همشهری آنلاین،سیدمیثم میرتاجالدینی: تفاوت قدرتهای سیاسی جهان مدرن هم در اصل مدیریت نیست، بلکه در نوع مدیریت است که الگوهای سیاسی کلان را میآفریند؛ بهعنوان مثال در یک نوع مدیریت، هرم قدرت تمایل به سرکوب رفتارهای خارج از میل و اراده خود دارد که استبداد و دیکتاتوری را میآفریند و در دیگر مدل مدیریتی، قدرتها اجازه بروز هر نوع رفتاری را صادر میکنند تا به راحتی امکان رصد، مطالعه و جهتدهی به آن را داشته باشند. البته صدور اجازه به بروز هر رفتار، بدون مرز نیست بلکه اگر رفتاری را نفیکننده اصل قدرت یا نفیکننده مشروعیت پایگاه اعمال سیاست بدانند، هرگز اجازه بروز به آن را نمیدهند و شیوه سرکوب البته با عناوین موجه همچنان جریان مییابد.
در هر صورت میل و عطش شدیدی که نسبت به مدیریت هرچیز وجود دارد، زیربنای بسیاری از قدرتهای سیاسی را شکل میدهد و ارضای این میل سبب ورود مدلهای مدیریتی به شخصیترین رفتارها در حیات فردی نیز میشود؛ مانند دخالت قدرتهای سیاسی در مدیریت امر جنسی. شاید جورج اورول که در کتاب رمان 1984 تصویری خشن از نوع دخالت کمونیسم در زندگی شخصی افراد و سلب آزادی رفتار را ارائه کرد و به نوعی سعی در نشان دادن خصیصههای مستبدانه کمونیسم داشت، اگر به لایههای باطنی «قدرت سیاسی» پی برده بود، صرفا این دست نظامهای سیاسی را مورد تخطئه قرار نمیداد و متوجه میشد ماهیت اساسی قدرت در جهان مدرن، میل به دخالت و اعمال مدیریت است و این میل به شکلی جنونآمیز به تمام ابعاد زندگی بشر ورود کرده و البته در این مسیر مدل ویژه خود را پیاده میکند که نمونه آن را میشود در مدیریت امر جنسی یافت.
تولید ادبیات گونهشناسانه پیرامون انحرافات جنسی از همین جهت قابلتحلیل است؛ بهعنوان مثال آنجا که لواط از یک عمل انحرافی و حتی ارتداد مذهبی-کلیسایی به همجنسخواهی و نوعی تمایل متمایز تغییر شکل داد، مسئله مدیریت در میان بود. همچنین دیگر انحرافاتی که روانشناسان سده نوزدهم با اسامی ظاهراً موجه طبقهبندی کردند. هدف رسمیتبخشی به این همه انحرافات جنسی برآمده از انحطاط اخلاقی و ولنگاری اشباعناشدنی، دادن واقعیتی تحلیلی به آنهاست برای توسعه مدیریت و اعمال قدرت بر همهچیز.
از جهت دیگر، آنگاه که قدرت تصمیم میگیرد بهجای حذف و مخفی ساختن انواع انحرافات جنسی، آنها را به رسمیت بشناسد و سپس بهعنوان گونههای متفاوت معرفی کند، در وهله اول این امر، «آزادی» بهنظر میرسد و خوشایند آنهایی است که لیبرالیسم را بابت همین تساهل و تسامح و عدمدخالت در بروز امیال شخصی و کیفیت زندگی خصوصی میستایند اما کمی دقت نشان میدهد این گونهشناسی و طبقهبندی و رسمیت بخشیدن به انواع انحرافات جنسی با اسامی زیبا و توجیهگر و فریبنده، برای مدیریت و اعمال قدرت است و التفات به این وجه، سراب آزادی را تبخیر میکند.
به سبب همین میل شدید و افراطی به مدیریت هرچیز، گفتمانهای جنسی از سدههجدهم به بعد قارچگونه رشد یافتند که چند دستورالعمل کلی را سامان میدادند: تحریک به سخن گفتن، سازوکارهای شنیدن و ثبت، روشهایی برای مشاهده، استنطاق و صورتبندی علمی. اینگونه رفتارهای جنسی از مخفیگاه بیرون آمد و ملزم شد وجود گفتمانی داشته باشد. در واقع جهان جدید به پرگویی عظیم پیرامون امرجنسی مبتلا شد. (فوکو، اراده به دانستن، ص41)
مسئله اصلی این گفتمانها نیز کاهش انحرافات در حوزه امر جنسی نیست؛ چرا که اساسا آنها به انحراف در این زمینه قائل نیستند بلکه مسئله اصلی، مدیریت هر چیزی است که امکان مدیریت را دارد. در همین راستا قدرت سیاسی با تمام گفتمانهای خرد و کلانش، علاقه وافری به کمیتسازی نشان میدهد تا بتواند با اعداد و ارقام و آمار، مسیر مدیریت را فراهم سازد و در نتیجه اگر موضوعی به لحاظ ماهوی نتواند به زبان عدد و رقم درآید و آماری شود، آن موضوع تا حد زیادی از اعمال مدیریت خارج شده و این نوعی انحراف از گفتمان تلقی میشود.
- آمار نگرانکننده از زندگیهای زیر یک سال | ثبت ۲هزار طلاق در یک فصل
- افزایش کودکآزاری جنسی در فضای مجازی
اما اسلام تربیتی، هم برخلاف مدرنیته و هم برخلاف مسیحیت کلیسایی قرونوسطی و عصر رنسانس که اعتراف به گناه جنسی با تعریف جزئیات را الزامی میدانست؛ هرگز پردهبرداری از گناهان گذشته را تجویز نکرده و حتی از بازگویی آن منع میکند و آن را به مسیر ارتباطی و بیواسطه فرد با خدا هدایت میکند. بهگونهای که گویی تعمدا درصدد عدمدخالت در این فضای شخصی است و هرگز قصد مدیریت آن را ندارد. البته عدمتمایل اسلام به واگذاری مدیریت امر جنسی بهعنوان یکی از ابعاد مهم زندگی فردی و شخصی به سایر انسانها، بهمعنای نداشتن برنامه تربیتی در حوزه امر جنسی نیست. این موضوع زمانی روشن میشود که بدانیم اساسا تربیت مقولهای جدا از مدیریت و سیاست است. مختصرا میتوان گفت در تربیت هدف اعمال قدرت نیست بلکه پرورش و رشد است و این ادبیات هرگز با صورتهای علمی مدرن، تفهیم نمیشود. چنانچه مفهوم «اشاعه فحشاء» یا گناه قلمداد کردن هرگونه انحراف از طبیعت و فطرت انسانی فهم نمیشود.