سخن در باب سلطنت در انگلستان، در پی مرگ الیزابت دوم و قدرت‌یابی چارلز سوم، رونقی فراوان یافته است.

همشهری آنلاین، سمیرا سجودی: اینکه طول و عرض قدرت شاهان در این کشور چقدر است؟ و آنان تا کجا می‌توانند اراده خویش را عملی سازند؟ در زمره مقولاتی است که در این باب مطرح می‌شود. در گفت‌و شنود پی آمده خسرو معتضد، ‌پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به این موضوع پرداخته است.

سلطنت در انگلستان و اختیارات آن در طول تاریخ را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چه اینکه این روزها و در پی مرگ ملکه این کشور، این موضوع مورد اختلاف قرار گرفته است؟
ما باید همیشه دنبال تلقی واقعی از پدیده‌ها و وقایع تاریخی باشیم. این موضوع نیز از این قاعده تاریخی مستثنی نیست. به‌رغم اینکه دولت انگلستان، سال‌ها بر ما سلطه وحشتناک داشته است و البته رجال ما هم دلشان می‌خواست، نباید در بررسی موضوعات مربوطه دچار سطحی‌نگری باشیم. ما سال‌ها با انگلستان در چالش بوده‌ایم، چون بسیاری از رجال ما انگلوفیل یا روسوفیل بودند! تصور کنید در تبریز علمایی چون ثقه‌الاسلام تبریزی و دیگر آزادیخواهان را به دار آویخته‌اند، ولی در تهران ملیجک به جشن رومانف‌ها می‌رود و به آنها کارت می‌دهد. در واقع رجال سیاسی ما بیمار بودند و رفتن به سفارتخانه‌های انگلیس و روس را افتخار می‌دانستند. خاطرات علی‌خان ظهیرالدوله را بخوانید، نوشته است: «به رشت رفتم و دیدم نصف خانه‌های آنجا، پرچم روسیه را برافراشته‌اند!». این رفتار به‌خاطر آن بود که مالیات ندهند و مورد آزار قرار نگیرند، یا حاکم منطقه به دخترشان تعرضی نکند! داخل پرانتز بگویم که این استعمارگری انگلستان هم به‌خاطر آن است که انگلیس سرزمینی کوچک و در حدود ۲۴۰ هزارکیلومترمربع است. لذا انگلیسی‌ها هیچ‌چیز ندارند! در زمان جنگ دوم جهانی، برای آنکه با کمبود مواد غذایی مواجه نشوند، چرچیل به مردم گفته بود: گوشت گاو و مرغ خوردن را رها و خرگوش را جایگزین آن کنید! چون خرگوش ظرف یک‌سال، ۲۰۰ تا ۲۵۰ بچه تولید می‌کند. لذا تخم‌مرغ‌ها برای ارتش بود و مردم تخم‌مرغ‌هایشان را تحویل دولت می‌دادند. تمام کشور انگلستان، تا سال ۱۳۳۰ جیره‌بندی غذایی بود، حتی ۵ سال بعد از جنگ! انگلیسی‌ها برای پیشبرد اهدافشان در دیگر کشورها، آدم‌های نوکرصفت آن جوامع را شناسایی می‌کردند. ما هم در جامعه خود این چنین افرادی را داشتیم، مثل سیدضیاءالدین طباطبایی. چنین افرادی، دشمنی انگلستان را خیلی خطرناک و دوستی‌اش را بی‌ضررمی‌دانستند! این افراد ریشه هر حادثه‌ای را، در اراده انگلستان جست‌وجو می‌کردند! مثلا می‌گفتند: اگر حوض یخ بندد، اراده انگلیسی‌هاست! یا اگر زن و شوهر از هم طلاق بگیرند، اراده آنها بوده است. این جزئی از اعتقادات آنها شده است.

ملکه انگلستان در کشور تحت حاکمیت خود، چقدر قدرت دارد؟
مسلما این نیست که در انگلستان، ملکه همه‌کاره باشد. انگلستان با آنکه سلطنت کهنی دارد، اما تقریبا چیزی به‌عنوان قانون اساسی ندارد! درحالی‌که کشور ما قانون اساسی دارد. حتی در دوران پهلوی هم ما قانون اساسی مشروطه داشتیم، منتها به آن عمل نمی‌شد. اما در انگلستان هر قانون جدیدی که وضع شود، به قوانین قبلی اضافه می‌شود؛ یعنی قوانینی که دارند، براساس سنت است و قانون بالادستی وجود ندارد! لذا آنچه در مورد ملکه یا پادشاه انگلستان گفته می‌شود که تمام کشتی‌ها، مرداب‌ها، سواحل صرفا برای ملکه است، درست نیست. البته اختیاراتی که برای ملکه سیاهه می‌کنند، زیاد است، اما این اختیاراتی است که از گذشته و در طول دوران پادشاهی انگلستان باقی‌مانده است. برخی حتی گفته‌اند که ملکه انگلیس فقط می‌تواند توصیه کند. در طول روز، گزارشی یک صفحه‌ای از وضعیت کشور به او می‌دهند. به واقع بخش مهمی از قدرت در آنجا را، پارلمان به‌خود اختصاص داده است. با این همه سیستم سلطنتی، در انگلیس مخالفان زیادی هم پیدا کرده است. در دورانی که به انگلیس رفته بودم، در خیابانی دیدم که فردی به ملکه فحش می‌دهد که این زن بیکاره و دزد چرا ۱۰ میلیارد ثروت دارد؟ پلیس دخالت نکرد، تا اینکه این فرد به سیاهپوستی که در حال عبور بود گفت: بایست. بعد دستش را گرفت و گفت: این را برای تو می‌گویم، گوش بده!... البته کینه‌ای که مردم انگلیس از سلطنت دارند، به خاطر ثروت این خاندان است. حتی در این روزهای تدفین ملکه انگلیس و پادشاهی چارلزسوم، فیلم‌هایی از مردم پخش می‌شود که شاه جدید را هو می‌کنند! اگر شاه انگلیس در کشور خود محترم باشد، چرا باید روز اول سلطنت مسخره‌اش ‌کنند؟ حتی در انگلستان، چارلز اول را گردن زدند! بعد از آن حکومت، ۱۲ سال جمهوری بود، تا چارلز دوم را برکنار کردند. دورانی که انگلستان جمهوری بود، همزمان با دوران شاه‌عباس صفوی در ایران است. حتی شاه‌عباس به انگلیسی‌ها می‌گفت: «چون شما پادشاهتان را اعدام کردید، ما دیگر به شما ابریشم نمی‌فروشیم». به همین‌خاطر هم، هلندی‌ها را جایگزین آنها کرد. بعد از این ۱۲ سال، چارلز دوم به سلطنت رسید. اما این دوران هم، از بدترین دوران‌های دولت انگلستان بود. چون طاعون بزرگ شیوع پیدا کرد و هزاران نفر را در لندن کشت! بعد از آن هم تمام شهر لندن در آتش سوخت! لذا چارلز دوم هم برکنار شد. حال به همین‌خاطر، انگلیسی‌ها می‌گویند: «این پادشاهی چارلز سوم شگون ندارد!». شاید برخی از فحاشی‌های مردمی به او در خیابان‌ها، به یاد چارلز اول و دوم و بدبختی‌هایی است که بر سر مردم انگلستان آمده است.

علت اعدام چارلز اول چه بود؟
چارلز اول به‌خاطر آنکه ضدپارلمان و دشمن مردم بود، گردن زده شد! پس از او یک وکیل دعاوی به نام الیور کرامول، به‌مدت ۱۲ سال جمهوری تشکیل داد. با مرگ او چارلز دوم که در هلند زندگی می‌کرد، به انگلستان بازگردانده شد و به تخت سلطنت نشست.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به چه دلیل ملکه انگلیس نتوانست یا نخواست که محمدرضا پهلوی را در خاک انگلیس بپذیرد؟
شاه، ملکی در ناحیه استیلمانس انگلستان خریداری کرده بود. این ملک بسیار زیبا بود که ۳ میلیون لیره قیمت داشت. مهندس قباد فخیمی در کتاب «سرگذشت نفت ایران» می‌نویسد که شرکت نفت پول این ملک را پرداخت، ولی به نام ولیعهد. دولت انگلستان، ۴ دلیل برای عدم‌پذیرش محمدرضاپهلوی ارائه داده بود:
۱- حضور ۲۰ هزار دانشجوی ضدسلطنت در انگلستان.
۲- وجود معاملات انگلستان با ایران. مثلا در آن دوران ما ۴۰۰۰ تانک چیفتن از انگلیس خریداری کرده بودیم که خوشبختانه ۱۸۰ تانک به ما تحویل داده شد! چون تانک‌ها به درد ما نمی‌خورد و انگلیسی‌ها در آن معامله، سر ما را کلاه گذاشته بودند. ژنرال‌های عراقی در خاطراتشان گفته‌اند که چطور مثل آب خوردن این تانک‌ها را مورد هدف قرار می‌داده‌اند. یک تیپ عراقی، از پس ۵۰ تانک چیفتن برمی‌آمد.
۳- عدم‌تامین امنیت شاه ایران در انگلستان. معتقد بودند امکان دارد فداییان فلسطینی او را ترور کنند. همانطور که می‌دانید کارلوس در آن دوران گفته بود: بالاخره از شاه انتقام می‌گیرم!
۴-مردم استیلمانس، از حضور نیروهای امنیتی ایراد گرفتند. آنها گفتند: شما پشت استلیمانس مواضع ضد تانک می‌گذارید و سنگربندی می‌کنید، درحالی‌که اینجا دهکده توریستی است، ما نمی‌خواهیم وضعیت زندگی‌مان دستخوش تغییرات شود. هرچند تمام این دلایل بیشتر به بهانه شبیه بود، ولی این نکات در کتاب خاطرات راجی، سفیر ایران آمده است.

با این وصف انگلستان، حتی به متحدین دیرین خود هم رحم نمی‌کند؟
جالب اینجاست که خانم تاچر (رهبر حزب محافظه‌کار) هم که در سال ۱۳۵۶ به ایران آمد و با شاه ملاقات کرد، مدعی بود که او را تحسین می‌کند. تاچر حتی می‌گفت: «من به محض اینکه در انتخابات پیروز شوم، شاه ایران را به انگلستان می‌برم!». ولی او وقتی پیروز انتخابات شد، گفت: «خیر، من منصرف شدم!». دولت انگلیس پس از آن، سردنیس رایت را نزد شاه ایران به باهاما می‌فرستد. جالب است که رایت ریش می‌گذارد و به باهاما می‌رود و از محمدرضاپهلوی می‌خواهد که به انگلستان نیایید! رایت اضافه می‌کند: «شما با این اصرارتان ملکه را ناراحت می‌کنید، ایشان برای رفع مشکلتان ۴ نامه نوشته، ولی مجلس نپذیرفته است!». پس این نیست که ملکه هر چه اراده کند، انجام شود.

به هر روی شاهان انگلستان، در حد توشیح و تأیید نسبت به آنچه در کشورهای تحت استعمار خود صورت می‌گیرد، مسئول هستند. از آن گذشته این کشور، در ایران سابقه سیاه و غیرقابل دفاعی دارد که شنیدن آن در این بخش از گفت‌وگو مغتنم است؟
انگلستان جنایات بسیاری در دنیا و به‌خصوص در ایران انجام داده و همیشه ما در مقابل آنها مغموم بودیم.
انگلیسی‌ها ابتدا در دوران شاه‌طهماسب به ایران آمدند، ولی همان زمان از ورودشان به کشور جلوگیری شد! شاه عباس گفته بود: روی جای پای آنتونی جنکینسن، نماینده دولت انگلیس، خاک بریزند که نجاستش از بین برود! از طرفی انگلیسی‌ها پس از ورودشان به ایران، طی قرارداد ۱۹۰۷ با دولت روسیه، ایران را به ۳ قسمت تقسیم کردند. انگلیسی‌ها در سال ۱۹۱۵ نیز با توافقی که با روس‌ها انجام دادند، ایران را به ۲ قسمت تقسیم کردند. انگلیسی‌ها نهایتا در سال ۱۹۱۹، طی قراردادی ایران را به‌طور کامل خریداری کردند.
آنها در آن مقطع با پرداخت ۱۳۰ هزار لیره به آقای وثوق‌الدوله به‌عنوان نخست‌وزیر و ۳ وزیر دربار ایران، این قرارداد را به امضا رساندند. انگلیسی‌ها با دسیسه‌های خود، موجب جدایی هرات از ایران نیز شدند. از دیگر جنایات انگلیس این است که شرکت نفت انگلیس و ایران، ۵۰ سال نفت ما را غارت کرد! در یکی از آن سال‌ها، فقط ۲۸۰ میلیون لیره به خزانه‌داری بریتانیا مالیات دادند، در حالی‌که جمع پولی که به ما ظرف ۵۰ سال پرداخت شد، فقط ۱۰۹ میلیون لیره بود. از طرفی انگلیسی‌ها ایران را وارد پیمانی به‌نام بغداد کردند که هیچ فایده‌ای برای ما به همراه نداشت. انگلیسی‌ها همواره روسیه را نیز علیه ما تحریک کردند، لذا وقتی روس‌ها در زمان دولت شریف‌امامی به ایران آمدند، ما صاحب کارخانه ذوب‌آهن شدیم؛ چرا که تا پیش از آن، انگلیسی‌ها اجازه چنین تاسیساتی به ایران نمی‌دادند. در واقع دولت‌های انگلیس، آلمان، آمریکا و فرانسه معتقد بودند که ذوب‌آهن برای یک ملت روستایی لازم نیست! روس‌ها علاوه بر ذوب‌آهن، کارخانه ساخت توپ نیز در ایران احداث کردند. لذا توپ‌هایی که در جنگ با عراق از آنها استفاده می‌کردیم، حاصل کارخانه تاسیسی روس‌ها دراصفهان بود.


البته انگلیسی‌ها خواسته یا ناخواسته، در طول تاریخ کارهایی هم به نفع ما کرده‌اند. مثلاً انگلیسی‌ها با نیروی دریایی خود به ما کمک کردند که پرتغال را از سواحل ایران بیرون برانیم؛ چرا که در آن مقطع از اروندرود (شط‌العرب)، تا چابهار در دست دولت پرتغال بود. البته این کمک انگلیسی‌ها از آن رو بود که می‌خواستند به خلیج‌فارس دست یابند. کار دیگر انگلیسی‌ها، به زمان شاه عباس بازمی‌گردد. آنتونی شرلی، رابرت شرلی، تامس شرلی و یک سرهنگ به‌نام تامس هادفورد، به ایران آمدند، با پول ما اسلحه ساختند و به ما تحویل دادند. در آن مقطع انگلیسی‌ها، ۳۰۰ توپ جنگی و ۶۰ هزار تفنگ ساختند و ما به واسطه‌ آنها، توانستیم دولت عثمانی‌ را شکست دهیم. در دوران جنگ عباس‌میرزا با روس‌ها هم، انگلیسی‌ها ۲۰ هزار تفنگ و چند توپ جنگی به ایران دادند. چون آن زمان روسیه متحد ناپلئون بود و انگلیس در حال جنگ با ناپلئون. بنابراین این کارشان هم، بیشتر خدمت به‌خودشان بود. البته ناگفته نماند که ساخت بیمارستان در ایران هم، با مقاصد خاص و ازجمله برای مسیحی‌کردن مردم بود. انگلیسی‌ها مدرسه‌هایی هم در ایران تاسیس کردند. ولی در مجموع سیاست انگلستان با ایران، همیشه سیاست دو دوزه بوده و عمدتا ما را فروخته‌اند! انگلیسی‌ها همیشه همراه با همسایه شمالی، علیه ما قدم بر می‌داشتند.

اشاره کردید که چارلزها، در سلطنت چندان خوش‌شانس نبودند. شما سلطنت چارلز سوم را چطور ارزیابی می‌کنید؟
قبل از هر چیز، اسم چارلز درنظر مردم انگلیس چندان جالب نیست. از طرفی و به‌طور مشخص، شخص چارلزسوم هم زیاد در انگلستان محبوب نیست و پرونده‌ درخشانی ندارد. این به‌خاطر خیانتی است که نسبت به همسرش دایانا انجام داد. او درحالی‌که دایانا همسرش بود، با کاملیا رابطه مخفیانه داشت. دایانا هم از سر کینه طلاق گرفت. نقطه ضعف دیگر چارلز، سالخوردگی زیاد اوست. هم‌اکنون ۷۴ سال سن دارد و مثل همه پادشاهان فرانسه و انگلیس، از زمانی که متولد شده ولیعهد بوده است. لذا همه تصور می‌کنند، به‌زودی ویلیام پادشاه می‌شود. هنر چارلز می‌تواند این باشد که چندان در امور کشور دخالت نکند؛ کما اینکه ظاهرا چنین تصمیمی هم دارد.
 

منبع: روزنامه همشهری