گودرزی، منتقد و کارشناس سینما و تلویزیون درباره کاستی‌های موجود در سینمای زنانه می گوید: چرا هیچ صحنه یا پرداخت تصویری درخشان از لحظه ناب در آغوش گرفتن یک نوزاد و یا رابطه مادر و نوزاد وجود ندارد یا اگر هست کلیشه‌ای و گذراست؟

همشهری آنلاین - وجیهه امیرخانی: «تی‌تی» و «ابلق» دو فیلم از فیلمسازان زن جوانی است که با طرح موضوعاتی زنانه، این روزها فروش خوبی در گیشه تجربه کرده است. «ابلق»؛ چهارمین ساخته بلند نرگس آبیار ماجرای تعرض به زنی جوان به نام راحله با بازی الناز شاکردوست را در بیغوله‌های حاشیه شهر به تصویر می‌کشد و «تی تی» سومین اثر آیدا پناهنده روایتی عاشقانه از دانشمندی به نام ابراهیم با نقش‌آفرینی پارسا پیروزفراست که می خواهد دنیا را نجات دهد اما زنی به ظاهر دیوانه به نام تی تی (الناز شاکردوست) او را  معطوف خود کرده و منصرف می‌کند.

درباره هر دو این فیلم‌ها که مبین دو سر طیف از سینمای زنانه امروز است با محمدحسین گودرزی منتقد و کارشناس سینما و تلویزیون گفتگو کرده‌ایم. او با طرح مقدمه‌ای کوتاه از جریان‌های مسلط سینمایی دهه ۹۰ می‌گوید: سینمای زنان را از دو منظر جداگانه می‌توان ارزیابی کرد؛ یکی سینمای زنانه و پرداخت به موضوعات زنانه و به تصویر کشیدن حال و هوای آن، ولو اینکه سازنده آن یک مرد باشد.

نمونه موفق آن «به همین سادگی» ساخته‌ی رضا میرکریمی است. فیلم زنانه‌ای که توسط فیلمساز مرد ساخته شده، اما به خوبی حال و هوا و تلاطمات روحی یک زن را به تصویر می‌کشد. در این دسته از فیلم‌ها، داریوش مهرجویی بیشترین ظرافت و دقت را در تاریخ سینمای ایران داشته است. اصلی‌ترین تبحر مهرجویی در سینما، شناخت دنیای درونی و ذهنی زنان است. اصلاً نمونه‌ای‌ترین آثار مهرجویی، عناوینی با نام‌های زنانه دارند.

من فیلم‌ساز زنی نمی‌شناسم که با دقت مهرجویی روی دلشوره‌ها و مشغله‌های روانی زنی که بچه‌دار نمی‌شود، کار کرده باشد؛ کاری که مهرجویی در «لیلا» می‌کند. یا رنج پنهانی که از نورای ایبسن می‌گیرد و روی مختصات ایرانی «سارا» می‌نشاند.  نوع دوم فیلم‌های زنانه هم، همان‌هایی‌ست که با کارگردان خانم می‌شناسیم‌شان. قصدم از این تقسیم‌بندی این است که سینمای زنانه را به جنسیت کارگردان تقلیل ندهیم. «سینمای زنانه» یعنی سفری عمیق به آشوب‌های درونی یک زن.  

جریان سینمای فرهادی و روستایی 

این منتقد و پژوهشگر سینما، با طرح الگوهای فیلمسازی در سینمای دهه ۹۰ ایران می‌گوید: در دهه ۹۰، دو الگوی رایج فیلمسازی در سینمای ایران شکل می‌گیرد. یک الگو در نیمه‌ اول دهه و برگرفته از جریان فیلمسازی فرهادی و موفقیت جهانی آن است که می‌توان از آن به عنوان سینمای آپارتمانی یاد کرد. وقتی در ابتدای دهه، «جدایی نادر از سیمین» به توفیقی داخلی و خارجی دست یافت، موجی برای تبعیت از فرمول موفقیت فرهادی شکل گرفت. انگار که جادویی برای یک‌شبه جهانی‌شدن کشف شده باشد. خیلی زود، فیلم‌های آپارتمانیِ زن‌وشوهری، با چاشنی تم‌های پنهان‌کاری، دروغ و خیانت با همراهی کاراکترهای طبقه‌ی متوسط شهری ساکن تهران و نماهای لرزان دوربین روی دست، به اصلی‌ترین عناصر فیلم‌سازی در ایران تبدیل شدند. می‌شود پرونده‌ای جدا برای مشابهت ده‌ها فیلم به کارهای فرهادی درآورد.  

نیمه دوم دهه ۹۰ جریان دیگری در سینمای ایران حاکم می‌شود؛ در قالب سینمای بیغوله‌ای با همان نمادهای خشونت پایین ‌شهری ویترینی در حال شکل گرفتن بود که به نوعی از خشم و سرخوردگی پنهانی در جامعه سربرآورده بود. نیمه‌ی دوم، نیمه‌ی اوج‌گرفتن تورم و نابه‌سامانی اقتصادی است. پس تغییر زاویه از متوسط شهری به بیغوله، با سرخوردگی جمعی هم‌خوانی دارد.

شروع این موج، «ابد و یک‌روز» است. دیالوگ «سمیه نرو»  که آن روزها میان شوخی‌های روزمره دست‌به‌دست می‌شد، از شروع جریانی دامنه‌دار در سینمای ایران خبر می‌داد. سینمای عربده، خشونت‌های عیان و سرشار از واکنش‌های تند بیرونی. این سینما می‌دانست و می‌داند که سرخوردگی جمعی این سال‌ها دلش می‌خواهد کسی را روی پرده‌ سینما ببیند که برای گرفتن حقش تا می‌تواند دیگری را می‌زند.  

گودرزی ادامه می‌دهد: هومن سیدی با «مغزهای کوچک زنگ‌زده» خیلی زود این پیام را دریافت کرد. همینطور پدرام پورامیری و حسین دوماری (فیلمنامه‌نویسان یاغی)  با فیلم «جاندار» و بعد هم محمد کارت با «شنای پروانه» که ۲ سال بعد به عنوان ضلع سوم تیم نویسندگان دوماری و پورامیری پیوست. امروز اوج این جریان فیلمسازی را در سریال «یاغی» می‌توان دنبال کرد.

نمایی از فیلم ابلق

ابلق؛ ‌نماد وادادگی در سینمای عربده‌

حال باید دید سینمای زنان در این میان در کدام دسته و گروه قرار می‌گیرد و آیا سینمایی بدون در نظر گرفتن این الگوهای رایج پا گرفته است؟ این منتقد سینما در پاسخ به این سوال می‌گوید: نرگس آبیار با ساخت «اشیا از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیکترند» قدم‌هایی برداشت و بهتر از آن فیلم «نفس» بود که با فاصله گرفتن از الگوهای مطرح روز سینمای ایران فردیت و دنیای  زنانه‌ای را به تصویر کشید.

«نفس» یک نگاه تمام‌عیار زنانه به جنگ است. اما از جایی به بعد او هم وارد جرگه‌های سینمایی روز شد و با ورود به مناسبات تجاری به دنبال ساخت بیگ پروداکشن‌هایی با تم تعقیب و گریز و زد و خورد و طرح موضوعاتی جدای از دنیای زنان شد و رسید به «شبی که ماه کامل شد». فیلمی که علی‌رغم بحث‌هایی که درباره زنانه بودن آن می‌شود  به نظر می‌رسد مردانه‌ترین فیلم نرگس آبیار است و تقریبا هیچ لحظه زنانه‌ای در آن فیلم نداریم. صرف این‌که شخصیت اصلی زن باشد، فیلم را زنانه نمی‌کند.  

گودرزی می‌افزاید: بعد از آن هم به «ابلق» می‌رسیم. فیلمی که نشان از وادادگی کامل نرگس آبیار در موج فیلمسازی با الگوی رایج روستایی است. به هر حال من به عنوان منتقد می‌توانم موضوع غیرت و قتل و ناموس را وقتی محمد کارت به عنوان یک مرد پشت دوربین نشسته بفهمم، اما نمی‌توانم درک کنم چرا سوژه شک و سوءظن به زن از دریچه نگاه یک فیلمساز زن تا این حد مردانه تصویرسازی می‌شود؛ کاراکتر زن فیلم «ابلق» قربانی دنیای مردانه می‌شود، درست در پرداخت و فیلمی مردانه. درونیات شکل نمی‌گیرد. هرچه هست، از عربده و درگیری حاصل می‌شود. به اعتقاد این منتقد و پژوهشگر سینما، ابلق در دسته فیلم‌های سینمای عربده‌کش هم جزو ضعیف‌ترین ها محسوب می‌شود.

تی تی غرق در روشنفکری بی‌منطق و غیرقابل باور

این منتقد و پژوهشگر فیلم «تی‌تی» را برآمده از سینمای شخصی‌تر آیدا پناهنده می‌داند و ادامه می‌دهد: «تی‌تی» در ادامه سه‌گانه این فیلمساز که هر سه هم در حال و هوای شمال روایت می‌شود، وادادگی از آن جنس را ندارد، اما خلاف دو فیلم قبلی که به نظر فیلم‌های بهتری هستند از آن سوی بام افتاده و حجم زیادی از روشنفکری بی‌منطق و بدون توجه به الزامات اولیه داستان‌نویسی را به فضای فیلم تزریق کرده است.

کاراکتر مرد این فیلم (ابراهیم) به اندازه‌ای دور از واقعیت و باور طراحی شده که ابتدا قصد دارد دنیا را نجات دهد، اما به خاطر علاقه‌اش به تی‌تی از آن صرف‌نظر می‌کند. بااین‌حال در نهایت قید تی‌تی را هم می‌زند! چنین کاراکتری که بدون پشتوانه منسجم طراحی و نوشته شده به طور حتم نمی‌تواند جای پای محکمی در ساختمان اثر داشته باشد. او در ادامه با قیاس این دو فیلم می‌گوید: اکران همزمان این دو فیلم نکات جالبی را به ذهن متبادر می‌کند. ابلق از این سوی بام افتاده و به شدت واداده در سینمای حاشیه‌نشین‌ها و بیغوله‌ای است و  تی‌تی غرق در روشنفکری الحاقی و تزریقی از سوی دیگر بام افتاده است.

نمایی از فیلم تی‌تی 

به اعتقاد این منتقد هیچ‌کدام این فیلم‌ها در حافظه مخاطب سینمای ایران ماندگار نخواهد بود. نه ابلق و نه تی‌تی. علی‌رغم تبلیغاتی که با عناوین مختلف «عاشقانه‌ای برای تی‌تی» بیان می‌شود، هیچ کدام از سکانس‌های عاشقانه آن همین حالا هم در ذهن مخاطب باقی نخواهد ماند. این دو فیلم دو سر طیفی هستند که موفقیتی نخواهند داشت؛ ابلق به دلیل وادادگی محض که به نظرم جای نقدهای بسیاری دارد و تی‌تی اگرچه از سینمای فردی می‌آید اما فیلمساز ایده‌های مستقل خود را در ظرف بیهوده‌ای ریخته که هدر رفته و نتیجه‌ای به جا نگذاشته است.

گودرزی با طرح موضوعات دیده نشده در سینمای زنانه توضیح می‌دهد: نکته قابل توجه میانه این طیف است که از سوی سینماگران زن یا فیلمسازان مردی که دغدغه‌های زنانه دارند، مورد توجه واقع نشده است. انگار که تمام این سینما را سیل موج‌های رایج برده باشد. طی دو دهه اخیر، رمان‌های درخشانی به قلم زنان نوشته و وارد بازار شده که به مراتب از رمان‌هایی که مردان نوشته‌اند بهتر و مخاطب‌پسندتر بوده‌است.

چرا سینما به سراغ اقتباس از آثار نویسندگان زن نمی‌رود

این منتقد با اشاره به تفاوت دنیای زنانه درآثار ادبی نویسندگان زنان و سینمای زنانه توضیح می‌دهد:  هنر نویسندگی و رمان نویسی هنری فردی و قائم به ذات است. به هر حال نویسنده در اتاق یا فضای شخصی‌اش به بهترین و ناب‌ترین خلق ها می‌رسد، اما وقتی وارد کار تیمی سینما می‌شود مناسبات اقتصادی و سرمایه اولویت پیدا می‌کند و  باید به درخواست‌های سرمایه گذار پاسخ بدهد.

از این منظر شکاف عمیقی در پرداخت به موضوعات زنانه در سینمای ایران وجود دارد. این منتقد و کارشناس سینما با طرح سوالی تامل برانگیز می گوید: چرا هیچ صحنه یا پرداخت تصویری درباره لحظه ناب در آغوش‌گرفتن یک نوزاد وجود ندارد یا اگر هست کلیشه‌ای و سطحی ست یا موضوع بدیهی مثل افسردگی دوران بارداری و پس از آن که می‌تواند محور یک مینی سریال دیدنی شود فراموش شده یا به طور کلی اولویتی ندارد. در عوض همه سوژه‌های زنانه غرق شده در خیانت و سوءظن و طلاق و چاقو، رگ گردنی و قتل و... به عبارت دیگر بگویم: حس‌های منحصربه‌فرد زنانه‌مان دارند تحت‌تأثیر موج‌های ناکارآمد سینمای مردانه مصادره می‌شوند.  

گودرزی می‌گوید: این موضوعات ناب زنانه که در سینمای ما وجود ندارد در ادبیات و رمان‌های زنانه معاصر به بهترین شکل از سوی نویسندگان زن وجود دارد. چرا حالا هم که اقباس در سینما جذاب و باب روز شده هیچ‌کس به سراغ ادبیات به خصوص رمان‌هایی که دنیای زنانه را به تصویر می‌کشد نمی‌رود؟ چرا هیچ سکانس جذاب و  ماندگاری از رابطه مادر و نوزاد که به خود به خود می‌تواند با دراماتیک قوی هم داشته باشد در سینما نمی‌بینیم و اگر هم هست کلیشه‌ای و مردانه است که در نهایت منطقی و باورپذیر از کار در نمی‌آید.