به گزارش همشهری آنلاین، اخیرا یک چوپان محلی، ۲ تولهیوزِ تقریبا ۳هفتهای را در منطقه توران استان سمنان پیدا کرد و چون اثری از مادرشان ندید، آنها را با خود برد و به محیطبانی تحویل داد. محیط زیست سمنان پس از اطلاع یافتن از این موضوع ورود کرد و تولهیوزها را به جایی که در آن پیدا شده بودند، برگرداند تا رها کند، اما اثری از پلنگ مادر نیافت و از آنجا که هوا هم سرد بود و رو به تاریکی نیز میرفت، تولهیوزها دوباره به محیطبانی برگردانده شدند.
حالا چوپان شاهرودی روایت خود از آن روز را بازگو میکند و میگوید: آن روز تا تاریک شدن هوا در کمین منتظر مادر تولهیوزها مانده اما وقتی از آمدن مادرشان ناامید شده، به ناچار برای حفاظت از توله یوزپلنگها آنها را با خود برده است.
نیکفرجام با بیان اینکه این اولینبار بوده که از نزدیک توله یوزی را میدیده است، میگوید: از طریق خالها و نقاط سیاه و خط سیاه زیر چشم تولهها متوجه شدم که یوزپلنگ هستند. قبلا تنها در فیلمها یوزپلنگ را دیده بودم و برای اولینبار بود از نزدیک یوزها را میدیدم.
او با بیان اینکه اوایل از آمدن مادر و حمله احتمالی آن ترس داشتم، گفت: آن اطراف را گشتم و هیچ ردپایی از یوزپلنگ ندیدم. دیگر مطمئن شدم که مادرشان در آن منطقه نیست.
مرد چوپان درباره چگونگی پیدا کردن تولهها میگوید: موقع چرای دامها متوجه سر و صدایی شدم و وقتی به بیشه رفتم، آن دو توله را دیدم که سر و صدای زیادی میکردند و معلوم بود که خیلی گرسنهاند.
او ادامه میدهد: منتظر ماندم که مادر تولهها بیاید تا مطمئن شوم که آسیبی نمیبینند. تا غروب در همان حوالی منتظر ماندم تا شاید مادر یوزها برگردد، اما وقتی هوا تاریک شد، مطمئن شدم نمیآید و ممکن است حیوان وحشی دیگری به تولهها آسیب برساند. برای همین تصمیم گرفتم تولهها را موقتا به آغل ببرم.
این دامدار شاهرودی با بیان اینکه تولهها را با نیسان از صحرا به آغل دامداری آوردم، میگوید: تولهها از گرسنگی سر و صدای زیادی میکردند. برای همین شیر گوسفندها را دوشیدم و سعی کردم کمی به آنها بنوشانم تا تلف نشوند.
وی با بیان اینکه از طریق سرنگی که برای دامها استفاده میکنیم، سه چهار سیسی شیر به تولهها خوراندم، میگوید: قبل از خوراندن شیر، سرنگ را کاملا استرلیزه و ضدعفونی کردم. ضمن اینکه سعی کردم که حتی دستم به تولهها به صورت مستقیم برخورد نکند. چون میدانستم که بوی دستم ممکن است باعث بشود که مادر یوزها دیگر به تولهها نزدیک نشود.
مرد دامدار میگوید: صبح روز بعد تولهها را دوباره به همان جای خودشان بردم. حوالی ساعت ۹ تا ۱۰ به بیشه رسیدم و منتظر ماندم شاید مادر تولهها بیاید، اما نیامد. بعد از مطمئن شدن از نیامدن مادر یوزها، دیگر با محیطبانی منطقه تماس گرفتم. حوالی ساعت یک و دو بعداظهر محیطبانان آمدند و یوزها را تحویلشان دادم و آنها کارهایی که لازم بود را انجام دادند.
چوپان شاهرودی با بیان اینکه اگر تولهها در همانجا رها میکرد احتمال تلف شدن تولهها زیاد بود، میگوید: ضمن اینکه میدانستم در آن منطقه حیوانات وحشی و از جمله گرگ و روباه وجود دارد و ممکن است تولهها را شکار کنند. مخصوصا اینکه در آن منطقه یک چشمه آب وجود دارد و حیوانات وحشی برای نوشیدن آب آنجا میآیند. رد پای گرگ و روباه هم در آن منطقه وجود داشت.
نیکفرجام میگوید: من متولد ییلاقم و کاملا با بیابان و صحرا آشنایی دارم. اگر تولهها را با خودم نمیآوردم، خطر شکار حیوانات وحشی برای آنها زیاد بود. ضمن اینکه بعد از اطمینان از نیامدن یوز مادر، با خودم گفتم تولهها را به آغل میبرم و فردا دوباره به همانجا برمیگردانم.
مرد چوپان در پاسخ به این پرسش که آیا تولهها داخل لانه یا چالهای بودند، پاسخ میدهد: نه، تولهها در حاشیه بیشه و نیزار و روی چند نی خشک بودند.
او میگوید: خوشبختانه تا جایی که خبر دارم تولهها در سلامت هستند.