از آنجایی که بنیاد حقوقی و حقیقی جمهوری اسلامی ایران بر نظریه ولایت فقیه استوار شده، بسیاری از جامعهشناسان و تحلیلگران مسائل انقلاب نخست درصدد برآمدند تا بیش از هر تحلیلی در باب چیستی انقلاب اسلامی، تاریخ فقه و نظریات فقهی را به بررسی و تحلیل بنشینند. از اینرو، اجتهادشناسی امروزه یکی از زمینههای مهم پژوهشی در ایران معاصر و همچنین در جهان بهشمار میرود.
تاریخ فقه، فقاهت و اجتهاد در اسلام، تاریخی پرفراز و نشیب دارد و حکایت از تحولات بیشماری تا به امروز داشته است. با این حال، امروزه بهسبب پیدایی انقلاب اسلامی و گسترش ایده گفتوگوی ادیان و ایجاد وحدت مذاهب، زمینه رشد و گسترش «فقه مقارن» پیدا شده است.
گرچه سابقه فقه مقارن، پیشتر به زمان فقهایی چون شیخ طوسی میرسد؛ اما امروزه جهت فائق آمدن بر بحران پراکندگی و تفرقه در جهان اسلام، ضرورت توجه به آن بیشتر حس میشود.
از این سبب بود که هفته گذشته همایش «اجتهاد در جهان معاصر»به همت دانشگاه مذاهب اسلامی برگزار شد و در آن اندیشمندان، مجتهدان و پژوهشگران به بحث درباب اجتهاد، روشها و شرایط آن پرداختند. مطلب حاضر چکیدهای است از برخی سخنرانیهای همایش.
در مورد اجتهاد، دنیای امروز اسلام را به صدر اسلام نزدیکتر میبینیم. در عصر بعثت هم اجتهاد بوده است. من تعجب میکنم که هنوز بحثهایی وجود دارد که در اینباره تردید روا میدارند. پیامبر(ص) همیشه حاضر نبودهاند تا مردم از وی بپرسند و همان زمان جواب بگیرند؛ حتما افرادی بودهاند مورد اعتماد پیامبر(ص) که مردم به آنها رجوع میکردهاند.
این خیلی بدیهی است. حتی خود پیامبر(ص) غیر از دریافت وحی و الهام، اجتهاد میکردند؛ بنابراین، عصر پیامبر(ص) غیر از آنکه عصر تشریع است، عصر اجتهاد هم هست. تشریع به تنهایی نمیتوانسته متکفل پاسخگویی به همه نیازهای فکری و اجتماعی مردم باشد.
مشکلی که پس از رحلت پیامبر ایجاد شد، محدود شدن تبیین بود. در زمان خلفای راشدین عده محدودی از صحابه و تابعین بودند که مرجع اصلی بودند. افرادی مثل حضرت علی(ع)، ابنعباس، ابنمسعود و... به آنها مراجعه میکردند و احکام را از آنها میگرفتند. نکته جالب آن است که در همان زمان، بسیاری از مراجع به تسلط حضرت علی(ع) برشناخت کتاب و سنت اذعان داشتند. در این دوره هنوز اختلافات - آنگونه که در قرن دوم نمودار شد- پدیدار نشده بودند.
این مقدمهای بود که آیتالله هاشمی رفسنجانی درباره اهمیت اجتهاد و اینکه از همان صدر اسلام نسبت به آن حساسیت وجود داشت، بیان کرد. او در ادامه به نزاعهایی اشاره کرد که به تدریج در جهان اسلام حول این مسئله رخ داده بود. به همین دلیل، با اشاره به پیدایی دو مدرسه رأی و مدرسه حدیث در قرن دوم هجری که در واقع دو روش برای رسیدن به احکام بود، گفت:« در قرن دوم در میان اهل سنت، اجتهاد توسعه زیادی پیدا میکند. شاید بیش از صد مسلک فرقهای در شهرهای مختلف در دنیای اسلام بوده است. این مسئله دو قرن ادامه داشت. در بین شیعیان، مسئله به گونهای دیگر بود. شیعیان ائمه معصوم را مرجع اصلی میدانستند، گرچه بسیاری از اهل سنت هم ائمه به ویژه حضرت باقر(ع) و حضرت صادق (ع) را مرجع مهمی در استنباط احکام میدانستند.
به نظرم در شیعه دوره حضور شبیه دوره تشریح و تبیین است و شیعیان با معصوم سرو کار دارند. در این دوره قطعا اجتهاد وجود دارد روایاتی داریم که ائمه فتوا میدادند. یا ائمه به شاگردان خود میگفتند که ما به شما اصول را میگوییم و شما بروید تحقیق فروع بکنید. از اینرو، اجتهاد شیعه به تفرقه و پراکندگی اهل سنت نبود. در اهل سنت نظرات اجتهادی و رای بیشتر بوده است. اجتهاد در شیعه متکی به نظرات ائمه بود. در پایان قرن سوم و آغاز عصر غیبت، اوضاع معکوس میشود. در اهل سنت به دلیل افراطی که در مسائل مختلف اجتهادی شده بود، واکنشی از طرف حکومت نسبت به آن ایجاد میشود؛ زیرا حکومتیان نمیتوانستند آن آزادی اجتهاد را برتابند.
این دوره را دوره انسداد میشناسیم و در تاریخ تفقه اهل سنت، خیلی طولانی شد. برعکس، شیعه از آن حالت حدیثگویی کمکم به فضای جدیدی وارد شد که تقریبا همان فضای اجتهادی است که هم اکنون وجود دارد. البته در همان زمان دو مدرسه حدیث و مدرسه فقها وجود داشت. این دو مدرسه به مانند اخباریها و اصولیهای دوران اخیر درگیر نبودند. محدثین شخصیتهای بزرگی از قم، ری، بغداد و... بودند و در واقع کتابهای اصیل روایی ما حاصل کار آنهاست. فقهای ما هم به دلیل آنکه در عالم تشیع احساس کمکاری نسبت به کارهای اجتهادی اهل سنت میشد، با این فضای جدید شروع به کار کردند و علم اصول- هرچند ریشهای هم در دوران ائمه دارد- توسط آنها (فقها) تدوین میشود و موازین اجتهاد شکل میگیرد و روی عقل اتکا میشود.»
رئیس مجلس خبرگان رهبری ضمن بیان اینکه امروزه عقل لازمه اجتهاد است، افزود:
« اگر در قرآن نگاهی بیندازید، بیش از 100 بار عقلا را بر کسانی که تعقل نمیکنند، ترجیح میدهد. تفکر در کنار تفقه در قرآن وجود دارد. بنابراین ما از توجه ویژه قرآن به تعقل نمیتوانیم بگذریم. اجتهاد؛ یعنی بها دادن به عقل و تفقه، در روایات پیغمبر، عقل حاکم و عقل، پیغمبر حاکم گفته شده است. در حدیث طولانی امام کاظم به هشام از مزایای عقل سخن رفته است. به هر روی، پس از عصر حضور، در عصر غیبت، علمای پیشتاز شیعه به میدان درآمدند و فقه را تدوین کردند. بنابراین فقاهت، به معنای مصطلح در کنار حدیث، در شیعه هم پدید آمد و به تدریج کانون عظیم حدیث، روایت و درایت در شیعه شکل گرفت.
اهل سنت قرنها محدود به 4 مذهب خودشان بودند تا اینکه به دوره عثمانی میرسند. در دوران عثمانی بر فقه حنفی تکیه زیادی میشود. در این دوران یک دوره آزادی و شکوفایی در اجتهاد اهل سنت ایجاد شد که اوج نوآوری آن را در آرای عبده و سیدجمالالدین اسدآبادی- که با هم کار میکردند- میبینیم. در اینجاست که زمینهای برای ایجاد یک سنت روشنفکری در جهان اهل سنت پدید میآید و امروزه نوآوریهای اهل سنت در حوزههای خاص خودشان خیلی قابل توجه است.
شیعیان هم، همین وضعیت را کمابیش داشتند. پس از آنکه فقه در زمان شیخ طوسی به اوج خود میرسد و شیخ طوسی شرایطی پیدا میکند که امروز امام (ره) در جامعه ما دارد. نظرات فقهی شیخ طوسی از قرن چهارم تا هفتم، در حوزههای علمیه ما چیره بود. در قرن هفتم، پژوهشگرانی پیدا میشوند که سلطه شیخ طوسی را میشکنند و نوآوریها پا میگیرد و به تدریج قواعد تدوین میشوند مثلا محقق حلی بیش از 300 قاعده فقهی بر قواعد انگشت شمار قبلی افزود. درواقع میتوان گفت که امروزه ما میراثخوار وی هستیم.
همانگونه که در اهل سنت عدهای برروی حدیث جدی بودند، در شیعه هم اخباریها در قرن یازدهم پدید آمدند. اخباریها با کمی تعصب به مکتب محدثین برگشتند. کار محدثین اولیه جمعآوری متون احادیث در جوامع بود ولی اخباریها این را به مکتبی تبدیل کردند که با علم اصول علم مخالفت برافراشت. آنها با استفاده از عقل در اجتهاد مخالف بودند. دوره اخباریها آسیب جدیای به فقه زد. اخباریها، یکی، دو قرن چیرگی داشتند. بعدها فقهایی آمدند و دوباره فقه را بر مبنای عقل استوار کردند. این دوره جدید، از دوره پیش از اخباریگری هم بهترشد که در نهایت به شیخ انصاری منتهی شد. به طوری که ما شیخ انصاری را قلهای بلند در اجتهاد شیعی میبینیم.
نویسنده تفسیر موضوعی قرآن در تشریح وضعیت معاصر اجتهاد و کوششهای فقهی فقیهان در دوران پهلوی اظهار داشت:« در دوران رضاخان فقها آسیب دیدند ولی حوزه نجف راه خود را ادامه داد. نوآوریها در فقه معاصر شیعه در عصر مشروطه خود را در سیاست نشان داد و علمای تهران، شیراز، تبریز وارد میدان جدیدی شدند که تا قبل متصور نبود؛ اما این حرکت سرکوب شد.
عین این سرکوبی در ترکیه توسط آتاتورک صورت گرفت و در اینجا با رضاخان. منتها در شهریور 20، نوآوری در فقه شیعه وارد حوزههای جدیدی شد و حوزه علمیه قم، در حدود 20 سال دوران جوانی خود را میگذراند تا اینکه در اواخر دهه 40 به بلوغ میرسد. در این دوران است که شخصیتی مثل امام راحل (ره) وارد عرصه فقاهت نو میشود و نوآوریهای بسیار بزرگ و پایهای ایجاد میکند. یکی از این نوآوریها این بود که به تعبیر امام فقه اسلامی، تئوری جامع و کامل اداره انسان و جامعه از گهواره تا گور است.
البته فقهای دیگر این مضمون را هیچگاه رد نکردند ولی هیچ یک آن را به صراحت بیان نکردند. یکی دیگر از این نوآوریها، تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. نمیتوان جامعهای را به نام اسلام اداره کرد و آنگاه به روایات هزار و چند صد سالهای که متناسب با شرایط آن زمان صادر شده، بدون اجتهاد و بدون توجه به عقل و مصالح و مفاسد، تکیه کرد. مسایلی که امروزه در جامعه مطرح شده، اصلا پیشتر سابقه نداشته است. چه زمانی مسائل فضا، اعماق زمین، اینترنت، جاسوسی و... مطرح بوده است؟»
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به این که درست است که فقه سیاسی در اعماق فقه ما جای دارد؛ اما باید خیلی پالوده، عوض و تکمیل شود، تصریح کرد:« احکام سیاسی اداره کشور، قانونگذاری، قضا و... دهها برابر آن چیزی است که پیشتر وجود داشته است. اینها باید در فقه وارد شوند و روی آنها بحث و تحلیل شود. امروزه در سراسر دنیا حاکمیت جهانی بر حاکمیت ملی دارد غلبه میکند. معنای جهانی شدن این است که هر روزه به نفع اداره جهانی، قدرت دولتهای محلی کم شود.
حقوق بشر، حقوق کشتیرانی و تجارت و... همه اختیارات خود را به سازمانهای بینالمللی مسئول دادهاند.
این حرکت، قطعا اسلام را که دین جهانی و همیشگی است، متاثر خواهد کرد، ما حتما باید وارد این فضاها شویم. تاسیس دانشگاه فقه و مذاهب اسلامی یک گام عملی و مهم در این جهت بود. ما باید امروزه دانشگاههای متعدد فقه مقارن در جاهای مختلف ایران – چه شیعهنشین و چه سنینشین- تاسیس کنیم. اگر به فقه تطبیقی بپردازیم و به مقایسه میان فقه شیعی و فقه سنی روی آوریم، مطابق آن درس بخوانیم و درس بدهیم ممکن است بسیاری از فتواهای ما هم تغییر کنند.
اگر به ریشهیابی زمینه تاریخی و اجتماعی فتواها بپردازیم. به مسایل تازهای میرسیم. یک موردش را عرض میکنم که در ذهن خودم اتفاق افتاد و اخیرا تاثیرش را در حوزه قانون هم داریم میبینیم. یک بار به خاطر مسئله ارثی که در خانواده خودمان داشتیم، به این فکر افتادم که این حکمی که همسران از زمین شوهران متوفای خود ارث نمیبرند و تنها از اعیانی ارث میبرند، از کجا وارد شده است؟ این حکم برای من قابل توجیه نبود. دیدم که قرآن این را نمیگوید. کمی که بررسی کردم، دیدم که در زمان رحلت پیامبر(ص) یکی از همسرانشان در باب حجرهای که در آن زندگی میکرد، مسایلی را بیان کرد.
این بود که بین شیعه و سنی به تدریج تعصبی در باب مالکیت زمین ایجاد شد. به قم رفتم و با مراجع صحبت کردم و دیدم که آنها هم احتیاط میکنند. با رهبری صحبت کردم ایشان دستور دادند که در جلسه شبهای پنجشنبهای که دارند، درباره آن بحث شود. یادم است که آیتالله شاهرودی در آن جلسه بحث کردند و آن را منقح ساختند و در نهایت این فتوا خیلی اصلاح شد و هم اکنون در مجلس رفته تا تبدیل به قانون شود. بنابراین، میبینیم که 14 قرن حق زنها در جامعه اسلامی ضایع شده و عامل آن از یک منبع خاص تاریخی نشأت گرفته است. به هر حال خاصیت فقه مقارن این است که سیر تاریخی مسایل فقهی پیدا میشود و میتوان دخالت جریانها و قدرتها را در آن مشاهده کرد. باید قواعد فقه مقارن را تنظیم کرد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در پایان با بیان اینکه تخصصی شدن فقه از ضروریترین نوآوریهای امروزه ماست، یادآور شد: « امروز همه میدانیم که یک مجتهد به تنهایی نمیتواند در همه ابواب فقهی مردم متخصص باشد. چگونه میتوان حقوق کودک، حقوق زن، حقوق فضا، حقوق معلولین و... را که هرکدام یک تخصص میطلبد، از یک فرد انتظار داشت؟ لذا باید به سمت فقه تخصصی در دوره حکومت اسلامی برویم. اگر فقه تخصصی را پذیرفتیم، تقلید تخصصی را هم باید پذیرا باشیم؛ یعنی دیگر نیاز نیست که مقلدین در همه امور از یک مجتهد تقلید کنند.
باید از مجتهدان متخصص در امور مختلف تقلید کرد. اگر این را پذیرفتیم، به تبع آن باید شورای فقهی را هم بپذیریم؛ یعنی همانجایی که باید جامعه را اداره کنیم. این شورا یا باید همه تخصصها را خودش داشته باشد و یا متخصصان را در کنار خودش پذیرا شود. بنابراین لامحاله ما در دوره تخصصی شده فقه، به شوراییشدن خواهیم رسید. پایه همه این مسائل هم توجه به عقل در اجتهاد است. البته اجتهادی که در چارچوب قرآن و سنت باشد.»
باب اجتهاد همواره گشوده است
استاد مولوی نذیر احمد سلامی، سخنران بعدی بود که با عنوان «مراحل، شرایط و حوزه اجتهاد» سخنانی را بیان داشت. او در آغاز با اشاره به توجه ویژه قرآن به عقل و تعقل و کاربست آن در اجتهاد و فقه گفت: «مبنای اجتهاد عقل است و به عقل هم در قرآنمجید بهای زیاد داده شده است. در خود زمان پیامبر(ص) اجتهاد وجود داشته است. این روند اجتهاد هم در زمان صحابه و هم تابعین ادامه یافت تا قرن چهاردهم هجری. در این زمان در جوامع اهل سنت به این صورت نبود که حتما از 4 مذهب تقلید کنند. در پایان قرن چهارم فقه ائمه چهارگانه به گونهای مدون شد و به دلایلی برجستهتر شدند و مردم از آنها تقلید کردند.
با این حال، هنوز هم اهل سنت براین اعتقاد نیستند که نجات در گرو تقلید از فقه ائمه چهارگانه است، از دیگران هم میتوان تقلید کرد. این وضعیت تا قرن پنجم بود. در این قرن فقها و دانشمندان اسلامی مسائل فقه تخمینی را تبیین کردند. با گذشت زمان این فروعات افتراضی و تخمینی وقتی از حوزه فرض به حوزه واقع درآمد، متوجه شدند که نیاز به اجتهاد جدید نیست. پس از خلافت عثمانی که تحولات جدیدی رخ داد، فقه اهل سنت دستخوش دگرگونی شد. حکومت عثمانی اجازه به اجتهاد نداد. از اینرو برخی معتقدند که حکومت عثمانی باب اجتهاد را مسدود کرد. این درست نیست، از قرن پنجم این مسئله رخ داده بود.
در واقع در دوره عثمانی با افتتاح مجدد باب اجتهاد موافقت نشد. منتها در اواخر دوره عثمانی این مسئله عوض شد و اجتهاد به اصل خود برگشت. امروزه اینگونه نیست که بگوییم چون گذشتگان در مورد این مسئله خاص نظری ندادهاند، پس ما هم نباید اجتهاد کنیم. باب اجتهاد همواره باز است.» او در ادامه درباره حوزه اجتهاد افزود: «کاربرد اجتهاد دو مورد است که یکی در موردی که نص وجود ندارد و دیگر در موردی که نص وجود دارد؛ اما ظنیالثبوت و ظنیالدلالت است. در نصی که قطعی الثبوت و قعطیالدلالت باشد، اجتهاد محملی ندارد.
نکته دیگر که مهم است، انواع اجتهاد است. امروزه علما دو نوع اجتهاد را مهم میدانند: اجتهاد ابداعی و انشایی، اجتهاد اختیاری. در اجتهاد انشایی، مجتهد فتوایی را پیرامون مسائلی صادر میکند که در گذشته نبوده است. مسائل مستحدثه امروز مثل خرید سهام بازار بورس، کشت جنین و... مسائل جدیدی هستند که در گذشته وجود نداشتند.
این امور نیاز به اجتهاد انشایی دارند. اما در نوع دیگر اجتهاد؛ یعنی اجتهاد اختیاری، مجتهد از میان اقبال مجتهدین گذشته، یکی را بر دیگران ترجیح میدهد و آن را مبنا برای صدور فتوا قرار میدهد. او در این ترجیح بررسی میکند که کدام فتوا با مصالح و مفاسد جامعه ارتباط دارد و کدام نیاز مردم را برآورده میسازد.»
او در پایان یادآور شد: «همواره این سوءتفاهم درباره اهل سنت وجود داشته که گویا آنها باب اجتهاد را بستهاند- که همانگونه که اشاره شد- در یک مقطع خاص تاریخی اینگونه پیش آمده بود- در حالی که باب اجتهاد از نظر ما تا قیامت باز است. اگر در اجتهاد بسته باشد، خطرات بسیار جدیای را به دنبال دارد. سید قطب در یکی از کتابهای خود درباره بسته شدن باب اجتهاد در جامعه عثمانی میگوید: این مسئله سبب شد که زندگی اجتماعی رکود پیدا کند و از طرفی، اسلام به عنوان دینی که تنها برای مسائل گذشته راهحل و حرف دارد مطرح شود و این ضربه بزرگی به اسلام زد.»
تقریب در مصادر اجتهاد
مجموع اختلافاتی که در میان مکتب کوفه و مکتب مدینه در قرن دوم هجری اتفاق افتاد، بعدها به یک نوع اشتراکنظر منجر شد. مکتب کوفه که از طرف مکتب مدینه (مدرسه حدیث) به اصحاب رای معروف شده بودند، گفتند که اینگونه نیست که ما هر چیزی را که در نص نباشد، از پیش خود جعل کنیم. اگر چیز در نص نباشد، احکام موضوع را از قرآن و سنت و سایر منابع و ادله استنباط میکنیم. از طرفی دیگر، فقهای مدینه گفتند که اگر منظور شما این است، ما هم این را قبول داریم. اینگونه بود که دیدگاه فقهای مدینه نسبت به اجتهاد تغییر کرد.
این نکات سرآغاز سخنان دکتر بیآزار شیرازی بود که قصد داشت پیشینه مسئله تقریب در فقه را به گذشتههای دورتر برساند. او که موضوع «تقریب مذاهب در اجتهاد» را برای سخنرانی خود برگزیده بود، در ادامه دیدگاه خود افزود: «اینکه شیعیان میگویند، باید از مجتهد زنده پیروی کرد، اتفاقا در مذهب حنبلی که در این زمینه به روایات باقیمانده از امام علی(ع) استناد میجویند، هم وجود دارد. شیعیان مصادر اجتهاد را قرآن، سنت، عقل و اجماع میدانند. همین نظریه را ابوحامد غزالی مالکی هم داشت.
مسئله دیگر، راجع به تقلید است. تقلید عبارت است از عمل به رأی دیگری و این عمل باید مستند به نظر فقیه معینی باشد. این تقلید با تقلید مورد ذم قرآن متفاوت است. در فقه شیعه، تقلید ابتدایی از میت جایز نیست؛ زیرا باید از مجتهدی پیروی کرد که مشکلات حال حاضر را حل کند. هماکنون در میان اهل سنت افرادی مثل یوسف قرضاوی این مسئله را مطرح کردهاند.»
آیا میتوان در مصادر اجتهاد به تقریب مذاهب اسلامی چشم داشت؟ رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی در پاسخ به این پرسش براین نظر بود که درگذشته مابین علما و فقهای اهل سنت و برخی علمای اخباری که قائل به تحریف قرآن بودند، اختلاف ایجاد شده بود. بعدها، این مسئله به پای کل شیعیان گذاشته شد و لذا اهل سنت گفتند که شیعیان در قرآن با ما اختلاف دارند. این شکاف توسط علمای اصولی شیعه پر شد و آنها گفتند که ما روایات را بر آیات قرآن عرضه میکنیم. در مسئله سنت هم درگذشته اختلاف وجود داشت.
از یکسو، برخی از اهل سنت میگفتند راوی حتما باید سنی باشد و از سوی دیگر، شیعیان متعصب هم میگفتند که راوی باید شیعه باشد. حال آنکه اگر به شرایط پذیرش حدیث در میان افراد معتدل بنگریم، میبینیم که هم در میان اهل سنت و هم شیعیان، اساس درستی حدیث را بر صدق راوی فارغ- از مذهب وی گذاشتهاند.
اصطلاح «روایات موثق» در فقه شیعه اشاره به راویان سنی دارد که شیعیان صدق آنها را پذیرفتهاند و همچنان که فقهای سنی هم برخی آرای شیعیان را پذیرفتهاند در مسئله اجماع هم تقریب جالبی را میبینیم. اجماع توسط اهل سنت پذیرفته شده، اما اجماع در نزد شیعیان مشروط است و شرط این است که امام معصوم در آن (اجماع) باشد. جالب است بدانیم که از نظر فقهای «ظاهری» اجماعی که علی(ع) در آن نباشد، مردود است.