‌توان لیلی رشیدی را به نسبت دیگر بازیگران، بیشتر در خدمت اجرا دانست. چراکه او در تلاش است پیچیدگی و موقعیت متزلزل شخصیت «آن» را در خانواده‌ای که در آن روزگار می‌گذراند به نمایش گذارد بی‌آنکه از خود چیزی بر آن شخصیت بیفزاید. اما برای رضا کیانیان که قرار است نقش پدر یا آندره را بازی کند مسئله اندکی متفاوت است. گویی او در یک جنگ نابرابر با آنتونی هاپکینز قرار دارد که نقش پدر را به شکل حیرت‌انگیزی ایفا کرده است. کیانیان کار سختی دارد و تلاش کرده خودآیینی خویش را در قبال هنرنمایی بلامنازع هاپکینز حفظ کند.

اما از یاد نبریم که چگونه فیلم پدر براساس نماهای نزدیک ساخته شده و نمایش پدر بر فاصله‌مندی و حضور در یک چشم‌انداز دور. بنابراین در تمام روایت یک ساعت‌ونیمی اجرا، با چشم‌اندازهایی در فاصله از تماشاگران مواجه خواهیم بود که نمی‌توانند قدرت تأثیرگذار نماهای نزدیک از صورت کسی چون هاپکینز را برای مخاطبان بسازد. هاپکینز از طریق نماهای نزدیک، راحت‌تر می‌تواند توجه تماشاگران را به عواطف و احساسات یک پدر در حال زوال جلب کند و رضا کیانیان می‌بایست در یک نمای با فاصله، از طریق تمامی بدن و ژست‌هایش این انتقال عواطف را امکان‌پذیر کند.

بنابراین قیاس مابین هاپکینز و کیانیان بدون این مقدمه، بی‌شک غیرمنصفانه خواهد بود. در رابطه با شخصیت پی‌یر با بازی سعید چنگیزیان می‌توان گفت که او به مانند گذشته عمل می‌کند. یادآور نمایش‌هایی چون ایوانف و بی‌تابستان امیر رضا کوهستانی. چنگیزیان شاید اینجا در اوج نباشد اما همچنان کارش را خوب بلد است و شخصیت پی‌یر را به شکل قابل‌قبولی بر صحنه اجرا می‌کند.
 

اما شاید مهم‌ترین چالش نمایش پدر، طراحی صحنه نامتعارفی باشد که خود آروند دشت‌آرای آن را تدارک دیده است. یک سازه عظیم و دو تکه با اجزایی که قابلیت جابه‌جایی دارند و قرار است ذهنیت متلاطم آندره را بازتاب دهند. البته این جابه‌جایی‌های پر تعداد، در نهایت می‌تواند در خدمت فضاسازی نمایش قرار گیرد و تمهیدی باشد برای بازنمایی مکان‌هایی مختلف چون خانه آندره، خانه «آن» و محیطی چون بیمارستان یا خانه سالمندان. این فضای سیال و بی‌قرار، مانند چایگاه پدر در دوران معاصر است، مدام در حال جابه‌جایی، گاه هراسناک و گاه آرامش‌بخش. پدرهایی که همانطور که عاشق‌شان هستیم در نهایت مجبور می‌شویم آنان را به خانه سالمندان بسپاریم.