همشهری آنلاین- جمال رهنمایی: تیتی یک کارگر خدماتی بیمارستان است که سواد خواندن و نوشتن ندارد، اما او نیز به شیوه خود در فکر خدمت به بشریت است. این دو در مسیر زندگی شخصی خود با یکدیگر ملاقات میکنند و احساسی عمیق که برخاسته از ارزشهای والای انسانی است آنها را به یکدیگر نزدیک میکند. جنس این نزدیکی همانطور که تیتی در آخر فیلم میگوید از جنس علاقه زن و شوهری نیست بلکه علاقهای انسانی و بدون منفعت شخصی است.
- ببینید | نقشآفرینی نسرین مقانلو و پسر مرحومش در یک فیلم سینمایی
- کاهش آمار فروش بلیت سینماها تا یک ششم | ضرر ۸ میلیاری سینماها
هر دوی این آدمها در زندگی شخصی خود در رابطهای منفعتطلبانه گیر کردهاند. همسر ابراهیم سبک زندگی دانشمندانه او را نمیپسندد و امیر ساسان هم تیتی را به ابزاری برای منفعت خود تبدیل کرده، هر چند تهماندههای انسانیت در او هر از چند گاهی دست بالاتر را دارد. نمود بیرونی این رفتار از سوی اطرافیان هر دو بیعقلی تلقی میشود هر چند هر دوی این آدمها براساس سازوکارهای ذهنی خویش دلایل فراوانی برای رفتارهای خود دارند که از سوی اغلب آدمهای عاقل قابلدرک نیست. این دو در طول رابطه محترمانه و بیآلایش خود نزدیکی عمیقی احساس میکنند که از سوی اطرافیان قابلهضم نیست و اغلب از آن سوءبرداشت میشود.
سرگردانی در میانه مفهوم عقل و جنون از آنجا که اغلب براساس انبار معانی ذهنی خودمان و تجارب شخصی صورت میگیرد، معرکه آشنایی است که اغلب در مسائل ریز و درشت زندگی با آن روبهرو شدهایم. بهنظر میرسد فقط اتکای فیلم تیتی در این معرکه آشنا منفعتطلبی باشد؛ جایی که اغلب رعایت منفعت شخصی عقلانیت نامگذاری شده و برای ما قابلهضمتر است.
سبک و سنگین کردن این ترازو توسط دستگاه روان آدمی براساس تجارب شخصی، فرهنگی و نوع عملکرد ذهن آدمی صورت میگیرد جایی که ناگزیر برای آن مرزبندیهایی تعیین کردهایم که اغلب نامشخص و متغییر هستند.
این مرزبندی در روانشناسی مدرن با داشتن یا نداشتن عملکرد شخصی در رابطه، شغل و تشخیص منفعت فردی خطکشی شده است. کسانی که بتوانند روابط خود را مدیریت کنند، شغل و درآمد خودشان را حفظ کنند و منفعت فردی خود را تشخیص بدهند، سالم تشخیص داده شده و در غیراین صورت افرادی غیرمعمولی قلمداد میشوند. درحالیکه در نگاهی کلنگر منافع جمعی میتوانند در تضاد با منافع فردی قرار بگیرند و رعایت منافع فردی به تنهایی میتواند برایند اجتماعی نامطلوبی داشته باشد.
قصه فیلم تیتی تلاشی قابلتحسین برای ترسیم این فضای تعلیق است و در صحنههای متفاوتی بخشهایی از این مفهوم گسترده را به تصویر کشیده است. تیتی درصدد است تا خانهای برای خود بسازد که بتواند در آن آرامگیرد و یا به تعبیری دیگر تلاش دارد تا درون ذهن خود چهارچوبی امن برای آرامگرفتن تفکرات خود فراهم آورد. بزرگترین مشکل او در این میان قیمت بلوک است که برای او خیلی گران است و بارها این نگرانی را در فیلم تکرار میکند همانگونه که فراهم آوردن تکههای خرد و تجربه برای ساختن یک شخصیت بسیار گران تمام میشود و برای شخصیتی مانند تیتی که گذشتهای آشفته و ناآرام دارد، این کار بسیار سخت و گاهی ناممکن است. ابراهیم نیز تلاش میکند تصورات ذهنی خودش درباره سیاهچاله عظیمی که میتواند منظومه شمسی را مانند یک آبنبات ببلعد روی کاغذ بیاورد و ماجرای کاغذهای سفید و بزرگ او در سرتاسر فیلم وجود دارد، گویی او نیز تلاش دارد با تلاش برای جلوگیری از نابودی منظومهشناسی خودش را از دنیای جنون و آشفتگی نجات دهد.
تیتی فرزند پدر و مادر دیگری را دیگری را در خود پرورش میدهد اما حس مادرانه او با تمثیلی در یک نقاشی کودکانه که روی تخت به دیوار نصب کرده مانع از عمل کردن به توصیههای پزشک میشود و ندیدن تصویر سونوگرافی و تکرار اینکه بچه مال او نیست راه به جایی نمیبرد و در نهایت با فرزند در حال تولد میگریزد و ابراهیم بهعنوان فردی که اینجا عاقلتر بهنظر میرسد، در نهایت او را قانع میکند که از این علاقه دست بکشد. همین رفتار ابراهیم به او کمک میکند تا بتواند اجازه خروج از کشور به همراه مادر و همسر جدید را به دخترش بدهد و بهعبارتی او نیز از لجاجت برای ادامه تملک فرزندش دست بردارد. زندگی نیازمند تکههایی از عقل و عشق است و ما در هر تصمیمی در این وادی حیرت در این دوراهی قرار میگیریم تا در میانه عقل و جنون زندگی کنیم.