همشهری آنلاین-شهره کیانوشراد، الناز عباسیان: خلبان آموزشدیده از کشور آمریکا بود و هر بار بعد از کسب مهارت و موفقیت به ایران بازگشت تا برای مملکتش خدمت کند. او در کنار استادانی همچون شهیدان جواد فکوری، علیرضا یاسینی و فرجالله براتپور از پیشکسوتان ارتش پرورش یافته بود. خبر حمله عراق به ایران را که شنید، غم و اندوه تمام وجودش را گرفت؛ غمش هم از حمله دشمن بود و هم اینکه نمیتوانست کاری کند. چون بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برخی شایعات دست بهدست هم داده بود که خلبان شهید «غفور جدی اردبیلی» از نیروی ارتش کنار گذاشته شود و حالا با شروع جنگ، روح و جانش در آشوب بود.
- خلبانی که صدام دستور داد بدنش را دو تکه کنند
- صاحب دوبنده خاکی | روایتی از زندگی شهید اصغر منافی زاده؛ کشتیگیری که پهلوانی را به قهرمانی ترجیح میداد
داوطلبانه به نیروی هوایی ارتش برگشت و گفت: «اکنون زمان آن رسیده که جوابگوی خرجی باشم که برای من شده است.» سرتیپ غفور جدی بعد از کسب موافقت، ۳۶مأموریت عملیاتی برونمرزی انجام داد و در آخرین ماموریت، به شهادت رسید. در این گزارش زندگی و شهادت پرافتخار این خلبان شجاع را مرور کردهایم.
غفورجدی اردبیلی سال ۱۳۲۴ در شهر اردبیل متولد شد. پس از گذراندن دوران تحصیل و گرفتن دیپلم در سال ۱۳۴۶وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش شد. سال ۱۳۴۸ برای دوره تکمیلی خلبانی به همراه دومین گروه دانشجویان اعزامی رهسپار آمریکا شد.
سرهنگ قاسم اکبریمقدم، پژوهشگر دفاعمقدس درباره او میگوید: «پروازهای خلبان غفور با مهارت مثالزدنی انجام میپذیرفت به شکلی که بارها توانست از استادان خود پیشی بگیرد و توانمندی خود را در هدایت هواپیما به رخ استادان آمریکایی بکشد و همگان را حیرتزده کند.» اوایل سال۱۳۵۰ آموزشهای تکمیلی خلبانی او به پایان میرسد و شهید غفور موفق به اخذ گواهینامه خلبانی میشود.
نیروی هوایی آمریکا و استادان دوره آموزشی از پشتکار، مهارت، هوش و ذکاوت بالای غفور در فراگیری تمامی فنون هدایت هواپیمای جنگنده شگفتزده شده بودند و نمیخواستند خلبان ماهری مثل او را از دست بدهند.
سرهنگ اکبری مقدم در این زمینه میگوید: «نیروی هوایی آمریکا طی مکاتباتی با نیروی هوایی ایران موافقت آنها را برای جذب و بهکارگیری غفور جدی در آمریکا جلب کردند ولی در نهایت نتوانستند موافقت خود غفور و خانواده او را برای مهاجرت به آمریکا بهدست آورند. پدر غفور گفته بود من فرزندم را برای میهنم پرورش دادهام.»
عاشق وطنش بود
غفور جدی با کسب نمره ممتاز گواهینامه خلبانی، مختار بود تا هر هواپیمایی که میخواهد با آن پرواز کند را انتخاب کند. غفور هواپیمای شکاری بمبافکن اف- ۴ را انتخاب میکند. چون در آن زمان این جنگنده فقط در تهران و شیراز فعالیت داشت، او نیز به شیراز منتقل شد و پرواز با هواپیمای اف-۴را در گردان ۷۲ تاکتیکی شیراز که مسئولیت آن برعهده سرهنگ خلبان جواد فکوری بود، آغاز کرد.
شهید غفور جدی آنقدر به خلبانی علاقه داشت که وقتی برای تشویق در دورههای آموزشی، به آمریکا اعزام میشود از تفریح و گردش منصرف میشود و تصمیم میگیرد در مدتی که در آمریکا اقامت دارد گواهینامه خلبانی با هواپیمای مسافربری را نیز اخذ کند و موفق میشود گواهینامه پرواز با هواپیمای مسافربری بوئینگ ۷۴۷ را در آمریکا کسب کند.
پس از بازگشت از آمریکا غفور جدی به پایگاه همدان منتقل میشود و تا شهریور ماه سال ۱۳۵۵ به خدمت خود در این پایگاه ادامه میدهد تا اینکه نام او را برای گذراندن دوره امنیت پرواز در فهرست اعزام به آمریکا قرار میدهند.
غفور جدی آذر سال ۱۳۵۵ برای بار سوم به آمریکا میرود و این دوره را نیز با موفقیت کامل پشت سر میگذارد. مرداد سال ۱۳۵۶ به ایران بازگشته و در پایگاه شکاری بوشهر خدمت میکند. پس از پیروزی انقلاب، غفور در این زمان بهعنوان استاد خلبان و معلم هواپیمای اف - ۴در پایگاه بوشهر مشغول به خدمت بود.
همهچیز طبق روال عادی پیش میرفت و غفور بهعنوان فرمانده بازرسی و امنیت پرواز پایگاه در حال انجام وظیفه بود تا اینکه سال ۱۳۵۹آغاز شد. دستهای دسیسهگر کمر به بدنامی غفور بسته بودند و بهدلیل اوضاعی که در آن زمان بهدلیل وقوع انقلاب بر نیروی هوایی حاکم بود و عناصری فرصتطلب بهدنبال تسویه حسابهای شخصی خود بودند و این باعث شد اوضاع برای غفور به خوبی به پیش نرود و نام او ناخواسته در لیست خلبانانی قرار گیرد که باید از نیروی هوایی تسویه حساب کنند.
بازگشت داوطلبانه برای حفظ میهن
غفور با دلی رنجور شروع به تسویه از نیروی هوایی کرد و در مراحل نهایی تسویه او، عراق از زمین و هوا به ایران حملهور شد. در این شرایط غفور تصمیم گرفت بهصورت داوطلبانه به نیروی هوایی بازگردد ولی تعدادی از خائنین او را تشویق به ترک ایران کردند که غفور در جواب آنها گفت: «این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده، ما برای چنین روزهایی آموزش دیدهایم.»
او با وجود اینکه هیچگونه تعهد و مسئولیتی رسمی در نیروی هوایی نداشت تصمیم گرفت بهصورت داوطلبانه به نیروی هوایی بازگردد. او به دفتر فرماندهی وقت پایگاه بوشهر مرحوم سرتیپ خلبان مهدی دادپی میرود و میگوید: «اکنون زمان آن رسیده که جوابگوی خرجی باشم که برای من شده است. میخواهم بجنگم. برایم مهم نیست چه اتفاقی افتاده یا قرار است بیفتد، دینی به مملکتم دارم که باید آن را ادا کنم، درجههایم را هم نمیخواهم فقط میخواهم بجنگم، نمیتوانم دوستانم را تنها بگذارم.»
دادپی خواهش غفور را میپذیرد و با فرماندهی وقت نیروی هوایی شهید سرتیپ خلبان جواد فکوری تماس میگیرد و او ضمن ابراز تأسف و تعجب از مسائلی که برای چنین خلبان ماهری پیش آمده بود، موافقت خود را اعلام میکند و دستور میدهد درجههای خلبان غفورجدی نیز بازگردانده شود. با شروع بهکار او در ارتش، دهها پرواز عملیاتی انجام میدهد. سرهنگ غفور جدی طی۴۸روز بعد از شروع جنگ تحمیلی، ۳۶عملیات برون مرزی موفق انجام داد و سرانجام در ۱۷آبان سال ۱۳۵۹ به شهادت رسید. در بخشی از وصیتنامه شهید غفور جدی آمده است: «دوست دارم کفنم پرچم ایران باشد.»
حضور در خطرناکترین مانور هوایی جهان
عادل جدی اردبیلی، شجاعت و میهنپرستی برادرش را با ذکر خاطرهای مربوط به پیش از انقلاب اسلامی اینگونه توصیف کردهاست: «غفور در روز نیروی هوایی آمریکا در حضور زبدهترین خلبانان جهان در نیویورک داوطلبانه برای حضور در خطرناکترین مانور هوایی جهان با نام «چهارراه مرگ» به نمایندگی از ایران اعلام آمادگی میکند. پس از اجرای موفقیتآمیز عملیات، تماشاگران به احترام او از جای خود بلند میشوند و این خلبان ورزیده را تشویق میکنند. به او تقدیرنامه و هدیه میدهند و میگویند که تو میتوانی در آمریکا زندگی کنی، ولی غفور میگوید من عاشق ایران هستم و جای دیگری زندگی نخواهم کرد.»
مکث
برادر شهید غفور جدی: همسر غفور آمریکایی نیست، شایعه درست نکنید
یکی از شایعههایی که سال ۱۳۵۹ به خلبان غفورجدی بهعنوان فرمانده بازرسی و امنیت پرواز نسبت داده بودند این بود که همسر او آمریکایی است.
عادل جدیاردبیلی، برادر این خلبان شهید در مصاحبهای با خبرگزاری ایسنا ضمن گلایه از دروغهای نسبت داده شده به برادرش گفته بود: «اینکه گفته میشود شهید جدی را بهخاطر همسر آمریکاییاش از ارتش کنار گذاشتهاند، دروغ است. اصلا همسرش آمریکایی نبوده. با این دروغها روح شهید و خانوادهاش را زجر میدهند.
همسر شهید جدی، خانم مرین نامور از خانوادههای سرشناس شیراز است و نام پدرشان فرج و نام مادرشان قمر است. گاهی کسانی میخواهند شهید را بزرگ کنند ولی با کارها و دروغهایشان شهید را خراب میکنند. چرا باید درباره شهید دروغ بگوییم؟ من و خواهرمان خیلی بحث و خواهش کردیم که درباره شهید دروغ ننویسید.
خانمی که ایرانی و شیرازی است و من شناسنامه خودش و بچههایش را دارم چرا دربارهاش گفته میشود که دختر یک سناتور آمریکایی است؟ لطفاً شما در این گفتوگو به شهید آرامش دهید و این دروغهایی را که درباره شهید گفته میشود تمام کنید. یک روز فرمانده وقت نیروی هوایی مرا صدا کرد و گفت من مطلبی را میخواندم و اگر صحت دارد شما آن را تأیید کنید.
بعد گفت همسر شهید جدی آمریکایی بوده؟ همانجا گفتم بهخدا دروغ است و ایشان متوجه این اشتباه شد. بعدها یک روز همسر شهید از آمریکا به ایران آمد و خدمت آن فرمانده رفتیم و ایشان زمانی که همسر شهید را دید از این دروغ متعجب شد. از شهید جدی دو پسر به یادگار مانده است.»