ابوالفضل جلیلی، کارگردان، تا به امروز جوایز متعدد بین المللی به ویژه در شرق آسیا، از آن خود کرده است. او درباره سینمای کودک و نوجوان معتقد است که کار را باید به متخصصان سپرد تا خروجی قابل قبولی به مخاطبان این ژانر سینمایی ارائه شود.

همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: ابوالفضل جلیلی چهره شناخته شده بین‌المللی سینمای ایران را با فیلم‌هایی نظیر «گال»، «رقص خاک» و «مسیر معکوس» می‌شناسیم که برای نوجوانان ساخته شده است. او در حوزه سینمای نوجوان بیش از هر کارگردان دیگری صاحب نظر و اندیشه است. در اوضاعی که به طور میانگین در هر فصل حتی یک فیلم برای گروه سنی کودکان و نوجوانان کلید نمی‌خورد، با جلیلی درباره فراز و فرودهای سینمای کودک و نوجوان صحبت کرده‌ایم.

گفت‌وگوی همشهری آنلاین را با این کارگردان در ادامه می خوانید:

طی سال های و دهه های اخیر کار قابل توجهی در عرصه سینمای کودک و نوجوان تولید نشده است. با توجه به اینکه اکثر قریب به اتفاق آثار شما برای نوجوانان ساخته می‌شود، چرا در عرصه کودک و نوجوان، سینمای ما به قول اهل ادبیات، تا بدین اندازه سترون است؟

پیش از گفت‌وگوی شما و پس از اینکه موضوع گفت‌وگو را با من طرح کردید به ذهنم خطور کرد که این مصاحبه را با این شعر حافظ آغاز کنم که می گوید «نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند// نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست/ کلاه داری و آیینِ سروری داند» مشکل ما این است که در حوزه سینما شایسته سالاری چنانچه باید و شاید وجود ندارد. متأسفانه در بسیاری موارد دیده‌ام که افراد سر جای خودشان نیستند. همه آسیبی که ما خورده‌ایم از این است که کسی عاشق کارش نیست. اکثرا عاشق پست‌اند نه عاشق آن هدفی که باید در پیش گیرند.

برخی مسئولان در بنیاد سینمای فارابی یا وزارت ارشاد از بدو تأسیس، مثلا می گویند بهرام بیضایی مورد تأیید ما نیست اما منتظرند که او، فیلم شاخص و درخشان تولید کند. این درباره بسیاری از سینماگران دیگر ما هم صادق است.  

 در نقطه مقابل، برخی از این مدیران به خودی خود چیزی در چنته ندارند چون به اشتباه وارد فلان عرصه شده اند و بنابراین دلشان برای فرهنگ و سینمای کودک و نوجوان نمی‌سوزد. اگر من مدیر  سینمایی بودم و کاری انجام نمی‌دادم یا استعفا می دادم یا دستور می‌دادم کل کار و عرصه را جمع کنند.

 به تازگی یک مدیر سینمایی در نشستی عنوان کرده است که در دو سال اخیر حتی در هر فصل هم یک فیلم کودک و نوجوان ساخته نشده است. این گفته‌ها اتفاقاً در رسانه‌های رسمی انعکاس یافته است.

آیا کارگردان کاردان کم داریم؟

فکر می‌کنید سینماگر کاردان و کاربلد نداریم؟! به اعتقاد من نه، چنین نیست.  داریم اما برخی مدیران فیلمی می خواهند که کاملا بر اساس سلیقه شخصی شان باشد.

پوستر «پاتال و آرزویهای کوچک»

شما در پاسخ به چنین نگاهی چه توصیه ای دارید؟

من به شخصه می‌گویم آنچه شما می‌گویید اصلاً لازم نیست درباره‌اش فیلم بسازید. بلکه خودتان مستقیماً بیانش کنید.  قبل تر ها چند بار به به بنیاد سینمایی فارابی مراجعه کردم و این با وصف بر آن است که علاقه چندانی ندارم که از هیچ دولتی برای کار کمک بگیرم  چرا ساز و کار برخی بخشها  را  نمی پسندم و این حق را دارم که برای فیلم خودم خودم تصمیم بگیرم. خلاصه  با این حال رفتم نزد مدیر عامل فارابی، تاکید میکنم این موضوع مربوط به چند سال پیش است. به او گفتم چرا این گونه سنگین نشسته‌ای و روی صندلی لم داده‌ای؟! قدری خودمانی باش! من آمده‌ام یک فیلم بسازم و چندین و چند سال است که فیلم های متعددی درباره نوجوانان ساخته‌ام.  به این مدیر گفتم اصلاً نمی‌خواهد فکر کنی که من چطور کارگردانی هستم. به قول معروف همه اعتقادات عقیدتی و سیاسی‌ام را روی دایره ریختم. گفتم که من می‌خواهم چنین فیلمی  بسازم. اگر دوست دارید به من کمک کنید. دوست هم ندارید به من کمک نکنید. حتی گفتم اگر کمک کنید چندان خوشحال نمی‌شوم و اگر کمک نکنید، ناراحت نمی شوم، چون طبعاً شرایط و قوانین  را درک می‌کنم.

این را برای این گفتم که تاکید کنم انگار برخی مدیران ما به این شکل مدیریت می‌کنند که شب وقتی می‌خواهند به خانه بروند به اطرافیان یا به خودشان می‌گویند، کسی از ما ایرادی نگرفت؛ پس خدا را شکر. این گونه که نمی‌توان فرهنگ و سینمای نوجوان را مدیریت کرد.

«خواهران غریب» با بازی زنده یاد شکیبایی

آن مدیر در پاسخ چه گفت؟

گفت ما اصلاً خط قرمزی روی شخص کارگردان‌ها نداریم و با چه عزت و احترامی گفت که شما فیلمنامه‌تان را بیاورید. گفتم برخلاف برخی از همکاران فیلمنامه چندانی هم ندارم و بیشتر بداهه کار می‌کنم و کارم مبتنی بر بداهه است و اگر هم ضرورتی داشته باشد که چیزی بنویسم، خلاصه می‌نویسم. موافقت کرد و من که برای وزارت ارشاد ۲ صفحه طرح می‌نوشتم، برای آنها ۶ صفحه نوشتم!

اما بعد از آن و پس از کلی رفت و آمد پاسخ مرا ندادند. با مشاور همین مسئول تماس گرفتم  که خیلی هم انسان دوست داشتنی‌ای بود و هست. پرس‌وجو کردم که بالاخره تصمیم گیری درباره کمک به فیلم چه شد و او گفت راستش قبول نمی کنند. گفتم خب، این را از اول می‌گفتید، من که گفتم مشکلی ندارم.

واقعیت این است که ما باید سالی ۵۰ فیلم برای نوجوانان می ساختیم اما حا به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد.

خب سوال اینجاست که به نسل نوجوان کشور چه خوراک فرهنگی داده‌ایم که از او انتظارات عالی داریم.

راه چاره چیست؟

کسی که می‌خواهد نهاد فرهنگی را در هر بخش و نهادی دست بگیرد باید جرأت دل به دریا زدن را داشته باشد. اما به جرأت می‌توانم با توجه به آشنایی نسبی‌ای که از برخی چهره ها دارم بگویم که لب ساحل نشسته‌اند و می گویند طوفان به پا کنند. خب، با این ساز و کار نمی‌شود.

دست اندرکاران فرهنگی و سینمایی نباید تجدید نظری در نوع نگاه و سلیقه خودشان بکنند؟ آن هم درباره کودکانی که با نسل  دهه ۶۰  بسیار فرق دارند و توقعات و سطح خواست شان بیشتر است و ارتباط های خیلی بیشتری دارند  . این تجدید نظر مستلزم پذیرفتن چه واقعیت‌هایی در سینمای نوجوان است؟

آن کسی که می‌خواهد برای نوجوان تصمیم بگیرد، باید در بدو امر بتواند با نوجوانان ارتباط برقرار کند و دست کم حرفش را بشوند و گفتمان آنها را بشناسد. این گونه می‌توان ذهنیت بچه ها را رصد کرد. برخی از مسئولان هنوز در افکار پیش از انقلاب سیر می کنند. واقعیت موجود به ما گوشزد می کند که آن دوره سپری شد و ما امروز باید از آن دوره درس بگیریم. آنها در بدو امر باید بدانند و ببینند که نوجوان امروز چه می‌خواهد و چه چیزی را نمی‌خواهد. اما برخلاف همه این‌ها اصلاً کاری ندارند که نوجوان امروز چه می خواهد و مدام می گویند ما می خواهیم فلان موضوع را مطرح کنیم.  

زمانی هنرپیشه‌ای داشتم که خیلی فیلم می‌دید. چندان هم سینمایی نبود. یک روز به من گفت آقای جلیلی چرا برخی فیلم‌های شما را نشان نمی‌دهند. گفتم نمی‌دانم؛ مثلاً می‌گویند بدآموزی دارد. گفت نکته‌هایی غامض در برخی فیلم‌های روی پرده وجود دارد که فیلم‌های شما اصلاً با آنها قابل مقایسه نیست. حتی او هم تعجب کرده بود. گاه سختگیری بیش از حد بدین جا می‌رسد. 

«دزد عروسک ها» با بازی اکبر عبدی

اشاره کردید که باید با نسل نوجوان ارتباط برقرار کرد. این موضوع دو سویه است. چقدر با تعلیم و تربیت بچه‌ها ارتباط پیوسته و مستقیم دارد؟ آیا می‌توان از کسانی که وظیفه تعلیم و تربیت بچه را بر عهده دارد کمک گرفت؟

  اشکال برخی مدیران این است که تبلیغ را با کار فرهنگی اشتباه گرفته‌اند. نتیجه اش دین گریز شدن بچه ها می‌شود. پس درست معرفی نمی‌کنند. آنها باید معرفی کنند و راه درست و اصلاح شده را بیان کنند. گاهی آنقدر به این موضوعات فکر می‌کنم که نهایت به این نتیجه می رسم، فکر کردن در این زمینه کاری عبث است. شما نگاه کنید و ببینید مدیران  چقدر از فرهنگ و سینمای نوجوان شناخت دارند و این درست مانند آن می‌ماند که من ابوالفضل جلیلی را به عنوان رئیس کشتیرانی معرفی کنند.

در این بین گاهی داشتن تخصص هم نادیده گرفته می‌شود. علاوه بر تخصص، مدیر فرهنگی باید به کارش عشق داشته باشد. عشق در این عرصه وجود ندارد. این کشور پیش از اینکه عاشق بخواهد نقطه مقابلش به چشم می خورد، یعنی اصلاً کارش را دوست ندارد و به زور یدک می‌کشد. من این همه فیلم ساخته‌ام و کارنامه کاری‌ام مشخص است اما گاهی برخی مدیران فرهنگی می‌خواهند مرا هم بررسی و وارسی کنند. اما اگر کار را به دست فیلمسازان بسپارند کارها راه می افتد. تهیه کننده هم نه؛ چون تهیه کننده قدری هم به امور مالی می‌اندیشد.  

«کلاه قرمزی» ساخته ایرج طهماسب

آیا قضیه آنقدر بغرنج است که بتوانیم بگوییم به انقراض سینمای کودک و نوجوان نزدیک شده‌ایم.

نه.

چرا؟

وقتی انقلاب شد، به گمانتان چه کسانی سینما را حفظ کردند. کسانی که  عاشقان سینما بودند. آنها به سرعت شرایط را به اصطلاح آداپته کردند. کسی به نام پرویز شکری، گریمر و آدمی دوست داشتنی بود. او می‌گفت بچه‌های سینما مثلاً بازیگران تا پیش از انقلاب در فیلم‌های لاتی چاقو به دست می‌گرفتند و امروز به شکل کاملا متفاوتی جلو دوربین می‌روند. این ابتکار سینماگران بود و معتقدم همین‌ها باعث حفظ هنر- صنعت سینما شد. در حال حاضر هم چنین است. آن دسته از کسانی که عاشقانه کار سینما را دوست دارند، فضا را نگه می‌دارند و از بین نمی‌رود. این سخن را از هر جا شنیده‌اید سخن گزافی است.

شما کارگردان این عرصه اید. آیا حداقل استاندارها در فیلم‌هایی اخیر رعایت می‌شود؟

باید به من نوعی ابتدا بگویند؛ ببین مساله نوجوانان چیست و برایشان یک فیلم بساز.

اولویت های بچه ها چیست؟

امید، آینده و آرزو. هیچ چیز مانند امید معجزه نمی‌کند. امید، آرزو و رویا پردازی سوخت اصلی فیلم‌های نوجوان است. بچه‌های ما امروز رویا ندارند و هر چه هست خشونت به چشم می‌خورد.   

تکرار می‌کنم که حداقل استانداردها رعایت شده یا خیر؟

در حال حاضر معنویت رقیق شده. با هر که صحبت می‌کنیم، می‌گوید این فیلم چقدر درآمد دارد و نمی‌پرسد که این فیلم چه تأثیری روی نوجوان یا بیننده می‌گذارد. نوجوانی که داستانش را شنیده‌اید که می‌خواست روی مین برود و کفش هایش را از پا می‌کند و می‌گوید پوتین هایم نوست و نباید از بین برود، واقعاً چه امکانات و پولی دریافت کرده است؟ هیچ. این معنویت است که از بین رفته. آن عشق و معنویت اگر باشد، همه چیز درست می شود.

به سرمایه‌گذار اشاره کردید که دنبال بازگشت سرمایه اش است. او چگونه به موضوع می نگرد؟ چرا سرمایه‌گذارها در این حوزه کمتر سرمایه گذاری می‌کنند؟

سرمایه دار حق دارد. چون پولش را وسط می گذارد و باید این مبلغ بازگردد.  اگر پولش برگردد باز هم به من پول می دهد تا فیلم دیگری بسازم. اما اگر سرمایه‌اش باز نگردد آب از آب تکان نمی‌خورد. فیلم‌های هنری موضوعی جداگانه دارند که بحثی دراز دامن می‌طلبد. به فرض ببینید که جشنواره های فرانسه چقدر به هنرمندان کمک می کند. در یک کلام باید دولت در این میان سرمایه‌گذاری کند. چطور برای برخی نهادها بودجه کلان در نظر می گیرند اما ردیف بودجه سینما ناچیز است؟ سخن اخیر یک مدیرسینمایی این است که ما طی دو سال اخیر فیلم چندانی تولید نکرده‌ایم. این یعنی فاجعه،  این خبر برای یک مدیر ژاپنی مرادف با مرگ است.

 آیا فیلم کودک و نوجوان فقط باید جنبه سرگرمی داشته باشد؟

بگذارید خاطره‌ای برایتان بگویم. چند سال پیش که در کشور ایالات متحد امریکا بودم، یک تهیه کننده امریکایی گفت با من کار می‌کنی. گفتم من با شما کار می‌کنم اما فکر نکنم شما با من کار کنید. گفت چرا؟ گفتم من خیلی بی برنامه‌ام و نظام‌مند کار نمی‌کنم. گفت اشکالی ندارد چون فیلم‌هایت را دیده‌ام و دوست دارم.

گفتم مثلاً شما چه چیزهایی را دنبال می‌کنید و ما راجع به چه چیزی فیلم بسازیم. او گفت هر چه دلت می‌خواهد بساز. اصلاً   به هر که هر چه می خواهی بگو ، بگو اما تماشاگری که از دیدن فیلم تو از سینما بیرون می آید افسرده و ناراحت نباشد. باید او را به زندگی امیدوار کنی. گفت برای اینکه پول داده تا تفکر تو را ببیند. تو باید او را امیدوار کنی. هر آنچه می‌خواهی بگویی بگو اما ناامیدش نکن. دیدم چقدر حرف قشنگی می‌زند. اما برخی از مسئولان ما می گویند هیچ چیز نگو و ناامیدش هم کردی اشکالی ندارد و به همین دلیل وقتی فیلم های درام را تماشا می‌کنید می بینید به قدری درام است که تماشاگر وقتی از سالن بیرون می‌رود به پهنای صورت اشک می‌ریزد یا به قدری می‌خندد که نمی‌داند برای چه خندیده و فیلم، دیگر سویه لودگی پیدا می‌کند. همه این ها به مدیریت‌ها بازمی گردد. مدیر عاشق و کاردان و سکاندار خوب بسیار کم داریم یا اصلاً نداریم. 

انیمیشن «سمپاش» ساخته فرنوش عابدی

انیمیشن هایی که به تازگی کار می‌شود مانند «پسر دلفینی» از محمد خیراندیش یا «سمپاش» ساخته فرنوش عابدی، چگونه ارزیابی می کنید؟

نظرم این است که هر کسی در چنین شرایطی در سینما انیمیشن کار می‌کند، باید دستش را بوسید. چون خیلی بامعرفت است که در این شرایط و با توجه به مجموع موانع، انیمیشن کار می‌کند. دولت واقعاً باید به آنها امکانات دهد.