از مسائلی که ذهن اندیشمندان را در طول قرن‌ها به‌خود مشغول داشته، مسئله «نقش‌آفرینان در تاریخ» است. تاریخ را چه کسانی می‌سازند؟ خدا؟ انسان؟ اقتصاد؟ و...؟ برخی یک و برخی دیگر عواملی چند را تاریخ‌آفرین می‌دانند.

همشهری آنلاین، سیدمیثم میرتاج‌الدینی: اغلب خداپرستان گمان داشتند اگر غیر از خدا را تاریخ‌ساز بدانند، از قدرت خدا یا خدایان کاسته‌اند و از سوی دیگر برخی می‌پند اشتند اگر انسان را محور قرار ندهند، آزادی او را سلب کرده و وی را غیرمسئول انگاشته‌اند. در این میان آرای دیگری که نه این بود و نه آن، هم خودنمایی می‌کرد و عوامل مادی را تاریخ‌ساز معرفی می‌کرد.

به‌عبارت دیگر مورخ ماقبل مدرن، تاریخ و گذشته را مستقل از وجود و طرح کلی عالم نمی‌دانست و حوادث را در ذیل مشیت الهی تفسیر می‌کرد؛ درحالی‌که فلسفه، تاریخ مدرن حوادث را امری موجود تفسیر کرده و تاریخ را مستقل از هستی مطلق تصور کرده است. از این‌رو در هر مرحله‌ای می‌توان شاهد نظریاتی بعضا منبعث از این مراحل درباره نقش عوامل مختلف در تاریخ ازجمله خداوند بود. پیچیدگی نقش‌آفرینی خداوند در تاریخ از یک‌سو، کمرنگ‌بودن این نقش در گمان برخی اندیشمندان از سوی دیگر و لزوم درست‌اندیشی درباره نقش خداوند در تاریخ، ایجاب می‌کند نظرات مختلف در این‌باره را جویا شویم. آنچه در ادامه خواهد آمد مروری است بر زحمات دکتر محمدحسین دانشکیا، عضو هیأت علمی دانشگاه معارف که در زمینه شناخت نقش خداوند در تاریخ مقاله نسبتا بلند و مهمی را منتشر کرده است.

نظریه‌های مختلف درباره نقش خدا در تاریخ

نیبور اذعان دارد که برای ذهن محدود بشری هم طرح و هم نحوه فعل خداوند در تاریخ رازآمیز و ناشناخته باقی می‌ماند اما شاید بتوان ۲ نظریه عمده را دراین‌باره مطرح کرد که دیدگاه‌های متعدد ذیل این ۲ قابل تعریف باشند.

الف) دیدگاه‌هایی که برای خداوند نقشی در تاریخ قائل نیستند:

گفته شده است ناباوران به خدا مانند فویرباخ و مارکس به بی‌نقشی خدا در تاریخ اعتقاد دارند. بیشتر اندیشمندان قرن نوزدهم قائل به فلسفه دیالکتیک برآن بودند که هیچ‌چیز غایی، مطلق و مقدس نیست. این گروه ماده‌گرایی تاریخی را پذیرفته بودند و تاریخ را از عوامل فوق‌تجربی و وابستگی به قوانین خارجی مبرا می‌دانستند. انگلس نیز حیات انسانی را تابع شرایط مادی می‌دانست که براساس تولیدات خود او شناخته می‌شود. باورمندان به تصادف نیز مانند نیچه نقشی برای خدا قائل نبودند و نیستند. یهود نیز برای خداوند در تاریخ نقشی قائل نیست. آنها خداوند را صرفا خالقی می‌دانند که بعد از خلق دستش در تصرفات بسته است: «و قالت الیهود یدالله مغلوله.» (مائده/ ۴۶) یهود به مشیت الهی اعتقادی ندارد و درصورت صحت این انتساب می‌توان ادعا کرد قائل‌نبودن نقش برای خدا منافاتی با اعتقاد به خدا به‌عنوان خالق ندارد. مونتسکیو هیچ حادثه تاریخی را ناشی از تصادف و اتفاق (مشیت الهی) نمی‌دانست و می‌گفت که خالق طبیعت به ماده حرکت داده است و همین کافی بوده تا موجب این همه امور متنوع و شگفت‌آور شود.

ب) دیدگاه‌هایی که برای خداوند در تاریخ نقش قائل‌اند:

میان پیروان ادیان الهی غالبا محرک تاریخ مشیت الهی (سنه‌الله) دانسته شده است. این دیدگاه در بادی امر می‌تواند به ۲ دیدگاه تقسیم شود:

۱- مشیت‌گرایی افراطی: برخی این نظریه را به‌صورتی افراطی مطرح کرده، تمام اتفاقات رخ داده در تاریخ را به خدا نسبت می‌دهند و انسان و سایر عوامل را مجبور به پذیرش بی‌چون‌وچرای آن دانسته‌اند. به اعتقاد استاد زرین‌کوب، تعالیم زرتشت حاکی از اعتقاد به تقدیرگرایی و معلوم‌کردن سرنوشت انسان‌ها از سوی خداوند است. همانطور که هرودت نیز حوادث تاریخ را آفریده خدایان می‌دید. در بین مسیحیان خصوصا کاتولیک‌ها این نظریه رواج داشت. آگوستینوس جریان تاریخ را کشمکش بین ۲ عامل ملکوت زمینی و ملکوت آسمانی می‌دانست که غلبه نهایی از آن ملکوت آسمانی خواهد بود. او معتقد بود هیچ ضرورتی حاکم بر خداوند نیست و فقط مشیت خداوند حاکم بر تاریخ است. بوسوئه نیز تاریخ را عبارت از مشیت الهی و عنایت ربانی می‌دانست. هگل نیز این جهان را ذهن خدا تلقی می‌کرد. در میان مسلمانان فرقه‌های مختلفی به جبرگرایی اعتقاد دارند.

۲- مشیت‌گرایی: دارندگان این نظریه هرچند برای خدا نقش قائلند، همه نقش‌ها را از آن او نمی‌دانند. گفته شده است ازجمله معتقدان به این نظریه توین‌بی است که معتقد بود تاریخ، تجلی خداوند است و حتی کتاب وی را شهر خدا می‌دانستند. وی دیدگاه ادیان بزرگ را در اینکه تاریخ از خلقت تا قیامت مشیت خداست، قبول داشت. او می‌گفت جامعه انسانی با پیروی از یک نقشه ابدی به‌سوی جلو حرکت می‌کند و هدفی روحانی را پی می‌گیرد. او تاریخ را محل تحقق تدریجی مشیت و فعل خداوند می‌دانست و هدف نهایی را رسیدن به «شهر خدا و مدینه الهی» می‌دانست. اما از آنجا که برای انسان - اقلیت خلاق و حتی اکثریت مردم- نقش قائل بود، مشیت‌گرایی او افراطی تلقی نمی‌شود. گفته شده ویکو نیز هرچند مشیت ربانی را بر تمام امور عالم حاکم می‌دانست، اما معتقد بود جامعه انسانی می‌بایست به اقتضای اصول و قوانین خویش سیر کند و بین این دو امر، مغایرتی نیست. در میان مذاهب اسلامی می‌توان شیعه را از طرفداران این نظریه دانست؛ آنجا که در بحث جبر و اختیار، نظریه امر بین امرین را برمی‌گزیند.

نقش خداوند از منظر قرآن

از دیدگاه قرآن عوامل متعددی در تاریخ نقش دارند؛ از این‌رو نمی‌توان آن را ذیل مشیت‌گرایی افراطی دسته‌بندی کرد. عواملی مانند انسان‌ها اعم از توده(ناس) و قهرمانان (انبیا) و گمنامان و فرشتگان و عوامل مادی و معنوی و حتی شیطان و... در قرآن به‌عنوان نقش‌آفرینان در تاریخ مورد توجه قرار گرفته‌اند.

شکی نیست خداوند به‌عنوان خالق همه موجودات، به میزان خالقیت و وجود بخشیدن به مخلوقات و دادن استعداد و توانایی‌های مختلف به آنها ازجمله انسان، در تاریخ نقش دارد اما بحث از نقش خدا در تاریخ فراتر از خلق موجودات است، بلکه بحث از خالقیت حوادث است.

از این منظر برای خداوند چند نقش را مطابق آیات قرآن می‌توان درنظر گرفت:

۱- نقش اطلاعی او از حوادث

تصور شود شخصیتی برجسته در گوشه‌ای ایستاده و فقط نظاره‌گر است. او می‌بیند، صداها را می‌شنود، عمق ماجرا را می‌فهمد اما دخالتی در روند حادثه ندارد. حال اگر نقش‌آفرینان در حادثه بدانند تماشای «او» پیامدهایی خواهد داشت، چه می‌کنند؟ این همان نقش اطلاعی خداوند است. در آیات قرآنی در پس بیان یک حادثه مشاهده می‌شود که به نوعی از نقش اطلاعی «او» از حوادث سخن به میان می‌آید. برای نمونه در خلال نقل حوادث غزوه بدر و احد و تبوک، مکرر از اطلاعش از حوادث و آنچه انجام می‌گیرد خبر می‌دهد (انفال/۳۹؛ انفال/۴۷؛ آل‌عمران/۱۵۳؛ توبه/ ۴۲ و ۴۴ و ۴۷ و ۶۰ و ۷۸ و ۹۸). اما این اطلاع صرف یک آگاهی نیست بلکه برای نظاره‌شدگان دارای پیامد است. گاهی اطلاع «او» به دخالتش می‌انجامد؛ مثلا در غزوه بدر خداوند تعداد دشمنان را کم نشان داد و فرمود اگر مردم آنها را زیاد می‌دیدند، سست می‌شدند. نمونه دیگر در جریان غزوه احد بود که خداوند خبر از اطلاع خود از درون مومنان داد و اندیشه نادرستی که مسلمانان آن را پنهان می‌داشتند و موجب شکست‌شان شد، برای آنها برملا ساخت. در اینجا اطلاع خداوند نوعی آسیب‌شناسی جبهه مومنان بود.

۲- نقش‌هایی در پس افعال بشری

انسان انتخاب‌گر و آزاد با اختیار خود در بستر تاریخ دست به اعمالی می‌زند که پیامدهایی به همراه دارد؛ پیامدهایی که تحت سنت‌ها و قوانین الهی شکل می‌گیرند. توضیح اینکه بخشی از سنت‌های الهی حاکم بر جامعه و تاریخ به‌صورت قضیه شرطیه مقرر شده است. دراین نوع از سنت‌ها اگر شرط آن از سوی انسان تحقق یابد، جزای آن از سوی خداوند و تحت نظام اسباب و مسببات تحقق خواهد یافت. عناوین برخی از این سنت‌های الهی که در کتب متعدد و با بیان اندیشمندان مختلف ارائه شده عبارتند از: ۱) سنت امداد که شامل مومنان و کافران می‌شود. این سنت مشروط به آرزوکردن و عمل انسان است. ۲) سنت ارسال امدادهای غیبی که مشروط به صبر و تقواست و شامل امداد از طریق ملائکه و ایجاد رعب در قلب کفار و تصرف در قلب مومنان و تصرف در طبیعت می‌شود. ۳) سنت استیصال که اهل باطل را ریشه‌کن می‌کند. ۴) سنت املا و استدراج که اجرای این نقش خداوند نیز مانند نقش‌های دیگر مشروط به عمل اهل باطل است؛ یعنی خداوند در پی کفر انسان‌ها نعمت‌های آنها را افزایش می‌دهد که در عمل موجب فریفتگی و غرور و مآلا ازدیاد کفر و طغیان آنها می‌شود. ۵) سنت هشدار نسبت به آینده در قالب پیش‌بینی و سایر سنت‌هایی که در جای خود مورد بررسی قرار گرفته است.

۳- نقش‌های مستقل از اراده مستقیم بشری

اعمال الهی همواره تابعی از اراده بشری نیست. او-تبارک و تعالی- برای اداره جهان نیازمند تحقق اراده مخلوقات خود نیست. دست او بسته نیست و بعد از آفرینش جهان در پی تقاضای ساکنان آسمان‌ها و زمین هر روز مشغول کاری است. البته در مورد انسان چون برای او اختیار را مقرر ساخت، بسیاری از اعمال خود در ارتباط با او را مشروط به اراده انسان کرد تا نقطه‌ای که به فساد عالم منجر نشود و استقرار حق در عالم را مخدوش نسازد؛ از این‌رو بخشی دیگر از سنت‌های مطلق را که مشروط به اراده بشری نیست، مقرر فرمود؛ سنت‌هایی که فارغ از خواست مومن یا مشرک و فقط با خواست و اراده او تحقق می‌یابد و پیامد اعمال بشری نیست. به‌عنوان مثال اصل قانون‌مندی حوادث تاریخی خارج از اراده انسانی و برخاسته از حکمت لایزال خداوند است. به‌عبارتی خداوند سنت‌ها و قوانین خود را تشریع و برقرار می‌کند. در اینکه چه قوانین و سنت‌هایی را برقرار سازد، هیچ‌کس با او مشارکت ندارد. همچنین سنت ابتلا که این سنت ازجمله سنت‌های مطلق خداست. انسان‌ها چه بخواهند یا نخواهند، این سنت درباره همه آنها اجرا خواهد شد. در جریان غزوه احد، خداوند از همین سنت یاد می‌کند. آنگاه که مومنان که به‌سان کافران زخم برداشتند، خداوند می‌فرماید دلیل این وضعیت خالص‌سازی‌ مومنان و نابودسازی کافران است (آل‌عمران/۱۴۰-۱۴۲).

به‌نظر می‌رسد ازجمله اموری که انسان در تغییر و تبدیل آن نقشی ندارد، سرانجام تاریخ است؛ یعنی او اراده کرده است سرانجام تاریخ از آن مستضعفان و صالحان باشد. پس وقوع آن قطعی است و ظاهر آیات چنین است که تغییر این منزلگه تاریخ امکان ندارد. اما نحوه تحقق این فرجام چگونه خواهد بود؟ آیا تحقق حکومت صالحان خارج از اراده انسان است یا مشروط به اراده او؟ آیا در تحقق فساد فراگیر اراده انسانی دخالت دارد یا اگر انسان‌ها به این نقطه نرسند، خداوند جهان را به این نقطه با اراده خود خواهد رساند؟

در پاسخ باید گفت اراده انسان در این روند قطعا نقش‌آفرین است و خداوند با توجه به علم به آینده و سرنوشت بشر که به‌سوی ظلم و فساد فراگیر خواهد رفت، ظهور منجی و حکومت صالحان را به‌عنوان سنتی قطعی معرفی کرده است. ناگفته نماند که انسان می‌تواند تحقق بعضی از سنت‌ها را برای مدت کوتاهی تغییر دهد، اما امکان تغییر خود سنت قطعی الهی وجود ندارد. در نتیجه انسان فقط می‌تواند با اراده خود زمان تحقق فرجام تاریخ را به تأخیر اندازد یا مقدم دارد اما تحقق آن را نمی‌تواند عوض کند.

نتیجه‌گیری

در این نوشتار سعی شد که به نقش خداوند در تاریخ پرداخته شود که قرآن کریم به‌عنوان کلامی وحیانی ۳ نقش عمده را در مورد خداوند مطرح کرده است: نقش اطلاعی خداوند از اعمال بشر(اطلاع صرف نیست)، نقش خداوند در پس اعمال بشری که می‌توان آن را عکس‌العمل اعمال انسان‌ها مطابق قانون الهی دانست و نقش‌های مستقل از اعمال انسانی که در نهایت می‌توان از همه اینها به نقش‌های سه‌وجهی خداوند در تاریخ یاد کرد.

هرکدام از این نقش‌ها در بستر تاریخ قادر است تغییرات و تحولاتی را پدید آورد. آگاهی بشر از این نقش‌ها که در قالب سنت‌های الهی از آنها بحث می‌شود به علاوه دخیل دانستن اراده انسان در تاریخ، قدرت آینده‌نگری را به انسان هدیه می‌دهد. به این معنا که انسان می‌تواند احتمال دهد درصورت عدم‌دخالت عوامل دیگر چه اتفاقی در آینده - دور یا نزدیک- رخ خواهد داد و از این‌رو انسان می‌تواند با تغییر سبک زندگی خود در ساحت فردی و اجتماعی، آینده دیگری را رقم بزند. اینگونه ما در دام مشیت‌گرایی افراطی هم نیفتاده و دخالت انسان در سرنوشت خودش و قوانین حاکم بر آن را شناخته‌ایم.

منبع: روزنامه همشهری