به گزارش همشهری آنلاین، مرد ۴۰ ساله که با تلاش کادر درمانی بیمارستان امام رضا (ع) از مرگ نجات یافته بود، در حالی که زنجیر پابندهای آهنیناش بر سنگ فرشهای شعبه ویژه پروندههای جنایی کشیده میشد مقابل قاضی محمود عارفیراد قرار گرفت تا به سوالات تخصصی وی درباره چگونگی وقوع این جنایت هولناک پاسخ دهد.
او پس از تفهیم اتهام ارتکاب قتل عمدی و در حالی که توصیه به راستگویی میشد ابتدا سعی کرد با حاشیهگویی و داستانسرایی چنین وانمود کند که به خاطر درگیری قبلی با پدرزنش قصد دفاع از خود را داشت، اما وقتی از نگاه قاضی فهمید که سخنانش اعتباری ندارد، بعد از لحظاتی سکوت برخی از زوایای پنهان این جنایت را فاش کرد.
او که خود را «محمد – م» معرفی میکرد درباره آغاز اختلافات خانوادگی و ماجرای قتل ستاره در کنار جهیزیه گفت: حدود ۱۰ سال قبل بود که پای سفره عقد نشستم و زندگی مشترکم را آغاز کردم. در شروع زندگی روزگار خوبی داشتیم به طوری که تولد فرزندم نیز گرمای زندگی مشترکمان را مضاعف کرد اما بدبختیهای من از دخالتهای پدر زنم در زندگی ما آغاز شد به گونهای که همسرم نیز تحت تاثیر خانوادهاش بود. تا این که از چندین ماه قبل اختلافات ما شدت گرفت و همسرم سر ناسازگاری گذاشت و روزگار را به کام من تلخ کرد. از طرف دیگر من برای آن که او را به زندگی دلگرم کنم و به این اختلافات و ناسازگاریها پایان بدهم منزل بزرگی را در بولوار مجیدیه گرفتم وهمه لوازم زندگی را نیز تعویض کردم اما هیچ کدام از این کارها فایدهای نداشت و در نهایت همسرم از خرداد گذشته منزل را ترک کرد و به خانه پدرش رفت. این درحالی بود که «ستاره» تحت تاثیر دخالتهای پدرش قرار داشت و کاری از دست من ساخته نبود. حتی چند ماه قبل با پدرزنم به خاطر همین دخالتها درگیر شدیم و با یکدیگر به نزاع پرداختیم.
پدر «ستاره» دوستانی داشت که همواره در اطرافش بودند و تنهایی به جایی نمیرفت در این گیرودار بود که ماجرای طلاق بسیار جدی تر از همیشه شد و من هم کینه پدرزنم را به دل گرفتم.
با آن که هیچگاه به جدایی از «ستاره» راضی نبودم اما دیگر چارهای نداشتم و همه راههای قانونی را طی کردم تا این که بالاخره آنها حکم استرداد جهیزیه را از دادگاه گرفتند و قرار بود صبح پنجشنبه گذشته او طبق «سیاهه» همه جهیزیهاش را تحویل بگیرد. آن روز طبق معمول پدر زنم به همراه دوستانش به منزل محل سکونتم در بولوار مجیدیه آمده بود تا در کنار خانوادهاش جهیزیه «ستاره» را تحویل بگیرند.
متهم این پرونده جنایی در ادامه اعترافاتش گفت: مامور انتظامی صورت جلسه تحویل جهیزیه را نوشت و آنها همه لوازم را بار کامیون کردند. این درحالی بود که من همچنان دل پردردی از پدر زنم داشتم و به خاطر درگیری احتمالی با او چاقویی را با خودم حمل میکردم که اگر بین ما نزاعی رخ داد با آن از خودم دفاع کنم!
متهم ۴۰ ساله که خود را لحاف دوز معرفی می کرد در ادامه اعترافاتش افزود: وقتی مامور انتظامی محل را ترک کرد هنوز برخی از لوازم جزئی منزل باقی مانده بود و «ستاره» به همراه مادر و خالهاش در واحد آپارتمانی مشغول جمعآوری این لوازم بودند که ناگهان بدون تفکر قبلی، خودم را به پذیرایی ساختمان رساندم.
در این لحظه همسرم عکس دو نفره عروسی را برداشت که روی شاسی چوبی خودنمایی میکرد. او با خشمی نهفته رو به مادرش کرد و گفت: «مادر کبریت را بده تا این عکس را آتش بزنم!» با شنیدن این جمله، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. در پذیرایی را قفل کردم و چاقو را از کنار ساق پایم بیرون کشیدم و بدون تامل به سمت همسرم هجوم بردم و بعد هم نفهمیدم چه میکنم به طوری که ضربات متعدد چاقو را بر نقاط مختلف بدنش فرود میآوردم!
(متهم به قتل) درباره ماجرای خودکشی نیز در پاسخ به سوال قاضی ویژه قتل عمد مشهد گفت: بعد از این ماجرا چاقو از دستم افتاد و مادر «ستاره» درحالی که وحشتزده جیغ میکشید، آن را از روی زمین برداشت. هرچه از او خواستم تا چاقو را به من بازگرداند، توجهی نکرد و مدام فریاد میزد! در این هنگام بود که گوشه پذیرایی نشستم و تیغ موکت بری را از درون جیبم خارج کردم. وی در پاسخ به سوال قاضی «محمود عارفیراد» که پرسید تیغ موکتبری را چرا با خودت حمل می کردی؟ نیز گفت: همان طور که گفتم شغل من لحاف دوزی است و تیغ موکت بری را به عنوان لوازم و ابزار کار استفاده میکنم به همین دلیل همواره یک تیغ با خودم حمل می کنم!
وی سپس در ادامه تشریح این جنایت تکاندهنده، اضافه کرد: با تیغ موکتبری دو خراش در دو طرف گردن و مچ دست چپم ایجاد کردم تا خودکشی کنم ولی فایدهای نداشت. تا این که همسایگان متوجه ماجرا شدند و با شکستن در واحد آپارتمانی وارد پذیرایی شدند. من هم از این فرصت استفاده کردم و از آنجا گریختم اما فکر خودکشی رهایم نمیکرد دیگر خسته شده بودم و قصد داشتم خودم را نیز نابود کنم! به این دلیل، از بولوار مجیدیه به سمت میدان بار سپاد رفتم و در جستوجوی موادی بودم که بتوانم با مصرف آنها خودکشی کنم. ابتدا به یک فروشگاه عطاری رفتم و مقداری مرگ موش و قرص به بهانه از بین بردن «سگ» خریدم. بعد از آن از یک فرد معتاد درباره تهیه تریاک و شیشه (مواد مخدر صنعتی) سوال کردم و در منطقه اسماعیلآباد از فردی مقدار ۱۲ و نیم گرم تریاک خریدم.
وی ادامه داد: این گونه بود که تریاک ها را به همراه مرگ موش خوردم و سپس به طرف منزل پسرخالهام حرکت کردم تا با او درد دل کنم. اما زمانی که مشغول گفتوگو با پسر خالهام بودم ناگهان حالم وخیم شد و دیگر چیزی نفهمیدم تا این که روی تخت بیمارستان به هوش آمدم و متوجه شدم که پسرخالهام مرا با خودرو به مرکز درمانی رسانده است و...
متهم به قتل «ستاره» در پایان اعترافاتش گفت: نمیدانم چه حادثهای در زندگیام رخ داد که دیگر همسرم مرا نمیخواست و توجهی به من نداشت تا جایی که روابط عاطفی ما هر روز بیشتر به سردی گرایید و من واکنش مناسبی از همسرم نمیدیدم تا این که بالاخره موضوع به تقاضای طلاق انجامید و این حادثه تلخ در حالی رخ داد که من قصد کشتن همسرم را نداشتم و اکنون نیز بسیار پشیمانم!