گزارشی از برخی فیلم های مطرح سینمای ایران که با دست گذاشتن روی سوژه قصاص مخاطبان زیادی را به سالن‌های سینما کشانده‌اند.

همشهری آنلاین - وجیهه امیرخانی:  قصاص از سوژه‌های همواره جذابی است که در هیچ دوره‌ای در سینمای ایران دچار تکرار و روزمرگی نمی‌شود. در حقیقت تنش و تعلیقی که در بطن ماجرای قصاص وجود دارد بستری مناسب برای بیان تصویری جنبه‌های تراژیک ماجرای قصاص و طرح پرسش‌هایی است حول و حوش این موضوع. در این گزارش مروری کرده‌ایم بر گزیده‌ای از فیلم‌های مطرح ایرانی که داستان خود را بر اساس موضوع قصاص که یکی از احکام اسلامی است و اجرای حکم قصاص  طراحی کرده‌اند و در زمان اکران هم با اقبال خوبی از سوی مخاطب مواجه شده‌اند.

می‌خواهم زنده بمانم (۱۳۷۳)

«می‌خواهم زنده بمانم» یکی از مهم‌ترین فیلم‌هایی است که در سال‌های ابتدایی دهه ۷۰ به سراغ موضوع قصاص رفت. این فیلم که به قلم رسول صدرعاملی و کارگردانی ایرج قادری ساخته و پرداخته شد روایتی از جدایی اصلان (فرامرز قریبیان) و ماه منیر (مهناز انصاریان) و بی‌توجهی به نیازهای پسر نوجوان یک خانواده از هم پاشیده را روایت می‌کند که گرفتار قتلی ناخواسته و  به دنبال آن مواجه با قانون  قصاص می‌شوند. صدر عاملی «می‌خواهم زنده بمانم» را با برداشتی آزاد از پرونده قتل «پدرام تجریشی» که در دهه ۶۰ سر و صدای زیادی به پا کرده بود نوشت و مرحوم قادری آن را کارگردانی کرد.

«می‌خواهم زنده بمانم» داستان خود را  بر اساس رابطه‌ عاشقانه اصلان و فرنگیس (فاطمه گودرزی) بعد از جدایی‌اش از ماه منیر بنا می‌کند و محور اصلی قصه خود را به عشقی آرام گره زد که ماجرای یک قتل آن را به سراشیبی سقوط می کشاند.  این فیلم یکی از مهم‌ترین فیلم‌های کارنامه مرحوم قادری است که موفق شد با دست گذاشتن روی یک سوژه ملتهب اجتماعی، تماشاگران زیادی را به سالن‌های سینما بکشاند.

علاوه بر این «می‌خواهم زنده بمانم» شرایطی را برای فاطمه گودرزی جوان فراهم کرد تا یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های عمرش را در کارنامه حرفه‌ای اش ثبت کند.

ترانه علیدوستی  در فیلم شهر زیبا

شهر زیبا (۱۳۸۲)

«شهر زیبا»ی اصغر فرهادی فیلم مهم دیگری با محوریت قصاص است که جای پای این کارگردان جریان‌ساز را در فضای سینمای ایران باز کرد. این فیلم که روایتی عاشقانه از پدیده  قصاص را با سبک و سیاق نگاه فرهادی به معضلات اجتماعی به تصویر می‌کشد داستان خود را از از زندگی اعلا (بابک انصاری) شروع می‌کند که در کانون اصلاح و تربیت تولد ۱۸ سالگی اکبر دوست‌شان را جشن می‌گیرند در حالی که قرار است مدتی بعد اعدام  شود. اعلا از کانون بیرون می‌آید تا هر طور شده برای دوستش کاری کند به سراغ خواهر او فیروزه (ترانه علیدوستی) می‌رود و عاشق او می‌شود..

فرهادی جوان در «شهر زیبا» قصاص را با داستانی رمانتیک و تلخ پیوند ‌می‌زند تا لایه‌های عمیق آن را پیش روی تماشاگر بشکافد. به گفته بسیاری از منتقدان این اولین عاشقانه اصغر فرهادی در بستری از فقر، ناکامی و تنهایی است که به سرانجامی تلخ می رسد. این فیلم که در زمان اکران علاوه بر فروش قابل توجه گیشه، توجه منتقدان سینما را هم به خود معطوف کرد  با حضور در جشنواره بیست و دوم فیلم فجر برای اصغر فرهادی نامزدی بهترین کارگردانی و برای ترانه علیدوستی نامزدی بهترین بازیگر زن را به ارمغان آورد.

نمایی از فیلم کیفر

کیفر(۱۳۸۸)

«کیفر» عنوان فیلم دیگری در همین زمینه است به کارگردانی حسن فتحی که موفقیت‌های چشمگیری را به دنبال داشت. در این فیلم قصاص به عنوان داستانی فرعی مطرح می‌شود تا در کنار آن به سبک و سیاق فیلم‌های نوآر، دست تبهکاران بزرگی از شبکه پیچیده قاچاق مواد مخدر رو شود. برزو دل‌آرا (هومن برق‌نورد) در آستانه قصاص قرار دارد و همه اعضای خانواده او به دنبال تهیه پول دیه هستند. پول دیه تهیه می‌شود اما پول به طرز مشکوکی دزدیده می‌شود و همه سیامک (مصطفی زمانی) برادر برزو را مقصر دزدیده شدن این پول می‌دانند.

قصاص در داستان «کیفر» بهانه‌ای است برای اینکه قهرمان قصه، سیامک(مصطفی زمانی) با ورود میان آدم‌های کلک باز و منفعت‌طلب شبکه در هم تنیده فساد را خانه به خانه دنبال کند و پرده از راز بزرگ قاتل و مقتول بردارد. قاتل و مقتول در این فیلم خلاف قاعده مرسوم هر دو  لباس شر و شرارت را به تن کرده‌اند و به نوعی باید یکیدیگر را از بین ببرند.

این فیلم با اکران در سال ۱۳۸۸ فروشی بالغ بر ۱۵۴٬۰۰۰٬۰۰۰ تومان را در تهران رقم زد.

باران کوثری و حبیب رضایی در من مادر هستم

من مادر هستم (۱۳۸۹)

«من مادر هستم» فریدون جیران یکی دیگر از اثار ماندگار سینمای ایران  در پرداخت  به سوژه قصاص است. این فیلم برشی از زندگی آوا (باران کوثری) دختر خانواده‌ای مرفه را روایت می‌کند که در غفلت و بی‌خبری پدر و مادرش که جدا از هم زندگی می‌کنند  توسط سعید (حبیب رضایی) دوست خانوادگی‌اشان مورد تعرض قرار می‌گیرد و حامله می‌شود. او برای انتقام سعید را می‌کشد. ناهید (هنگامه قاضیانی) مادر آوا قتل را به گردن می‌گیرد اما بعد از مدتی آوا به قتل اعتراف می‌کند...

«من مادر هستم» یکی از جنجالی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است که از هر دو طیف  مورد نقد قرار گرفت و از همان ابتدا مخالفان و موافقان جدی داشت. برخی به جیرانی می‌تاختند به جرم قُبح‌زدایی از روابط خاص و تصویر صحنه‌هایی که به زعم آنها مناسب شئون جامعه ایرانی نبود  و برخی دیگر موافقان پر و پاقرصی بودند که این فیلم را به دلیل نوع پرداخت آوانگارد و رونکاوانه‌ای که به سوژه قصاص داشته آن را ستایش می‌کردند.

این حواشی تا جایی ادامه داشت که  با طرح شکایت از سوی گروه‌های مخالف اکران این فیلم، فریدون جیرانی، کارگردان و غلامرضا موسوی، تهیه‌کننده فیلم من مادر هستم همراه با جواد شمقدری، رئیس سازمان سینمایی، به دادسرای کارکنان دولت احضار شدند. به هر تقدیر «من مادر هستم» علاوه بر فیلمنامه و کارگردانی قدرتمند  با سوار شدن بر همین موج‌های اعتراضی فروش ۲٬۰۱۴٬۰۰۰٬۰۰۰ تومانی را در سینمای دهه ۹۰ ایران تجربه کرد.

یکی از درخشان‌ترین سکانس‌های این فیلم، سکانس آماده شدن آوا برای اجرای حکم قصاص است که میان مخاطبان دست به دست می‌شود. در این سکانس تلخ پدر (فرهاد اصلانی) و مادر (هنگامه قاضیانی) به ملاقات آوا می‌آیند تا شاهد بی‌تابی و سوگواری دختری باشند که قرار است با پای خود تا پای چوبه اعدام برود.

جواد عزتی در جان‌دار

 جان‌دار (۱۳۹۷ )

«جان‌دار» به کارگردانی حسین امیری دوماری هم از نمونه فیلم‌هایی است که به سراغ سوژه قصاص رفته و روایت خود را در خانواده‌ای معمولی روایت می‌کند که گرفتار همنشینی و همسایگی باآدم‌های شرور محله‌های حاشیه‌ای و جنوب تهران شده‌اند. داستان «جان‌دار» در شب عروسی اسما(باران کوثری) دختر خانواده اتفاق می‌افتد. مسعود برادر یاسر (خواستگار سابق اسما) به قصد به هم ریختن عروسی اسما وارد مراسم عروسی او می‌شود و ..

جان دار قصه‌ای با لایه‌های روایی تو در توست که کاراکترهای مختلف هر کدام  برگ تازه‌ای از داستان  را رو می‌کنند. این شخصیت‌ها که اغلب پختگی و پشتوانه‌ای در پیشبرد روایت ندارند «جاندار» را هم به سرنوشت اغلب فیلم‌های اجتماعی بعد از فرهادی به سندرم پایان پادرهوا دچار می‌کنند. پایانی تزریقی که کلیت اثر را عقیم  می‌گذارد. به تعبیر برخی منتقدان این فیلم عجیب‌ترین و بدترین پایان باز سینمای چند سال اخیر ایران را به نمایش گذاشته است.

جان‌دار که ردپای قلم دوماری و پورامیری در شنای پروانه و پس از آن سریال یاغی در آن قابل مشاهده است بیشتر از آنکه بخواهد قصه و درام را بر اساس ساختاری اصولی  پیش ببرد پای گنده‌لات‌های جنوب شهر را با تصاویری اغراق شده از عربده‌کشی‌ها و محله‌های گم و گور تهران به سینما باز می‌کند تا تماشاگر را مرعوب خود کند. جان‌دار به جای داشتن فیلمنامه و کارگردانی منسجم خود را بر دوش بازی‌های دیدنی فاطمه معتمدآریا، ‌جواد عزتی و حامد بهداد سوار می‌کند و تا پایان پیش‌ می‌رود.

امیر آقایی در شنای پرانه

شنای پروانه (۱۳۹۸)

شنای پروانه ساخته محمد کارت اثر دیگری به قلم حسین دوماری و پدرام پورامیری است که با همان حال و هوای جان‌دار به سراغ جرم و جنایت دار و دسته خلاف‌کارهای جنوب شهر می‌رود و پای قصاص را به میان می‌کشد. پروانه (طناز طباطبایی) بعد از این‌که فیلمی از او در استخر پخش می‌شود به سراغ حجت (جواد عزتی) برادر شوهرش می‌آید تا او را از دست شوهرش هاشم (امیر آقایی) که گنده لات محل است نجات دهد. اما ...

محمد کارت قصاص را در شنای پروانه به قتل‌های ناموسی پیوند می‌زند و سعی می‌کند به همین بهانه مخاطب را به تماشای جزئیاتی از زیست آدم‌هایی از جامعه ببرد که به نظر طرد شده و کنار گذاشته شده‌اند. محمد کارت پس از شنای پروانه در سریال یاغی هم به خوبی نشان داده که دغدغه اصلی‌اش گردشگری و توریسم فقر است تا بیان معضلات طبقه فرودست. سفری جذاب و تماشایی در قهوه‌خانه‌های تنگ و تاریک و گنده‌لات‌های چاقو به دست که به محض نافرمانی  مثل آب خوردن آدم می کشند و  مثله کنند.

شنای پروانه با طرح داستانی معمایی و در حاشیه گذاشتن موضوع قصاص تماشاگر مشتاق و پیگیر را با خود به گشت و گذار در کوچه پس کوچه‌هایی می‌برد که انگار پشت هر دری چاقویی ضامن‌دار آماده به خون ریختن خوابیده است.
 

برچسب‌ها